شهرهای افغانستان زیر فشار؛

شهرهای در حال انفجار؛ افغانستان زیر بار مهاجرت و بی‌برنامگی

شهرهای افغانستان در حال تجربه فشاری چندجانبه‌اند که از مهاجرت‌های گسترده داخلی، بازگشت میلیونی مهاجران، بحران‌های اقلیمی و ناکارآمدی حکومت طالبان ناشی می‌شود. این عوامل نه‌تنها به‌صورت هم‌زمان بلکه به‌شکل هم‌افزا عمل می‌کنند؛ به‌طوری‌که هر یک، دیگری را تشدید می‌کند. بازگشت اجباری میلیون‌ها مهاجر از ایران و پاکستان، بدون آمادگی زیرساختی یا برنامه‌ریزی، باعث افزایش […]

شهرهای افغانستان در حال تجربه فشاری چندجانبه‌اند که از مهاجرت‌های گسترده داخلی، بازگشت میلیونی مهاجران، بحران‌های اقلیمی و ناکارآمدی حکومت طالبان ناشی می‌شود. این عوامل نه‌تنها به‌صورت هم‌زمان بلکه به‌شکل هم‌افزا عمل می‌کنند؛ به‌طوری‌که هر یک، دیگری را تشدید می‌کند.

بازگشت اجباری میلیون‌ها مهاجر از ایران و پاکستان، بدون آمادگی زیرساختی یا برنامه‌ریزی، باعث افزایش ناگهانی جمعیت شهری شده است. در کابل، هرات و مزارشریف، این موج جمعیتی به کمبود شدید مسکن، افزایش سرسام‌آور اجاره‌بها، ازدحام در مراکز درمانی و آموزشی، و فشار بر منابع محدود شهری منجر شده است. در برخی مناطق، خانواده‌ها ناچارند در خانه‌های اشتراکی یا حتی در فضاهای عمومی مانند پارک‌ها و مساجد زندگی کنند.

هم‌زمان، بحران‌های اقلیمی مانند خشکسالی‌های پی‌درپی، سیلاب‌های ویرانگر و کاهش منابع آبی، هزاران خانواده را از روستاها به شهرها رانده‌اند. این مهاجرت اقلیمی، که اغلب از مناطق محروم مانند بادغیس، غور و فراه صورت می‌گیرد، نه‌تنها جمعیت شهری را افزایش داده بلکه ترکیب جمعیتی را نیز تغییر داده است؛ به‌طوری‌که بسیاری از مهاجران اقلیمی فاقد مهارت‌های شهری‌اند و نیازمند حمایت فوری هستند.

در این میان، حکومت طالبان با ساختار غیرشفاف، فقدان تخصص، و اولویت‌های ایدئولوژیک، نه‌تنها قادر به پاسخ‌گویی به این بحران‌ها نیست بلکه با حذف نهادهای مدنی و بین‌المللی، ظرفیت پاسخ‌گویی را نیز کاهش داده است.

نبود برنامه‌ریزی شهری، ضعف در ارائه خدمات عمومی، و بی‌اعتمادی عمومی نسبت به نهادهای حکومتی، شهرهای افغانستان را در آستانه فروپاشی اجتماعی و انسانی قرار داده است. این وضعیت، نیازمند مداخله فوری و هدفمند نهادهای بین‌المللی برای تقویت زیرساخت‌ها، حمایت از جمعیت آسیب‌پذیر، و بازسازی ظرفیت‌های مدیریتی شهری است.

مهاجرت اقلیمی؛ کوچ اجباری و گسترش فقر شهری در افغانستان

خشکسالی‌های پی‌درپی، کاهش منابع آب، و نابودی زمین‌های کشاورزی در سال‌های اخیر، هزاران خانواده را ناگزیر به ترک روستاها و مهاجرت به شهرها کرده است. در ولایت‌هایی مانند تخار، بلخ، فراه و نیمروز، کشاورزان گزارش داده‌اند که کشت محصولات اساسی مانند شالی، گندم و سبزیجات به‌شدت کاهش یافته و معیشت خانوارها در معرض فروپاشی قرار گرفته است. این شرایط، نه‌تنها امنیت غذایی را تهدید می‌کند بلکه ساختار اجتماعی روستاها را نیز دچار گسست کرده است.

