نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
بهرسمیتشناسی طالبان توسط روسیه، آنگونه که رسانههای وابسته به این گروه تبلیغ میکنند، در ظاهر یک دستاورد دیپلماتیک و گامی بهسوی مشروعیت بینالمللی تلقی میشود؛ اما در واقع، این اقدام بیش از آنکه تأییدی بر مشروعیت سیاسی طالبان باشد، بازتابی از منافع ژئوپلیتیک روسیه و تداوم یک الگوی تاریخی از مداخلات خارجی در افغانستان است. […]
بهرسمیتشناسی طالبان توسط روسیه، آنگونه که رسانههای وابسته به این گروه تبلیغ میکنند، در ظاهر یک دستاورد دیپلماتیک و گامی بهسوی مشروعیت بینالمللی تلقی میشود؛ اما در واقع، این اقدام بیش از آنکه تأییدی بر مشروعیت سیاسی طالبان باشد، بازتابی از منافع ژئوپلیتیک روسیه و تداوم یک الگوی تاریخی از مداخلات خارجی در افغانستان است. این تحلیل با تکیه بر نظریههای مشروعیت سیاسی ماکس وبر، مفهوم سلطه در اندیشه گرامشی و سرمایه نمادین در نگاه بوردیو، تلاش میکند ابعاد پنهان این تصمیم را در بستر تاریخی و سیاسی افغانستان بررسی کند.
روابط افغانستان و روسیه (و پیشتر شوروی) همواره با مداخله، بیثباتی و پیامدهای ویرانگر همراه بوده است. اشغال نظامی افغانستان توسط شوروی در سال ۱۹۷۹، آغازگر یکی از خونبارترین دورههای تاریخ معاصر کشور بود که نهتنها به فروپاشی ساختارهای سیاسی و اجتماعی انجامید، بلکه زمینهساز ظهور گروههای افراطی از جمله طالبان شد. خروج شوروی، خلأ قدرت، و جنگهای داخلی دهه ۹۰، افغانستان را به میدان رقابت گروههای مسلح و نیروهای نیابتی تبدیل کرد؛ وضعیتی که در نهایت به قدرتگیری طالبان در اواخر همان دهه انجامید.
اکنون، با گذشت بیش از چهار دهه، روسیه بار دیگر بهگونهای تاکتیکی وارد عرصه افغانستان شده است، اینبار نه با تانک، بلکه با مهر دیپلماتیک. این بازگشت، اگرچه در ظاهر با زبان تعامل و سیاست خارجی صورت میگیرد، اما در بطن خود تداوم همان الگوی تاریخی مداخلهگرایانه است که همواره به بیثباتی، وابستگی و بحران انجامیده است.
در نظریه ماکس وبر، مشروعیت سیاسی زمانی شکل میگیرد که قدرت حاکم یا از سنتهای پذیرفتهشده اجتماعی برخاسته باشد، یا از طریق قانون و رضایت عمومی بهدست آمده باشد. طالبان اما نه از دل سنتهای متکثر افغانستان برآمدهاند، نه از مسیر انتخابات و مشارکت عمومی، و نه حتی از طریق اجماع مذهبی یا قومی. گروه طالبان با زور اسلحه، سقوط نظام پیشین و حذف ساختارهای مدنی، قدرت را تصاحب کردند.
در نگاه گرامشی، آنچه طالبان اعمال میکنند نه «هژمونی» بلکه «سلطه» است، یعنی تحمیل قدرت بدون رضایت، از طریق سرکوب فرهنگی، حذف آموزش، و کنترل رسانهها. از منظر بوردیو نیز، طالبان فاقد سرمایه نمادینی هستند که بتواند اعتبار اخلاقی و مشروعیت فرهنگی برای آنها فراهم کند؛ چرا که با حذف زنان، سرکوب اقلیتها و انکار تنوع قومی، خود را از هرگونه مشروعیت اجتماعی تهی کردهاند.
در این راستا، صدور حکم بازداشت رهبر و رئیس دادگاه عالی طالبان، یعنی هبتالله آخوندزاده و دیگر مقامات این گروه، بهعنوان یک تحول مهم و تأثیرگذار در عرصه بینالمللی مطرح میشود. این حکم که به دلیل نقض حقوق بشر و جنایات جنگی صادر شده، نشاندهنده نارضایتی و نگرانی جامعه بینالمللی از رفتارهای طالبان است. این موضوع بهویژه در زمینهی مشروعیت بینالمللی این گروه اهمیت دارد، زیرا هرگونه اقدام قانونی در سطح بینالمللی میتواند به کاهش اعتبار و مشروعیت طالبان منجر شود.
طالبان تلاش میکنند با تکیه بر تأیید یک قدرت خارجی، خلأ مشروعیت داخلی خود را پنهان کنند. اما واقعیت میدانی چیز دیگری است. زنان افغانستان از ابتداییترین حقوق انسانی محروماند: حق آموزش، حق کار، و حتی حق حضور در اجتماع. اقلیتهای مذهبی مانند شیعیان ۱۲ امامی، اسماعیلیان و هزارهها با تهدید، تبعیض و اجبار به تغییر مذهب مواجهاند.
