نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
طالبان روی ذهنیت یک کودک ده یازده ساله کار میکنند و با سوء استفاده از کودکان آنان را به سنگر میفرستند، امری که کاملاً در تضاد با آموزههای اسلامی و قوانین بینالمللی است.
ولایت سرپل در چند سال اخیر گواه فعالیت و حضور پرشمار طالبان بوده است. دورافتاده بودن مناطق مختلف از مرکز ولایت، ضعف نهادها و مسئولین ولایت در کنترل و مدیریت وضعیت، فقر شدید اقتصادی و پایین بودن سطح سواد مردم، یکی از دلایل رخنه و نفوذ طالبان در این منطقه است.
یکی از فعالان جامعه مدنی اخیراً سفری به «مسجد سبز» ولایت سرپل داشته است که بخشی از چشمدیدهای وی را خواهید خواند.
با چند تن از دوستان تصمیم گرفتیم برای تفریح به سوی سانچارک و مسجد سبز حرکت کنیم؛ هرچند از وضعیت امنیتی آگاهی داشتیم؛ اما با وجود آگاهی و نگرانی میدانستیم کدام مناطق در تصرف طالبان است.
دوستانمان توصیه کرده بودند که در مسیر راه به کسی نگوییم که مقصدمان مسجد سبز است، اگر طالبان در مسیر از ما میپرسیدند باید میگفتیم که «بهارک» میرویم. قرار شد اینگونه وانمود کنیم که به دعوت یکی از دوستانمان برای عروسی به بهارک میرویم. از آنجایی که مولویهای بهارک با طالبان ارتباط حسنه دارند؛ بنابراین احساس کردیم که شاید ما را آزار ندهند؛ اما اگر میفهمیدند که به سوی مسجد سبز میرویم با مشکل برمیخوردیم.
مسیر جوزجان تا سرپل امن بود؛ اما حدفاصل سرپل تا سانچارک منطقهای به نام «دوآبه» وجود دارد. وقتی به دوآبه رسیدیم در فاصله ده متری سرک پُسته طالبان قرار داشت. پرچم طالبان روی یکی از حویلیهای مسکونی نصب شده بود و همچنین یک اسلحه پیکا و یک پیکاچی پشت آن مستقر شده بود. ساکنان قریه همه طالب بودند و از طالبان حمایت میکردند.
وقتی به تکزار رسیدیم گفته میشد که قرار است طالبان برای سقوط تکزار حمله خواهند کرد؛ وقتی به مسجد سبز رسیدیم احساس میشد مردم نگران سقطو تکزار هستند؛ زیرا آنان میگفتند که اگر تکزار سقوط کند مسجد سبز تحت فشار قرار خواهد گرفت؛ هرچند که مردم مسجد سبز آماده مقاومت بودند.
در سال ۱۳۹۵ جمعی از افراد خیزشهای مردمی مسجد سبز در نبرد با طالبان کشته شده بودند. این منطقه قریهای سرسبز، زیبا و مردمی خوب و مهماننواز دارد که اکثر آنان دهقانکار هستند و کاری به سیاست ندارند و فقط مشغول زندگی خود هستند.
مرام برای حمایت از خود با هزینههای شخصی اقدام به ساخت سنگر کردهاند حدود … سنگر اعمار شده است البته با امکانات و تجهیزات مردمی.
وقتی مسجد سبز در ۱۳۹۵ سقوط کرد هیچ سنگری در این منطقه دیده نمیشد. البته قبل از سی اسد ۱۳۹۵ طالبان یک بار این منطقه را تصرف کرده بودند؛ اما مردم را آزار و اذیت نکردند؛ ولی بعدها یکسری اتفاقات دیگر مثل قتلعام میرزااولنگ افتاد این باعث شد تا آنان دوباره مسجد سبز را تصرف کنند؛ اما این بار مردم در مقابل طالبان با ایجاد خیزشهای مردمی مقاومت کردند.
هنوز طالبان به «شبوکند» مسلط نشدهاند و این منطقه امن است؛ اما طرف غرب مسجد سبز منطقه طالبنشین است؛ یعنی حامیان طالبان. مساجد و مدارس آن تحت نظر طالبان اداره میشود. مولویها صریحاً از طالبان حمایت میکنند، آنان شعارهای طالبانی سرمیدهند و اعمال طالبان را توجیه میکنند. در این مناطق حتی کودکان یازده و دوازدهساله آموزش میبینند و اسلحه کلاشینکوف بر دست دارند دارند. طالبان در این مناطق زندگی میکنند و قریهها سنگرهای آنان است. قریه و خانههای مسکونی سنگر آنان است. از همان قریهها صد تا دو صد نفر با موترسیکل به صورت گروهی بر مناطق دیگر حمله میکنند. آنان امکاناتی مانند سلاحهای شببین دارند. مناطق طالبنشین در همسایگی مسجد سبز است.
