روستاها؛ آیینهای از اصالت، چالش و امید
ص. احمدی، نویسندهای که تجربههای واقعی و دیدگاههای عمیق خود درباره جامعه روستایی را با حساسیتی انسانی و اجتماعی روایت میکند. دور از هیاهوی شهرها و دخالت سازمانها، روستاها به عنوان نگین اصالت، همدلی و زندگی طبیعی برجستهاند. اما چالشهای آموزشی و صنعتیشدن، تهدیدی است برای زندهماندن این ارزشهای انسانی که در کلام ص. احمدی، […]
ص. احمدی، نویسندهای که تجربههای واقعی و دیدگاههای عمیق خود درباره جامعه روستایی را با حساسیتی انسانی و اجتماعی روایت میکند.
دور از هیاهوی شهرها و دخالت سازمانها، روستاها به عنوان نگین اصالت، همدلی و زندگی طبیعی برجستهاند. اما چالشهای آموزشی و صنعتیشدن، تهدیدی است برای زندهماندن این ارزشهای انسانی که در کلام ص. احمدی، به روشنی تصویر شده است.
در دیداری از روستا:
روستاهایی که دستنخوردهاند و مردم در آن به شکل واقعی طبیعی زندگی میکنند، به شدت انسانی و ستودنی است؛ زیرا مردمان آن سعی میکنند همدلی و یکدلی را در آن زندگی کنند. از تعارفات و تشریفات بیهیچ درخواستی گرفته تا برادری و برابری و همدلی و یکدلی. البته این زمانی است که حاکمان روستا، یعنی بزرگان قوم و نمایندهها، خود را نژاد برتر یا به عبارتی افراد برتر و بزرگتر جامعه نپنداشته و همانند سایر افراد جامعه، از زحمت و تلاش دست خود نانی بهکف آورده و دست از خودبزرگبینیخودخواهی بردارند.
در روستاها، زنان و دختران نیز شانهبهشانه با مردان منزل در کارهای مالداری و حتی زمینداری کمک میکنند. بیشک داغکردن تنور و پختن نان گرم در تاریکی صبح بخشی از کار روزانه آنان است و این کل کار آنان نیست، بلکه تهیه غذا برای حیوانات موجود، از جمله گاو، گوسفند، بز، مرغ و سایر حیواناتی که نگهداری میکنند، مسئولیتی است برای زنان و دختران روستا. سایر کارهایی که زنان و دختران در روستا انجام میدهند، شامل تهیه تپکسرگین خشک برای آتش و گرمکردن تنور، دیگدان و حتی گرمکردن منزل در زمستان است. همچنین تهیه انواع محصولات لبنی، از جمله ماست، پنیر، مسکه، روغن زرد، قیماق، دوغ، چکه، قروت و غیره، و تهیه انواع مربا از سایر میوههای موجود در روستا نیز بخشی از کار آنان است.
لازم میپندارم در اینجا بحث «دستنخورده» را بیشتر باز کنم. اینکه در روستاهایی که مردمان شهر و سازمانهای ملی و بینالمللیشرکتها دسترسی ندارند یا اگر اندک دسترسی دارند، این بهتر است. زیرا افراد شهری، سازمانهای ملی و بینالمللی بیشتر به توسعه صنعت و سرمایه و منفعت فردی و سازمانیشرکتی و به دادوستد اندیشه میکنند.
در نهایت، این مسأله باعث میشود مردم روستاها باور انسانی و همدلی، یکدلی و یکپارچگی را به نحوی کنار گذاشته و جامعه را به سمت صنعتی و ماشینیشدن ببرند که خود بحث سرمایه را به میان آورده و نحوه زندگی آنان از اصالت و طبیعیبودن خود بیرون میشود. بنابراین حضور گرم خانهها، مردم و یکپارچگی آنان شکل دیگری به خود میگیرند.
باورها، عقاید، سنتها و فرهنگ مردم روستا باعث شده مساجد، تکیهخانهها و سایر مراسم مذهبی و دینی جایگاه ارزشمند و بهتری نسبت به مکاتب و علم و دانش داشته باشند. متأسفانه این خود چالشی است در جامعه روستایی که در نهایت باعث عقبماندگی در آموزشوپرورش برای فرزندانکودکان و افراد جامعه روستا میشود.
از طرفی دیگر، عدم سیستم آموزشی مناسب و پیشرفته، عدم امکانات مناسب در مکاتب و مراکز آموزشی و عدم موجودیت افراد باسواد در روستا باعث عقبماندگی اذهان افراد روستا میشود. به باور من، این تغییر ابتدا از معلمهای آگاه مکاتب و مراکز آموزشی و سپس در خانوادهها، حتی در سطح کوچک، آغاز میشود. بنابراین، مسئولیت انسانی، وجدانی و اجتماعی همه افراد روستا و جامعه است که به اندازه توان خود باعث تغییر، حتی در سطح خیلی کوچک از خانوادهها، شوند.
در چند سال گذشته، دیدارهای متعددی در سطح روستاهای ولایت بلخ، افغانستان از جمله توقی، کلدار، شورتپه، اووف ملک، ارغون و سایر روستاهای دیگر داشتم. به خوبی میشد درک کرد این مسأله را که هرجا سازمانهای ملی و بینالمللی و شرکتها به آن دست پیدا کردهاند، اصالت، غرور و مردانگی افراد جامعه روستایی و زندگی اجتماعی و اشتراکات انسانی آنان را به چالش کشیدهاند.
هرازگاهی با خود اندیشه میکنم که ای کاش مردم روستا منفعت فردی و فکر سرمایه را کنار میگذاشتند و این همه تلاش و زحمت را در جهت آموزشوپرورش خود و فرزندانشان به کار میبردند. با اینحال، ما امروز به یک جامعه روشنتر و پربارتر، چه در سطح روستا بلکه در سطح بیرون روستا نیز، میداشتیم. این حالا سرنوشت ما نبود که امروز داریم…
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0انتشار یافته : ۰