زنان در دو زندان؛ خانه و حکومت طالبان!

اخیراً طالبان موج دستگیری‌های زنان را به دلیل «بی‌حجابی» در سطح و نقاط شهر کابل بار دیگر راه‌اندازی کرده‌اند. ظاهراً اذعان و برهان طالبان از این موج دستگیری‌ها «بی‌حجابی» زنان در بیرون از خانه‌هاست؛ ادعایی که اکثریت، با تأکید بر رعایت حجاب توسط زنان، آن را بهانه‌ی آشکار طالبان برای آزار و اذیت زنان عنوان […]

اخیراً طالبان موج دستگیری‌های زنان را به دلیل «بی‌حجابی» در سطح و نقاط شهر کابل بار دیگر راه‌اندازی کرده‌اند. ظاهراً اذعان و برهان طالبان از این موج دستگیری‌ها «بی‌حجابی» زنان در بیرون از خانه‌هاست؛ ادعایی که اکثریت، با تأکید بر رعایت حجاب توسط زنان، آن را بهانه‌ی آشکار طالبان برای آزار و اذیت زنان عنوان می‌کنند. اما اینکه طالبان چه اهدافی پشت این دستگیری‌ها دارند، بهتر است در چندین لایه مورد بازنگری قرار گیرد.

حجاب مطلوب طالبانی
در رابطه با «حجاب» که محور سرکوب و آپارتاید جنسیتی اسلام‌پنداشته می‌شود، به نظر نمی‌رسد طالبان از آن صرفاً به عنوان بهانه‌جویی استفاده کنند. اگر نگاهی عمیق‌تر به موضوع انداخته شود، هدف طالبان از راه‌اندازی این دستگیری‌ها را می‌توان در دو مورد بررسی کرد: نخست، طالبان با راه‌اندازی دستگیری‌های جاده‌یی به دلیل «بی‌حجابی»، قصد تحمیل نسخه‌یی از حجاب را بر زنان افغانستان دارند که باب میل این گروه است؛ چادری یا برقع که فقط چشم‌های زنان قابل رؤیت باشد و باقی بدن، از سر تا پا و حتا دستان، نباید دیده شود.

در میان زنان دستگیرشده، هیچ زنی با مشخصات حجاب طالبانی دیده نمی‌شود و عمدتاً زنانی هستند که اگرچه از نظر خودشان و ممکن بخشی از جامعه، حجاب دارند، اما این حجاب، مطلوب طالبان پنداشته نمی‌شود. لذا، این حجاب از دید طالبان و ممکن ابعادی از جامعه، بی‌حجابی و زیر پا گذاشتن اصول جنسیتی الهی تلقی می‌شود.

ضربه‌ی نهایی برای زن‌زدایی
راه‌اندازی دستگیری‌های جاده‌یی، ادامه‌ی همان سیاست زن‌زدایی از جامعه است که طالبان از روز نخست حضورشان در پایتخت، با سانسور چهره‌ی زنان از عقب ویترین‌ها و بیلبوردهای شهر، آغاز کرده بودند. این سیاست در واقع نامرئی‌سازی زنان در جامعه است. طالبان به هیچ عنوان دوست ندارند نظم جنسیتی سطوح عمومی، که سپهر مردانه‌ی اسلامی است، با حضور زنان مختل شود و امنیت عقیدتی-روانی مردان طبقه‌ی حاکم، هم‌چنان امنیت جنسی جامعه را برهم بزند.

زنان از آنجایی برای اسلام‌گرایان و طالبان تهدید اجتماعی تلقی می‌شوند که اسلام، آنان را به بدن محض تقلیل داده است؛ بدنی که صرفاً برای ارضای جنسی و جفت‌گیری است و اگر این بدن در فضای مردانه وارد شود، به‌عنوان آلارم خطر جنسی، مردان را تحریک به خودارضایی و «جنوب» می‌کند، که نهایتاً به‌عنوان «فتنه»، عصمت و طهارت جامعه را به فنا می‌دهد.

تقلیل‌دادن زن به بدن، هویت و حقوق انسانی او را عمداً انکار می‌کند و زمینه را برای کنترل، سرکوب و سانسور او فراهم می‌سازد. بنابراین، این بدن محض به‌عنوان «آلارم خطر» باید به هر شکل ممکن از جامعه زدوده شود.

فضاها به خصوصی و عمومی تقسیم می‌شوند. حتا در داخل این دو فضا، اجتماعات با خط جنسیت جداسازی شده و جلو هر نوع اختلاط جنسیتی بسته می‌شود؛ چنان‌که در جوامع اسلامی، داخل خانه‌ها اتاق‌های مهمان زنانه و مردانه و مجالس خانوادگی زنانه و مردانه وجود دارد. به ندرت می‌توان شاهد مجالس مختلط در میان خانواده‌های مسلمان بود، به‌ویژه در کشورهایی که هنوز با چارچوب دموکراسی و مدرنیسم آمیخته نشده‌اند.