مهاجرت‌های ناشی از بحران اقلیمی اغلب به‌صورت ناگهانی و بدون هیچ‌گونه حمایت ساختاری صورت می‌گیرند. خانواده‌هایی که از روستاها کوچ می‌کنند، در شهرهایی مانند کابل، هرات و مزارشریف با واقعیتی سخت مواجه می‌شوند: نبود مسکن مناسب، اشتغال پایدار، و دسترسی به خدمات عمومی. نتیجه این جابه‌جایی گسترده، گسترش حاشیه‌نشینی، افزایش فقر شهری، و فشار مضاعف بر زیرساخت‌های شهری است.

در غیاب برنامه‌ریزی و پاسخ‌گویی مؤثر، این موج مهاجرت می‌تواند به بحرانی انسانی تبدیل شود که فراتر از ظرفیت داخلی افغانستان بوده و نیازمند توجه فوری نهادهای بین‌المللی است.

بازگشت میلیونی مهاجران؛ فشار مضاعف بر شهرهای افغانستان

در کنار موج مهاجرت‌های داخلی، روند بازگشت گسترده مهاجران افغانستانی از ایران و پاکستان، به‌ویژه در قالب اخراج‌های اجباری یا بازگشت‌های ناگزیر، فشار سنگینی بر شهرهای کشور وارد کرده است. تنها در یک سال گذشته، صدها هزار نفر از طریق گذرگاه‌های مرزی تورخم، اسلام‌قلعه و میلک وارد افغانستان شده‌اند.

بسیاری از این بازگشت‌کنندگان فاقد سرپناه، شغل یا دسترسی به خدمات اولیه‌اند و مستقیماً به شهرهایی چون کابل، هرات، قندهار و جلال‌آباد سرازیر شده‌اند؛ شهرهایی که خود با بحران‌های زیرساختی و جمعیتی مواجه‌اند.

در کابل، محله‌هایی مانند کمپنی، ده‌سبز و بگرامی شاهد رشد بی‌رویه سکونت‌گاه‌های غیررسمی‌اند که اغلب فاقد آب، برق و سیستم فاضلاب‌اند. در هرات، اردوگاه‌های موقت برای بازگشت‌کنندگان ظرف چند هفته پر شده‌اند و شهرداری‌ها توان پاسخ‌گویی به نیازهای اولیه مانند بهداشت، آموزش و خدمات شهری را ندارند.  در قندهار، گزارش‌هایی از اسکان خانوارهای بازگشتی در ساختمان‌های نیمه‌کاره یا متروکه منتشر شده که فاقد ایمنی و امکانات اولیه‌اند.

این وضعیت، نه‌تنها چالش‌های اجتماعی و اقتصادی را تشدید کرده بلکه خطر گسترش فقر شهری، بیماری‌های واگیردار و نارضایتی عمومی را نیز افزایش داده است. بدون مداخله فوری و هدفمند، این فشار چندجانبه می‌تواند به بحرانی فراگیر در شهرهای افغانستان تبدیل شود.

زیرساخت‌های فرسوده؛ شهرهایی که تاب نمی‌آورند

شهرهای افغانستان با زیرساخت‌هایی مواجه‌اند که نه‌تنها فرسوده بلکه در بسیاری موارد ناکارآمد یا کاملاً غیرفعال‌اند. شبکه‌های حیاتی مانند آب، برق، فاضلاب، حمل‌ونقل عمومی و مدیریت پسماند در بیشتر شهرها یا به‌درستی کار نمی‌کنند یا اساساً وجود ندارند. در کابل، افزایش بی‌سابقه قیمت اجاره خانه‌ها، کمبود شدید آب آشامیدنی، و ترافیک فلج‌کننده، زندگی روزمره را برای ساکنان به چالشی طاقت‌فرسا تبدیل کرده است. این فشار زیرساختی، در کنار رشد سریع جمعیت، شهر را در آستانه اختلال کامل قرار داده است.

