نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
در عصر حاضر شاید کمتر واژهای را پیدا کرد که به پیمانه «بحران» در علوم مختلف مورد استفاده قرار گرفته باشد. دانشوران سیاست بینالملل از واژه بحران برای تبیین و تحلیل درگیری و تنش میان واحدهای سیاسی استفاده میکنند و اقتصاددانان تورم و نوسان در بازارهای مالی و ارزی را با استفاده از این واژه به بررسی میگیرند.
هر چند بحران در علوم مختلف، تعاریف و شاخصههای مختلف دارد، اما در علم سیاست نقطه اوج درگیری و تنش میان دو واحد سیاسی است. در ماههای اخیر ما شاهد درگیرهای مرزی و آبی متعدد میان گروه طالبان و جمهوری اسلامی ایران بودیم. اگر با نگاه انتقادیتر به موضوع ببینیم، دیده میشود که طالبان از این تنش/ بحران سود بردهاند. برای توضیح اینکه طالبان چگونه از بحرانسازی سود بردهاند، لازم است نخست دیدگاهها و نگرشهای مختلف به بحران را مرور کنیم.
در مورد بررسی مقوله بحران در ادبیات سیاسی و امنیتی چهار دسته نگرش کلی و عمومی وجود دارد. نخست، سنتیها یا کلاسیکها در مورد بحران نظر منفی دارند. مدیریت بحران در این نگرش، اقدامات بعدی در راستای فرونشاندن و آرام کردن آشوب و شورش است. در این نگرش، کارگزاران سیاسی منتظر بحران میمانند و تلاش میکنند وضعیت را به حالت عادی برگردانند.
دومین نگرش به بحران، نگرش مدرن است. از نظر مدرنها، بحران وضعیت نامطلوب و شرایط ناخوشایند است؛ اما چارهای جز مقابل شدن با آن نیست. به بیان دیگر، وقوع بحران امری اجتنابناپذیر است و سیاستگذاران باید دنبال راهکار و مواجهه با آن باشند. در این نگرش، مدیریت بحران بهمثابه بازگشت به وضعیت عادی و ثبات است.
سومین نگرش، نگرش پستمدرنی به مقوله بحران است. پستمدرنها خلاف مدرنها و کلاسیکها، بحران را یک فرصت برای موفقیت و رفع کمیوکاستیها میبینند. به عبارت دیگر، در این نگرش بحران بهمثابه یک تجربه سازمانی برای تولید ظرفیت و بهروز شدن است.
چهارم، نگرش پساپستمدرن/پستپستمدرن به بحران است. در این نگرش دولتمردان اساساً به دنبال بازگشت به وضعیت عادی و حل بحران نیستند، بلکه از این فرصت برای تضعیف و تخریب رقبا، رسیدن به شرایط مطلوب و کسب قدرت استفاده میکنند. در این نگرش خود دولتمردان بحران را طراحی و ایجاد میکنند. تفاوت عمده میان نگرش پستمدرن و پستپستمدرن در این است که پستمدرنها بحران را وضعیت تحمیلی میدانند، اما در نگرش پستپستمدرن بحران وضعیتی خودساخته و تعمیدی است. به عبارت دیگر، در نگرش پستپستمدرن تصمیمسازان برای کنترل وضعیت، جریانسازی، رسیدن به اهداف سیاسی و امنیتی و رسیدن به شرایط دلخواه، دست به ساختن بحران میسازند و با استفاده از آن فرصت تازهای برای خود میسازند. در این نوشته نیز مراد از بحران همان برداشت پساپستمدرنیستی از این مقوله است؛ بحران یعنی فرصت.
طالبان در درون افغانستان با مشکلات و چالشهای فراوان سیاسی، اجتماعی و اقتصادی روبهرو هستند و به همین دلیل تلاش دارند با حساسیتزایی در بیرون از کشور، اذهان عامه را به سمت دیگری منحرف بسازند. به عبارت دیگر، طالبان با بحرانآفرینی در بیرون از کشور، توجه را از مسایل مهم درونکشوری به مسایل بیرون از کشور منحرف میکنند که اهمیت آنچنانی ندارد. با این وصف، طالبان چند هدف عمده را در بحرانسازی با ایران دنبال میکنند.
