نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
بصیره اختر، دانشجوی سال چهارم دانشگاه کابل است. او چندی پیش در محوطه دانشگاه کابل توسط یکی از دانشجویان لتوکوب شد. اکنون او در گفتگوی اختصاصی با شانا نیوز از این رویداد گفته است. ویدیوی این گفتگو از همین طریق پخش خواهد شد.
خانم اختر، لطفاً درباره این رویداد بگویید.
اتفاقی که روز پنجشنبه برایم افتاد برای جامعه آکادمیک و جامعه زنان افغانستان بسیار دردآور است.
برای شرکت در محفلی که از سوی اتحادیه محصلین پوهنتون کابل در تالار ادبیات چینایی پوهنتون کابل راهاندازی شده بود برای ثبت و ورود به علت ازدحام منتظر بودم که در همین اثنا به من زنگ آمد؛ بنابراین برای پاسخ به تلفن با ترک محوطه به فضای سبز بین ادبیات چینایی و ترکی رفتم. همچنان مشغول تلفن بودم که [فردی] از پشت سر با مشت و لگد به من حملهور شد. [و این باعث شد که] بر زمین بیفتم.
حملهکننده میگفت که با چه کسی حرف میزنی، قطع کن، چادرت را پیش بپوش! تو ترویج عیسویت میکنی!
او به علت افتادن چادر از سر به من حملهور شده بود؛ اما بسیاری دیگر این ادعای نادرست را مطرح کردهاند که گویا اصلاً من چادر نداشته و سرم برهنه بوده است، در صورتی که من چادر داشتم.
دردآور این بود که این اتفاق در محیطی آکادمیک آنهم مثل پوهنتون مادر (پوهنتون کابل) و پیش چشم محصلین اتفاق افتاده بود. کسانی که شاهد این حادثه بودند تماماً مات و مبهوت این منظره را تماشا میکردند و اقدام به کمک، همکاری و اطلاع دادن به پولیس، نکردند.
وقتی حملهکننده من را زد و بر زمین انداخت، من ایستادم و در برابرش مقاومت کردم، از خودم دفاع کردم، دفاع من شخصاً دفاعی لفظی بود، چون او یک پسر بود و من یک دختر بودم و توان دفاع فیزیکی را نداشتم؛ بنابراین از خود دفاع لفظی کردم و گفتم تو کی هستی؟
او با لحنی زشت و با دشنام، گفت که من «شوی شار استم» این اصطلاح کوچهبازاری را یک محصل در محیط آکادمیک به کار میبرد. من به او گفتم که چه کسی به تو این حق را داده است تا من را بزنی و محکوم به ترویج عیسویت کنی!؟
آن پسر [مهاجم] در پاسخ گفت که «من از پوهنحی شرعیات هستم؛ اگر تو را بکشم کسی نمیتواند به من چیزی بگوید!»
من در صدد بدنامکردن هیچ پوهنحی یا دین، مذهب و آیین نیستم. کسی که به من تعرض و حمله کرده است با زبان خود گفت که من از پوهنحی شرعیات هستم واگر تو را بکشم کسی به من چیزی گفته نمیتواند. من او را محکم گرفتم و گفتم اگر «شوی شار» هستی، از شرعیات هستی، هر کسی هستی [باید] خود را به کندک امنیتی پوهنتون معرفی کنی.
او را محکم گرفته بودم تا تسلیم پولیس کنم. در این هنگام متوجه شدم که او تنها نیست بلکه آنان یک گروه هستند. همگروههای او در فاصله نسبتاً دور ایستاده بودند و اوضاع را کنترل میکردند. سایر محصلین هم فقط تماشا میکردند. میدیدم که همگروههای او که مثل او لباس پوشیده بودند و ظاهرشان هم یک قسم بود آمدند به من گفتند که «دختر هستی، بد است، شرم است، چُب باش، صدایت را پایان کن» زیرا من چیغ میزدم سروصدا میکردم و از محصلینی که در اطراف بودند میخواستم پولیس را خبر کنند؛ اما هیچ کس کاری نمیکرد؛ به همین علت آنان آمدند و زمینه فرار این همگروهی خود را فراهم کردند.
این بچه [مهاجم] به آسانی از بین محصلینی که تماشاگر این حادثه بودند فرار کرد و رفت و دیگران هم من را محکوم به سکوت کردند و گفتند که دختر هستی، بد است و … من گفتم که او من را با مشت و لگد زد و مدعی شد که تو عیسویت را ترویج میکنی و گفت که من اگر تو را همینجا بکشم کسی به من چیزی نمیتواند بگوید!
در همین وضعیت چندتن از دختران محصل آمدند و به من گفتند: آفرین که تو شجاعت و جرئت به خرج دادی و سروصدا کردی و میخواستی آنان را به پولیس معرفی کنی؛ [و این باعث شد آنان بترسند و بروند.] آنان قبلاً مزاحم ما هم شده بودند.