در هرات، پروژه‌های بازسازی مناطق آسیب‌دیده از جنگ به دلیل نبود بودجه و مداخلات سیاسی متوقف شده‌اند. نهادهای محلی توان اجرای طرح‌های عمرانی را ندارند و کمک‌های خارجی نیز به‌دلیل شرایط سیاسی محدود شده‌اند.

در مزارشریف، شهرداری از اجرای طرح‌های توسعه‌ای بازمانده چون هیچ نهاد مرکزی حاضر به تأمین منابع مالی نیست. این وضعیت، حاصل سال‌ها بی‌توجهی به توسعه شهری، نبود مدیریت تخصصی، و حذف نهادهای مدنی و کارشناسی از فرآیند تصمیم‌گیری است. در چنین شرایطی، شهرهای افغانستان نه‌تنها تاب مقابله با بحران‌های جمعیتی و اقلیمی را ندارند، بلکه خود به کانون‌های جدید بحران تبدیل شده‌اند.

ناکارآمدی طالبان؛ حکومت بدون برنامه شهری

حکومت طالبان در مواجهه با چالش‌های شهری، نه‌تنها فاقد تخصص و تجربه لازم است، بلکه اولویت‌های آن به‌طور کامل از نیازهای واقعی شهروندان فاصله دارد. تمرکز این گروه بر کنترل امنیتی، محدودسازی آزادی‌های مدنی، و اعمال سیاست‌های ایدئولوژیک، باعث شده که نهادهای شهری، به‌ویژه شهرداری‌ها، عملاً فلج شوند. در چنین شرایطی، نه برنامه‌ریزی توسعه‌ای وجود دارد و نه اراده‌ای برای پاسخ‌گویی به بحران‌های زیرساختی، جمعیتی و خدماتی که شهرهای افغانستان با آن مواجه‌اند.

در بسیاری از شهرها، بودجه‌های عمرانی قطع شده و پروژه‌های بین‌المللی یا متوقف شده‌اند یا با محدودیت‌های شدید مواجه‌اند. تصمیم‌گیری‌ها اغلب بر اساس منافع سیاسی و نه نیازهای واقعی شهری صورت می‌گیرد.

در کندز، پروژه‌های آموزشی و بهداشتی با مداخلات مستقیم طالبان دچار اختلال شده‌اند. در هرات، گزارش‌هایی از توقف پروژه‌های آب‌رسانی و بهداشت عمومی منتشر شده که مستقیماً زندگی هزاران خانواده را تهدید می‌کند. این وضعیت، نه‌تنها مانع بهبود شرایط شهری شده بلکه خطر گسترش فقر، بیماری و نارضایتی عمومی را نیز افزایش داده است. بدون بازگشت نهادهای تخصصی و حمایت بین‌المللی، شهرهای افغانستان در مسیر فرسایش و فروپاشی قرار دارند.

فشار جمعیتی؛ آینده‌ای ناپایدار در افق شهرهای افغانستان

بر اساس آمار نهادهای بین‌المللی، جمعیت شهری افغانستان اکنون حدود ۳۰ درصد کل جمعیت کشور را تشکیل می‌دهد و پیش‌بینی می‌شود تا سال ۲۰۶۰ این رقم به ۵۰ درصد برسد. این رشد سریع، اگر بدون برنامه‌ریزی و مدیریت اصولی ادامه یابد، می‌تواند زمینه‌ساز بحران‌های گسترده‌تری شود؛ از جمله افزایش بیکاری، گسترش نارضایتی اجتماعی، و فروپاشی نظم شهری. شهرهایی که هم‌اکنون نیز با کمبود منابع، ضعف زیرساخت‌ها و فشار جمعیتی مواجه‌اند، در آینده با چالش‌های پیچیده‌تری روبه‌رو خواهند شد.