در سانچارک کوه نیست، همه پوشیده از تپههای فاقد سنگ است. در این ساحات جنگ در برابر تجهیزات دولتی برای طالبان سخت و دشوار است. در این مناطق مغاره و سنگ برای پنهان شدن وجود ندارد؛ بنابراین اصلاً امکان ندارد که طالبان بتوانند در این ساحات در برابر نیروهای دولتی مقاومت کنند. همه چیز مانند کف دست دیده میشود فقط کافی است نیروهای مجهز دولتی با طالبان مقابله کنند؛ اما اتفاقاً چنین نمیکنند.
در مسجد سبز …. سنگر اعمار شده است و خیزشهای مردمی در این سنگرها به صورت نوبتی و مستمر پیره شبانهروزی دارند. بعداز سی اسد ۱۳۹۸ مردم خودشان امکانات خریدهاند و سنگر اعمار کردهاند. جوانان، معلمان و کشاورزان مجبورند بیشترین اوقاتشان را در سنگرها سپری کنند.
اندوهناکترین صحنه را در تپه شهدای سی اسد مسجد سبز دیدیم. ساحهای که برای دفن یازده نفری که نه نفرشان اکنون در آن مدفون هستند درست کردهاند. افزون بر این نه قبر، قبرهای خالی دیگری دیده میشود که کسی در آن دفن نشده است، قبرهایی آماده و دارای لوحهسنگ. کسانی که در سنگر هستند میگفتند که این قبرها برای شهدای بعدی آماده شده است!
بسیار اندوهبرانگیز و متأثرکننده است؛ این بیانگر آن است که مردم هر آن احتمال شهادت و کشته شدن خود را متصور میدانند. آنان برای حفاظت از خود و حاضرند بجنگند؛ حتی به قیمت کشته شدن و شهادت خود. آنان بر این عقیده هستند که کشته میشویم اما نمیگذاریم منطقه به دست طالبان سقوط کند. مردم در این حد از حکومت حمایت میکنند و تا پای جان ایستادهاند.
اکثر ساکنان مسجد سبز را شیعیان تشکیل میدهند، شاید یکی از دلایل اصلی پایمردی مسجدسبزیها در مقابل طالبان همین موضوع باشد. مردم حاکمیت طالبان را نمیپذیرند. شیعیان پس از بن همواره از دولت حمایت کردهاند و از پشتیبانان اصلی دولت بودهاند.
نباید دولت مناطق تحت کنترل طالبان را به حال خود رها کند؛ بلکه باید پس از بازپسگیری آن چند پاسگاه امنیتی احداث کند و سپس روی ذهنیت مردم کار کند و همینطور مبلغان طالبان و افراد آنان را بازداشت کند.
یکی از اهالی تعریف میکرد که وقتی طالبان مسجد سبز آمدند یک کودک یازده ساله را دیدم که برای محافظت از موترسیکلهای طالبان ایستاد شده است. از او پرسیدم که چرا اینجا ایستادهای و تفنگ بر دست داری؟ پاسخ داد: مولوی صاحب میگوید که تو به جنت میروی. امشب رسولالله مبارک را به خواب دیدم که میگفت من دلم برای امتم تنگ شده است، زودتر بیایید که من احساس تنهایی میکنم. شبی که در مدرسه بودم از خواب بلند شدم کلیدی را نزد خود یافتم. از مولوی پرسیدم این چیست؟ پاسخ داد: این کلید را رسولالله مبارک برایت فرستاده است، او دلش برایت تنگ شده است و میخواهد به جنت بروی!
دولت باید برای از میان برداشتن چنین خرافات، روی ذهنیت مردم کار کند و مردم را آگاه کند. کسانی را که برداشت درستی از دین و شریعت دارند بگمارد تا مردم را آگاه کنند؛ اما متأسفانه تاکنون چنین کاری صورت نگرفته است.
یکی از اهالی سانچارک میگفت که ابتدا در سانچارک چهار نفر طالب بود؛ اما جلو فعالیت آنان گرفته نشد و اکنون با کتلهای از طالبان مواجه هستیم.
در نهایت اگر دولت مصمم باشد پاکسازی این ساحات (سانچارک) در یک هفته صورت میگیرد؛ زیرا امکان مقاومت برای طالبان وجود ندارد. نیروهای دولتی با یک اسلحه دوربیندار صد طالب را میتوانند هدف بگیرند.
دیدگاه بسته شده است.