نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
گفتگو با دکتر حمیدالله مفید کارشناس مسائل افغانستان مرکز بین المللی مطالعات صلح-ipsc افغانستان کشوری است که بیش از ۵ هزار سال تاریخ فرهنگی و تمدنی دارد و به اعتقاد شرقشناسان، این کشور به عنوان چهارراه تلاقی بزرگترین فرهنگها و تمدنهای بشری شناخته میشود. فرهنگها و تمدنهایی مانند ویدی، اوستایی، باختری، یونانی، بودایی و در […]
افغانستان کشوری است که بیش از ۵ هزار سال تاریخ فرهنگی و تمدنی دارد و به اعتقاد شرقشناسان، این کشور به عنوان چهارراه تلاقی بزرگترین فرهنگها و تمدنهای بشری شناخته میشود. فرهنگها و تمدنهایی مانند ویدی، اوستایی، باختری، یونانی، بودایی و در نهایت اسلامی در سرزمین افغانستان رسوخ داشته و در حقیقت تاریخ کهن این بخش از آسیا را رقم زده است. پس از ظهور اسلام نیز بزرگترین شخصیتهای علمی و عرفانی نظیر مولوی جلالالدین محمد بلخی، ناصرخسرو بلخی، سنایی غزنوی، ابونصر فارابی، و بوعلی سینای بلخی در افغانستان کنونی متولد و خدمات ارزنده علمی به جهان عرضه کردند. در این حال نمودهای فرهنگی در افغانستان در پس از سرنگونی طالبان با تحولات عمدهای روبرو بوده است. در همین راستا در گفتگویی با دکتر حمیدالله مفید به این امر پرداختهایم:
جامعه افغانستان در طول دو دهه گذشته با چه تغییر و تحولات عمده فرهنگی روبرو بوده است؟
بدون شک پس از سرکوبی طالبان در سال ۲۰۰۱ ترسایی از سوی نیروهای امریکایی و ایجاد یک دولت با ویژگیهای نسبی دموکراتیک و هزینه نزدیک به ۱۳۲ میلیارد دلار به منظور بازسازی افغانستان تنها از سوی ایالات متحده امریکا دگرگونیهایی در بخشهای گوناگون فرهنگی در کشور رونما شده است، که میتوان به گونه نمونه در بخش آموزش و پرورش تا سال ۲۰۰۱ تنها ۳۴۰۰ آموزشگاه یا مکتب وجود داشت که طی دو دهه به ۱۴۰۰۰ مکتب و آموزشگاه افزود شده است، در بخش آموزش دانشگاهی نیز تا سال ۲۰۰۱ در کشور تنها سه دانشگاه در کابل، یک دانشگاه در ننگرهار، یک دانشگاه در بلخ و یک دانشگاه در هرات وجود داشت، اکنون به ۳۴ دانشگاه دولتی و نزدیک به ۹۳ دانشگاه و مؤسسات تحصیلات عالی خصوصی شامل نزدیک به ۳۳۰ دانشکده و ۷۰۰ دپارتمان گسترش یافته است.
ایجاد انجمنهای ادبی و فرهنگی، برپایی نشستهای ادبی، سروده سرایی، داستان خوانی، و طنز در کشور نیز رشد نگرستنی دارند.
پس از انفاذ قانون جدید مطبوعات در افغانستان رسانههای گروهی در کشور رشد چشمگیری داشته است: ایجاد رسانههای گروهی آزاد، گسترش شبکههای گسترده ووسیع نشرات تلویزیون خصوصی و دولتی از یک تلویزیون ملی به ۳۸ تلویزیون آزاد و رسانهای چون آرزو، آریانا، آیینه، افغان، باختر. طلوع و … ایجاد شبکههای وسیع و گسترده رادیویی، گسترش شبکههای رسانهای، نشریات چاپی آزاد چون روزنامه، هفتهنامه، ماهنامه و سالنامه شامل نزدیک به ۵۰۰ نشریه، آزاد و وابسته به سازمانهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و رسانههای آزاد اطلاعاتی، بیانگر رشد سریع رسانهای گروهی در کشور است. باید یادآوری کرد که با ایجاد شبکههای مجازی آزاد چون فیسبوک، تویتر، انستاگرام و سایتهای آزاد اینترنتی بدون سانسور کار پخش اطلاعات و رویدادها را بسیار ساده، فراگیر و همهرسانی کردهاند.
در بخش چاپ کتب در افغانستان تحولات چشمگیر و درخور ستایش رونما شده است.