در غیاب یک حکومت پاسخ‌گو و با تداوم سیاست‌های محدودکننده طالبان، چشم‌انداز توسعه شهری در افغانستان به‌شدت تیره و ناپایدار است.

تمرکز حکومت طالبان بر کنترل سیاسی و امنیتی، در کنار بی‌توجهی به نیازهای واقعی شهروندان، باعث شده که شهرها نه‌تنها توسعه نیابند بلکه به کانون‌های جدید بحران تبدیل شوند. این وضعیت، نیازمند مداخله فوری و هدفمند از سوی جامعه جهانی، نهادهای توسعه‌ای، و سازمان‌های تخصصی در حوزه شهرسازی است تا از تشدید بحران‌ها و فروپاشی اجتماعی در آینده جلوگیری شود.

ضرورت سرمایه‌گذاری بین‌المللی؛ از کمک اضطراری تا توسعه پایدار

در شرایطی که شهرهای افغانستان با بحران‌های هم‌زمانی چون مهاجرت گسترده، فشار جمعیتی، فرسایش زیرساخت‌ها و ناکارآمدی حکومتی مواجه‌اند، نهادهای بین‌المللی بارها هشدار داده‌اند که بدون سرمایه‌گذاری هدفمند، این شهرها توان تاب‌آوری در برابر شوک‌های آینده را نخواهند داشت. برخی اقدامات منطقه‌محور برای بهبود شرایط زندگی بازگشت‌کنندگان و ساکنان محلی آغاز شده‌اند، اما این تلاش‌ها هنوز در سطحی محدود باقی مانده‌اند و پاسخ‌گوی ابعاد گسترده بحران نیستند.

افغانستان نیازمند یک نقشه راه جامع برای توسعه شهری است؛ مسیری که شامل بازسازی زیرساخت‌های فرسوده، تقویت خدمات عمومی، و توانمندسازی نهادهای محلی باشد. تحقق این اهداف، تنها از طریق همکاری چندجانبه، تأمین مالی پایدار، و اعمال فشار سیاسی بر طالبان برای پذیرش اصول توسعه و شفافیت ممکن خواهد بود. بدون چنین رویکردی، شهرهای افغانستان در مسیر فرسایش و ناپایداری باقی خواهند ماند و بحران‌های انسانی، اجتماعی و اقتصادی تشدید خواهند شد.

و در فرجام …

آنچه در این تحلیل نمایان شد، تصویری روشن از وضعیت شکننده شهرهای افغانستان است؛ جایی که بحران‌های اقلیمی، فشار جمعیتی، بازگشت گسترده مهاجران، فرسایش زیرساخت‌ها و ناکارآمدی حکومتی، هم‌زمان و هم‌افزا عمل می‌کنند. این ترکیب بحرانی، نه‌تنها ظرفیت‌های موجود را فرسوده کرده بلکه آینده‌ای ناپایدار و نگران‌کننده را در افق ترسیم می‌کند. شهرهایی که باید مأمن توسعه، رفاه و انسجام اجتماعی باشند، اکنون به کانون‌های فقر، نارضایتی و بی‌ثباتی تبدیل شده‌اند.

در چنین شرایطی، سکوت و بی‌عملی، به معنای پذیرش فروپاشی است. افغانستان نیازمند یک رویکرد چندلایه و هماهنگ است؛ از کمک‌های اضطراری برای پاسخ‌گویی به نیازهای فوری گرفته تا سرمایه‌گذاری‌های بلندمدت برای بازسازی زیرساخت‌ها، توانمندسازی نهادهای محلی، و ایجاد ظرفیت‌های پایدار شهری. این مسیر، تنها با مشارکت فعال جامعه جهانی، فشار سیاسی برای اصلاحات ساختاری، و بازگشت نهادهای تخصصی ممکن خواهد بود. آینده شهرهای افغانستان، اگرچه در حال حاضر تیره و پرآشوب است، اما با اراده جمعی و اقدام مؤثر، می‌تواند به سوی بازسازی و پایداری حرکت کند.

  • بلخی؛ خبرگزاری شانا