نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
برنامه جهانی غذا سازمان ملل اعلام کرد افغانستان در صدر ناامنی غذایی و یکی از نقاط حاد گرسنگی در جهان است.
به گزارش برنامه جهانی غذا، ناامنی غذایی به طور بالقوه در ۱۸ «نقطه حاد گرسنگی» که در مجموع ۲۲ کشور جهان را شامل میشود، افزایش خواهد یافت که افغانستان در صدر ناامنی غذایی و یکی از نقاط حاد گرسنگی در جهان است.
سیندی مککین، مدیر اجرایی برنامه جهانی غذای سازمان ملل گفت: نهتنها افراد بیشتر در نقاط بیشتر جهان گرسنه میشوند، بلکه شدت گرسنگی آنها وخیمتر از همیشه است.
این نهاد میگوید که اگر درگیری و ناامنی ادامه یابد میتواند باعث آوارگی بیشتر و اختلال در تجارت و جریان کمکهای بشردوستانه شود.
افغانستان، نیجریه، سومالی، سودان جنوبی و یمن در بالاترین سطح هشدار برای گرسنگی حاد قرار دارند.
نهادهای سازمان ملل میگویند: همه نقاط حاد در سطح بلند شامل جوامعی میشود که با گرسنگی مواجه هستند یا پیشبینی میشود با آن مواجه میشوند یا در معرض خطر لغزش به سمت شرایط فاجعهبار هستند که این نقاط حساس به توجه فوری نیاز دارند.
پس از حاکمیت طالبان در کشور کمکهای جامعه جهانی برای بازسازی و حمایت از جوامع آسیبپذیر کاهش یافته است.
عبداللطیف نظری، معاون وزارت اقتصاد طالبان، در پیامی در شبکه اجتماعی ایکس، لیستی از دستاوردهای اقتصادی و دیپلماتیک این گروه در سال ۱۴۰۳ ارائه کرده است. ادعاهایی مبنی بر ثبات پول ملی، کنترل قیمتها، افزایش صادرات و تقویت روابط با کشورهای همسایه که سوالات جدی را در مورد وضعیت واقعی افغانستان مطرح میکند. ادعاهای مطرح […]
در جهانی که سنت و اجبار بر روابط انسانی سایه انداختهاند، زخمهای روحی و الگوهای مخرب از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند. بانو مریم محمدی، با قلمی عمیق و تأثیرگذار، به بررسی تأثیر این چرخه زخم و عادت پرداخته و حقیقت تلخ خانههایی را روایت میکند که بیش از آنکه مأمن باشند، آوارند. مریم […]
بانو مریم محمدی، نویسنده و شاعری که با قلمی توانمند و احساسی عمیق، داستانهایی از دل زندگی مینویسد، در این متن به روایت تلخ و تأثیرگذار یک پدر میپردازد. او با نگاهی انسانی و بیپرده، زخمهای روحی و اجتماعی را به تصویر میکشد که در سایه فقر، خشونت و بیعدالتی شکل میگیرند. این داستان، نه […]
در کوچههای تنگ و تاریک کابل، جایی که بوی نان خشک و دود لاستیک سوخته در هم میآمیخت، زینت کنار در خانه نشسته بود. دستهایش را روی شکمش گذاشته بود، گویی میخواست چیزی را نگه دارد، چیزی که هنوز نبود. هوا بوی خاک میداد، بوی عرق مردانی که از کارهای طاقتفرسا بازمیگشتند و بوی خستگی […]
دیدگاه بسته شده است.