نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
یگانه موضوع ناراحتکننده حال جامعه امروزی ما است که تا به خط آخر نرسیم یا در چال نیفتیم، کاری برای برآمدن از خطر انجام نمیدهیم. یگانه موضوعی که ناراحتکننده است، حال جامعه امروزی ما است. تا زمانی که به خط آخر نرسیم یا در چال نیفتیم، هیچ اقدامی برای برآمدن از خطر غرق شدن انجام […]
یگانه موضوع ناراحتکننده حال جامعه امروزی ما است که تا به خط آخر نرسیم یا در چال نیفتیم، کاری برای برآمدن از خطر انجام نمیدهیم.
یگانه موضوعی که ناراحتکننده است، حال جامعه امروزی ما است. تا زمانی که به خط آخر نرسیم یا در چال نیفتیم، هیچ اقدامی برای برآمدن از خطر غرق شدن انجام نمیدهیم. وقتی تا گلو غرق آب شدیم تازه متوجه میشویم که دنیا را آب گرفته است.
آهستهآهسته نفس در گلو گیر میکند و آن وقت است که سر و صدا بلند میشود، ولی دیگر خیلی دیر است برای نجات دادن و کمک خواستن. میشود خود را نجات داد، اما کاش زودتر آگاه میشدیم. کاش زودتر میدیدیم و میفهمیدیم که چه زمانی باید برای فریاد زدن شروع کنیم.
حتی برای کمک کردن به دیگران نیز تا زمانی که طرف مقابل ناراضی نشود، کاری انجام نمیدهیم. عادت این است که زندگی را برای خودمان سخت میکنیم. گاهی میتوان جلوی بسیاری از اتفاقها را گرفت ولی توجه خاصی نداریم و دقت نمیکنیم. شاید هم امیدی نداریم.
گاهی آرامش داریم، اما خودمان خرابش میکنیم. ذهنها مشغول و درگیر مسائلی است که نه به درد آینده میخورد و نه حال، فقط خلا ذهن است و تلف کردن وقت. گاهی خیلی چیزها را داریم اما محو تماشای نداشتههایمان میشویم. آنقدر در چال و گودال فرو رفتهایم که حتی متوجه داشتههای بزرگ زندگیمان نمیشویم، مثل پدر و مادر و عمر.
بعضی اوقات میتوانیم ببخشیم اما با انتقام گرفتن خرابش میکنیم. خیلی بد است که وقت خود را تلف کنیم و کینه در دل خود و دیگران بپروریم. میتوانیم ادامه بدهیم اما با اشتیاق انصراف میدهیم چون یک گوه از دل تنگی و ناامیدی پشت دلمان است که هیچ وقت فراموش نمیشود. گاهی باید انصراف داد اما با حماقت ادامه میدهیم.
کاش بیشتر مراقب خودمان، هدفهایمان و تصمیمهایمان باشیم. کاش تصمیم بگیریم که هیچ وقت از امید ناامید نشویم. چون فقط یک بار زنده هستیم و یک بار زندگی میکنیم، فقط یک بار.