در ولسوالی نُسی بدخشان، دهها تن از پیروان مذهب اسماعیلی مجبور به ترک عقیده شدند. در مناطق هزارهنشین، گزارشهایی از بازداشتهای خودسرانه، محدودیتهای گسترده مذهبی و حذف سیستماتیک از ساختارهای اداری منتشر شده است. اقلیتهای قومی مانند تاجیکها، ازبکها و ترکمنها نیز با حذف تدریجی از ساختارهای قدرت و محدودیت در آموزش به زبان مادری مواجهاند. در ولایتهایی چون پنجشیر، فاریاب و تخار، اعدامهای میدانی و سرکوب مقاومتهای محلی، نشانهای از سیاست حذف قومی است.
در این میان، روسیه با نادیدهگرفتن این واقعیتها، تصمیمی اتخاذ کرده که بیشتر از سر مصلحت ژئوپلیتیک است تا تأیید اخلاقی. مسکو نگران نفوذ گروههای افراطی در آسیای میانه و رقابت با غرب است. همانگونه که در سوریه از رژیم اسد حمایت کرد، در افغانستان نیز بهدنبال حفظ نفوذ منطقهای خود است. این تصمیم، نه نشانه اعتماد، بلکه بخشی از یک بازی قدرت است که ممکن است در هر لحظه تغییر کند.
از سوی دیگر، دیدگاه ایالات متحده و دیگر کشورهای منطقه نسبت به طالبان متفاوت است. ایالات متحده پس از خروج از افغانستان در سال ۲۰۲۱، نهتنها به رسمیتشناسی طالبان نپرداخت بلکه شرایط انسانی را بر اولویتهای سیاست خارجی خود در قبال افغانستان قرار داد.
آمریکا بر حمایت از حقوق بشر، بهویژه حقوق زنان و اقلیتها تأکید دارد و تلاش میکند تا فشارهایی بر طالبان وارد کند تا این حقوق را رعایت کنند. دیگر کشورهای منطقهای نیز، از جمله هند و ایران، با توجه به منافع امنیتی و اقتصادی خود، احتیاط بیشتری در برابر طالبان نشان داده و بر لزوم گفتگو و تعامل با این گروه تأکید کردهاند؛ اما در عین حال نگران امنیت و ثبات در مرزهای خود هستند.
در نهایت، بهرسمیتشناسی طالبان توسط روسیه، اگرچه در ظاهر یک تحول دیپلماتیک است، اما در واقع بازتابی از منافع منطقهای و تداوم یک الگوی تاریخی از مداخلات خارجی در افغانستان است. این تصمیم، نه مشروعیت میآورد و نه ثبات. مشروعیت واقعی، از دل مردم میجوشد، نه از امضای یک قدرت خارجی.
تا زمانی که طالبان به حقوق زنان، آزادی بیان، تنوع قومی و مذهبی، و مشارکت سیاسی احترام نگذارند، هیچ مهر دیپلماتیکی نمیتواند آنها را در چشم مردم افغانستان مشروع جلوه دهد. این رسمیت، اگر با اصلاحات همراه نباشد، تنها نقابی موقت بر چهرهی اقتدارگرایی است—نه سندی برای آیندهای پایدار.
در پی تشدید سرکوب زنان و اقلیتها در افغانستان، دیوان کیفری بینالمللی در ۸ ژوئیه ۲۰۲۵ حکم بازداشت ملا هبتالله آخوندزاده، رهبر طالبان، و عبدالحکیم حقانی، رئیس دادگاه عالی این گروه را صادر کرد. این حکم، نهتنها واکنشی حقوقی به جنایات ساختاری طالبان است، بلکه پیامدهای سیاسی و بینالمللی گستردهای نیز در پی دارد؛ بهویژه […]
ظاهر قدیر، نایبرئیس مجلس در حکومت پیشین افغانستان، به اتهام مالکیت غیرقانونی سلاح و معاونت در قاچاق مواد مخدر در دادگاه نایروبی محاکمه میشود. ظاهر قدیر، یکی از چهرههای شناختهشده در صحنه سیاسی افغانستان، از قوم پشتون و متولد ولایت ننگرهار است. او یکی از فرماندهان جهادی بود که در دوران مقاومت علیه نیروهای شوروی […]
سراجالدین حقانی، وزیر کشور طالبان، تأکید کرده است که امنیت مردم اولویت اصلی حکومت است. اما در عمل، مهاجرت گسترده شهروندان، صفهای طولانی دریافت پاسپورت، و فروش داراییها برای ترک کشور، واقعیت دیگری را نشان میدهد. در جلسهای با مسئولین وزارت کشور طالبان، سراجالدین حقانی تأکید کرد که طالبان بهعنوان خدمتگزاران مردم مسئولیت دارند امنیت […]
«جنبش شنبههای ارغوانی»، یک حرکت اعتراضی که برای دفاع از حقوق زنان، اقوام آسیبپذیر و قربانیان خشونت در افغانستان شکل گرفته است، اقدام روسیه را یک «بازنویسی خطرناک عدالت» و عادیسازی تروریسم توصیف کرده است. این جنبش تأکید دارد که تصمیم دادگاه عالی روسیه، نه از تغییرات واقعی در رفتار طالبان، بلکه بر اساس منافع […]
Your influence, your income—join our affiliate network today! https://shorturl.fm/JJlL1