از این رو، طالبان با راه‌اندازی ارعاب و وحشت در سطح شهر، فضای عمومی را چنان ناامن می‌کنند که زنان در سراسر کشور به خودسانسوری و خودپنهانی در جامعه دست می‌زنند. خانواده‌ها را به شکل غیرمستقیم، با ابزار طعنه‌ی «ناموسی» و قضاوت مردمی، تحت فشار قرار می‌دهند تا خود مانع رفت‌وآمد زنان‌شان به بیرون از خانه شوند.

این سیاست، در واقع افق نهایی و ضربه‌ی آخری طالبان برای نشاندن زنان در مکانی است که اسلام از قبل برای آنان در نظر گرفته است. ادامه‌ی همان سیاست آپارتاید جنسیتی است که طالبان با حذف زنان از ادارات دولتی و غیردولتی، پارک‌ها، رستورانت‌ها و آرایشگاه‌ها آغاز کرده بودند. اکنون که طالبان، پس از این‌همه حذف و رانش زنان از سطوح اجتماعی، هنوز شاهد حضور و مقاومت آنان در جامعه‌اند، به خشم آمده‌اند و می‌خواهند با این ضربه‌ی نهایی، کار زنان را یک‌سره کنند.

عاملیت‌زدایی از زنان
هدف دیگر طالبان از این دستگیری‌های جاده‌یی، عاملیت‌زدایی از زنان و وابسته‌کردن اجباری آن‌ها به مردان است. طالبان عمدتاً زنانی را دستگیر می‌کنند که بدون محرم مرد، جرأت آمدن به جاده‌ها و نقاط مختلف شهر را پیدا کرده‌اند.

این جرأت و پرورش عاملیت زنانه، چیزی است که باعث ایجاد هراس در دل طالبان شده و آنان را وادار به چنین رویکردهای زن‌ستیزانه‌یی می‌کند که به هر شکل ممکن خواهان سرکوب و تضعیف آن هستند. برای تضعیف عاملیت زنان، آن‌ها را غیرمستقیم هشدار می‌دهند که اگر بدون محرم (در واقع ناظر مرد) از خانه خارج شوید، با چنین سرنوشتی مواجه خواهید شد. در نتیجه، زنان برای حفظ امنیت، ناگزیرند همراه با مرد باشند، و همین امر عاملیت فردی آنان را سلب می‌کند و تابع نظارت مرد می‌سازد.

تعمیق ایدئولوژی خانه‌نشینی
طالبان با محروم‌کردن زنجیره‌یی زنان از کار، مکتب، دانشگاه و فضاهای عمومی، در پی تعمیق ایدئولوژی خانه‌نشینی هستند. آنان می‌خواهند زنان را به زندانی به‌نام «خانه» بازگردانند؛ جایی که به زعم باور اسلامی‌شان، جایگاه طبیعی زنان است. خانه، فضای تحت نظارت و کنترل مردان خانواده است؛ اما جاده و فضای عمومی، محل حضور، مقاومت و مبارزه برای خودمختاری و عاملیت زنانه است. بنابراین، هر زنی که خط ممنوعه میان خانه و جامعه را نادیده بگیرد و از آن عبور کند، نزد طالبان مجرم شناخته می‌شود، حتی اگر محجبه و دین‌دار باشد.

بدن زن و استفاده ابزاری برای پخش ارعاب
بدن زنان دستگیرشده، به مثابه‌ی ابزار سیاسی-جنسیتی طالبان برای پخش ارعاب و هشدار به سایر زنان جامعه به کار می‌رود. طالبان از طریق این بدن‌ها پیام می‌دهند: در صورت نافرمانی، سرنوشت همه‌‌ی‌تان زندان تحت کنترل حکومت خواهد بود؛ جامعه، مکان ماست، نه میدان آزادی و تردد شما!

زنان، در چنین شرایطی، میان دو زندان در حال تقلا هستند: زندان خانه و زندان طالب!

جمع‌بندی
در نهایت، می‌توان گفت آنچه طالبان از دستگیری‌های جاده‌یی زنان دنبال می‌کنند، پاک‌سازی اساسی جامعه از حضور زنان است. این روند، مسئولیت نظارت و کنترل زنان را به جای مأموران امر به معروف، به مردان خانواده منتقل می‌سازد. به عبارتی، می‌توان گفت این نمایش، عملیاتی برای انتقال سلطه‌ی جنسیتی و سیاسی طالبان به درون خانه‌هاست؛ روندی که فضا را برای مقاومت زنان تنگ‌تر از پیش خواهد ساخت.

  • سائمه سلطانی