گفتنی است که اغلب این تحولات و تغییرات در دوران ریاست جمهوری جناب حامد کرزی انجام شدهاند، در دوران دولت وحدت ملی که از میان جعل و تقلب و در فرجام از اختلاف دیدگاه پدیدار شده است، نسبت انحصار قدرت، زدایش مخالفان سیاسی، گرایش شدید تباری و انحصار قدرت تکتباری اغلب پروژههای فرهنگی و اقتصادی کشور به رکود روبرو شدهاند. با آنهم تغییرات چشمگیر فرهنگی موجب شدهاند که سطح آموزش و پرورش در کشور افزایش یابد و زمینههای پرورش انسانهای هدفمند به منظور رشد یک همبودگاه یا جامعه فاضله فراهم شود.
تغییرات فرهنگی در دو دهه گذشته چه تاثیرات مثبتی در زندگی افغانستانیها داشته است؟
پس از سقوط طالبان در کشور، قانون اساسی جدید که نهاد آن را دموکراسی و آزادی انسان میسازد، به تصویب رسید، بر مبنای این قانون مقام ریاست جمهوری، پارلمان، شوراهای ولایتی و شهرستان به گونه مستقیم، سری و آزاد برگزیده شدند که در دوران دیکتاتوری طالبان تمام چشمههای دادخواهی و دموکراسی کور شده بودند. این خود تحولی شگرف در کشور بود، که موجب ایجاد دموکراسی گسترده در کشور شد.
بدون شک، با تغییرات دموکراتیک سیاسی، تغییرات وسیع فرهنگی نیز در کشور رونما شد که فرایند آن ایجاد یک افغانستان دموکراتیک، با آزادیهای وسیع و گسترده مطبوعات و رسانهها است، چیزی که در دوران طالبان به هیچ روی وجود نداشت. میتوان به جرئت بیان داشت که افغانستان از لحاظ آزادیهای رسانهای و فرهنگی نسبت به اغلب کشورهای اسلامی در جایگاه برازنده و حتی میتوان گفت که در میان کشورهای پیشرفته جهان قرار دارد.
از منظر آسیبشناسی، دگرگونیهای دو دهه گذشته فرهنگی در افغانستان چه پیامدهایی منفی در افغانستان بر جای گذاشته است؟
از منظر آسیبشناسی، دگرگونیهای دو دهه اخیر فرهنگی در کشور افزون از تحولات مثبت، پیامدهای منفی نیز با خود داشتهاند؛ زیرا رسانههای گروهی در جهان مانند شمشیر دو سر است که اگر آن را به منظور رشد فرهنگی، تامین و تحکیم وحدت ملی، گسترش خرداندوزی، آموزش و پرورش انسان سالم به کار ببرند، نقش مثبت و ارزنده دارد و اگر آنها را به منظور ایجاد نفرت تباری و قومی، رشد گرایشهای تباری، زدایش زبانها و گسترش فرهنگ جنگ و گرایشهای دینی افراطی و طالبگرایی و القاعدهخواهی و یا سلفیزمگری و نفرت نسبت به دینهای دیگر به کار ببرید، این وسیله موجب بربادی جامعه میشود.
با درد و دریغ طی سالهای اخیر برخی رسانههای گروهی که بر بنیاد گسترش گرایشهای تباری در کشور ایجاد شدهاند و هدف نهایی آنها تبارگرایی و ایجاد و گسترش نفرت نسبت به تبارهای دیگر است، به جای ایجاد یک همبودگاه فراتباری و انسانی وخردورزی به کار گرایشهای تباری و گسترش افراطیت سنی و شیعهگری و طالبگرایی پرداختهاند که فرایند آن اکنون یا این دم در کشور، با درد و دریغ قومپرستی و دینگرایی افراطی به سرعت رشد کرده است. اگر این رسانهها از این گرایشهای منفیشان دست نکشند، به گفتاورد سازمان ملل متحد افغانستان پس از جمهوری دموکراتیک کانگو دومین کشور جهان است که در آن زمینههای کشتارهای تباری و جنگهای قومی و مذهبی فراهم شده است.
من نیز چنین میاندیشم که اگر رسانهها و دولت به این امر رویکرد نکنند، شاید زمینه پیشبینی ملل متحد فراهم شود و کشور به یک بحران شدید دیگر سر دچار شود.