۱- سرپوش گذاشتن بر تنشهای درونگروهی
در روزهای گذشته شایعات و گزارشات متعددی منتشر شده است که طالبان درگیر موج تازهای از تنشهای درونگروهی شدهاند. این تنشها از زمانی آغاز شده که مولوی عبدالکبیر به جای ملا محمدحسن آخوند بر کرسی ریاستالوزرای گروه طالبان تکیه زده است. به تعقیب این اتفاق، گزارشهای متعددی نشر شده که ملا هبتالله، رهبر این گروه، تلاش دارد پایههای قدرت خود را در قندهار تحکیم کند. حتی گزارشهایی منتشر شده که هبتالله منتظر فرصت مناسب است تا سراجالدین حقانی، رهبر شبکه حقانی که وزیر داخله گروه طالبان است را عزل و به جای او یوسف وفا از نزدیکان خود را بگمارد. فارغ از اینکه این شایعات چهقدر صحت دارد یا ندارد، تنش درونگروهی طالبان موضوعی است که نمیشود آن را انکار کرد. یکی از اهدافی که طالبان با بحرانسازی در بیرون دنبال میکنند، پنهان کردن این تنشهای درونگروهی است.
۲- مسایل حقوق بشری و تحصیل دختران
با نزدیکتر شدن به دوسالگی رژیم گروه طالبان، این گروه از سوی جامعه بینالمللی تحت فشار است تا دروازه مکتبهای دخترانه را باز کند. از سویی، گزارشهای نهادهای بینالمللی مانند عفو بینالملل از وضعیت حقوق بشری فشار روی طالبان را بیشتر کرده است. طالبان برای اینکه بتوانند این موضوعات را پنهان کنند، از بحران پیشآمده استفاده بهینه کردند و اذهان عامه را به سمت دیگر تغییر دادند تا کمتر کسی به این چالشها فکر و سیاستهای آنها را نقد کند.
۳- جوسازی به نفع خودشان
طالبان از بحران اخیر آبی و مرزی نهایت سود را برای کسب محبوبیت بردند. آنها با جوسازی و شعار دادن علیه ایران، برای خود تبلیغات کردند. شعارهای عوامفریبانه و وطنپرستانه طالبان، برای توده مردم افغانستان که بیگانهستیزی بخشی از فرهنگ آنها است، انگار مفید واقع شده است. آنها در روزگاری که نیروهای هوایی پاکستان به خوست حمله کرده بودند، با جوسازی در آن طرف کشور روی مسئله حمله پاکستان به خوست آب ریختند و اذهان عامه را منحرف کردند؛ هر چند تمام شعارهای طالبان میانخالی و پوچ بود و جنبه عملی نداشت.
مساله تنش آبی میان طالبان و ایران برای چند روز سرخط تمام اخبار بود و دستگاه تبلیغاتی طالبان از این فرصت استفاده گسترده کرد و روی چالشهای درون افغانستان سرپوش گذاشت. طالبان با احتمال قوی این شیوه را از جمهوری اسلامی ایران و یا هم پاکستان آموختهاند. دستگاه تبلیغاتی ایران هرازگاهی که وضعیت اقتصادی این کشور ملتهب میشود و نرخ تورم افزایش مییابد، بحران را به سمت دیگری سوق میدهد و به دشمنی با اسراییل و ایالات متحده میپردازد. در حالی که افغانستان با فقر بیپیشینهای روبهروست و نهادهای بینالملل تاکید دارند که فاجعه بشری در حال رخ دادن است و دختران بیشتر از ۶۰۰ روز شده است که به مکتب نرفتهاند، حالا طالبان هم همین شیوه را روی دست گرفتهاند و با بحرانسازی در روابط خارجی، مسایل داخلی را پنهان و کتمان کرده، موضوعاتی را برجسته میکنند که برای خودشان سود دارد.
بر اساس فرمان هبتالله آخوندزاده، رهبر طالبان قرار است ۷۶ مسجد جدید در بزرگراههای افغانستان ساخته شود.
معاون دفتر نماینده ویژه رئیس جمهور ایران در امور افغانستان تاکید کرد که آرایش نظامی در مرز اسلامقلعه-دوغارون دروغ محض است.
رئیس هیئت مذاکرهکننده صلح حکومت پیشین افغانستان در واکنش به تنشهای اخیر بین طالبان و جمهوری اسلامی ایران، گفت که قبل از هر اقدام «احساساتی» باید متوجه عواقب آن بود.
سخنگوی طالبان میگوید که مقامات این گروه درباره موضوع حقابه ایران از رودخانه هیرمند مشغول گفتگو هستند.
دیدگاه بسته شده است.