آیا حضور افراد ناکارآمد و قومگرا در دستگاههای فرهنگی پیامدهایی در جامعه افغانستان داشته است؟
نقش افراد ناکارآمد و تبارگرا در دستگاههای فرهنگی کشور و در کارگاههای رسانههای گروهی بسیار خطرناک و تباهکننده است. با درد و دریغ برخی وزارتها و ادارات دولتی از آن میان اداره امور ریاست جمهوری، وزارت دفاع و برخی وزارتهای کلیدی دیگر در کشور با تلاشهای منفی و افراطی تبارگرایی سعی میکنند تا برنامههای حذف تبارهای دیگر را از دستگاههای قدرت و اداره دولتی و رسانههای گروهی دولتی تطبیق کنند که این گرایش بدون شک به نفع وحدت ملی در کشور نیست، اگر دولت به این نارسایی به دیده بینا ننگرد شاید به زودی پشیمان شود.
بخش خصوصی و مؤسسههای آزاد فرهنگی چه نقشی در وضعیت فرهنگی افغانستان دارند؟
آزادی بیان یکی از دستاوردهای مثبت تحولات پس از سقوط طالبان است، موجی از رسانههای صوتی، تصویری و نوشتاری رسانههای اجتماعی چون فیسبوک، تویتر، تلگرام در سالهای اخیر جای درخشانی در میان مخاطبان خود باز کردهاند.
این راه باز کردنهای رسانههای گروهی تلویزیونها، رادیوها، سایتهای اینترنتی وقتی اهمیت دارد و هنگامی با ارزشاند که در زمینه نشر رویدادها، تحولات دانشی در جهان، تحقیقات و پژوهشهای دانشی به موقع اقدام کنند، خواهندهگان و خوانندگان آنها با دلپذیری به آنها میپیوندند، گرایش پیوستهٔ مردم افغانستان به شبکههای اجتماعی چون فیسبوک، تویتر، انستاگرام، یوتیوب، گوگل، سایتهای اینترنتی، نگرش برنامههای تلویزیونی، شنیدن برنامههای رادیویی چون بیبیسی، صدای امریکا، دویچهوله و رادیوهای خصوصی دیگر، دیدن لایفهای فیسبوکی و نشرات یوتیوب تلویزیونی، همه و همه بیانگر آن است که مردم به رسانههای خصوصی دلچسبی فراوان دارند.
از سوی دگر نقش بخش خصوصی و موسسههای آزاد فرهنگی در وضعیت فرهنگی افغانستان مؤثر و ارزنده است. بنگرید، اگر موسسههای تحصیلی خصوصی که تعداد آنها به ۱۲۰ دانشگاه و موسسه تحصیلات عالی میرسد به جای مفاد مادی به رشد فرهنگی بیندیشند و تلاش کنند تا دانشآموزان ورزیده و وفادار به دانش جهانی تربیت کنند، نقش بسیار ارزنده و عالی میداشته باشند و این مسئله قبل از همه موجب نقش مثبت این دانشگاهها و موسسههای تحصیلی در داخل کشور میشود.
او در پیشگفتار کتاب خود بیان میکند که «ما اکنون گرفته سوفیسمی هستیم که به خود نام فلسفه داده، اذهان ساده را فریفته است. در این سوفیسم و ظاهربینی، دین و علم و سیاست و تکنولوژی و فرهنگ و عرفان و فلسفه همه از هم جدا هستند و با یکدیگر هیچ نسبتی جز آنچه ما […]
کنفرانس دوروزه «توانمندسازی زنان از طریق آموزش» به مناسبت بیستوهشتمین سالگرد تاسیس «کانون فرهنگ افغانستان» در شهر وین اتریش برگزار شد و همچنین از بیستوچهارمین سالگرد فصلنامه بانو، ناشر اندیشههای زنان افغانستان در اروپا و دومین سالگرد جشنواره اهدای تندیس رابعه بلخی در دو مراسم جداگانه در این شهر گرامیداشت شد.
نظریه واقعگرای (Realism)، روابط بینالملل به این باور است که عوامل مادی و قوتهای قدرت اصلی در تعیین سیاست خارجی کشورها هستند و فرهنگ به میزان کمتری در این فرآیند تأثیرگذار است. طرفداران این نظریه معتقدند که در تصمیمگیریهای سیاسی خارجی، مصالح ملی، قدرت نظامی، اقتصاد و عوامل مادی دیگر اولویت دارند و فرهنگ و ارزشهای فرهنگی تأثیر کمتری دارند.
در سالهای اخیر، مطالعات بسیاری در حوزه روابط بینالملل و سیاست خارجی نشان داده است که فرهنگ با تأثیر قابلتوجهی در تصمیمگیریهای خارجی کشورها همراه است. فرهنگ میتواند عواملی مانند اعتقادات، ارزشها، هویت ملی، زبان، مذهب و سنتها را شامل شود
دیدگاه بسته شده است.