قبل از این که این فرد من را لتوکوب کند و مزاحم من شود دو نفر دیگر را به اتهام ترویج عیسویت [آزار داده بود] او و همگروهیهایش گفته بودند که چرا شما در پوهنتون عکس میگیرید و اندامهایتان را نشان میدهید و ترویج عیسویت میکنید!
من به این دختران گفتم که بیایید همه باهم برویم و شکایت کنیم؛ اما آنان گفتند که این گروه بسیار خطرناک است و از همراهی با من خودداری کردند. آنان گفتند: تعدادی از محصلین میخواستند سالگرده خود را در کلبههای ادبیات ترکی تجلیل کنند؛ اما این بچه با داخل شدن به محفل، با زیرپا کردن کیک آنان، تزئیناتشان را خراب کرده است و گفته است شما برای جلبوجذب و تبلیغ مسیحیت این کارها را میکنید.
این دخترها هم با توجه به خطرناکبودن و شناختهشده بودن این گروه سکوت کردهاند.
حمله به شما انفرادی بوده است یا گروهی؟
کسی که من را لتوکوب کرد و درگیر شد یک نفر بود؛ اما با خود همراه و همکار داشت؛ آنان مستقیماً وارد نشدند و از فاصله دور وضعیت را کنترل میکردند؛ زیرا آنان دختران دیگری را که آزارواذیت میکردند و آنان را محکوم به ترویج عیسویت کرده بودند و همراه آنان برخورد زشت داشتند؛ چون آن دختران ساکت بودند همراهان این بچه پیش نیامدند؛ اما در این مورد وقتی دیدند که این بچه با دختری بسیار باجرئت طرف شده است، همراهانش آمدند و زمینه فرار او را فراهم کردند.
آیا دقیقاً میدانید که این گروه مربوط کدام دانشکده و مربوط چه کسانی میشود یا از دانشکدههای مختلف هستند؟
چهار سال است که در پوهنتون کابل هستم. من از این جرایانات و گروههای شورشی و افراطی که در پوهنتون کابل است اصلاً آگاهی نداشتم. این که مدعی این هستم که این بچه که از پوهنحی شرعیات است بیدلیل نیست؛ زیرا وقتی به او گفتم با چه حقی من را میزنی و لتوکوب میکنی. خودش با زبان خود به من گفت که «من از شرعیات هستم و تو را بکشم کسی به من چیزی نمیتواند بگوید!» او خود را از پوهنحی شرعیات معرفی کرد. امکان این وجود دارد که او از پوهنحی شرعیات باشد یا دیگر پوهنحیها. او تنها نبود بلکه آنان یک گروه بودند.
میتوانید بگویید که هدف آنان چه بود و چه دشنامهایی به شما میدادند؟
من در صحن پوهنتون مصروف گپ زدن با تلفن بودم و اتفاقاً چادرم کمی از سرم فاصله گرفته بود، ولی چادرم را داشتم و پوششم درست بود. هدفشان را نمیدانم که چرا چنین کردند؛ زیرا دخترانی که پوشششان مثل من بود در اطراف من بودند. من دقیقاً درک نمیتوانم که آن بچه با گروهش [چرا] دقیقاً من را هدف گرفته بودند و لتوکوب کردند.
آنان من را دشنام و ناسزا میگفتند و میگفتند که تو عیسویت را ترویج میکنی؛ زیرا چادرت پس رفته است. من حتی قبلاً آن بچه را هیچ ندیده بودم و هیچ شناختی از او نداشتم. این که او من را میشناخته است و در پی چه هدفی بوده است بعد از پیگیری این موضوع مشخص خواهد شد که چرا او به من حمله کرده است.
آیا شما پس از این اتفاق به مسئولان دانشگاه مراجعه کردید؟ اگر مراجعه کردید آنان در مقابل شما چه عکسالعملی نشان دادند و چه گفتند؟
پس از حمله و لتوکوب، او را محکم گرفته بودم تا به پولیس بسپارم، چیغ میزدم و پولیس را میخواستم. تاکنون هم اثرات چیغزدنهای بلندم در گلویم هست و گلویم درد میکند و در تُن صدایم تغییر آمده است. من چیغ میزدم و پولیس را میخواستم اما کسی جرئت نمیکرد پولیس را بخواهد، تا اینکه این بچه را فراری دادند.
اولین جایی که برای شکایت مراجعه کردم کندک امنیتی پوهنتون بود. پیش از اینکه به آنجا برسم در محوطه پوهنتون با یک رنجر پولیس مواجه شدم. به پولیسی که داخل موتر بود جریان را تعریف کردم. هنگام صحبت کردن بودم که همان بچهها و همان گروه در حال رفتن به سوی پوهنحی شرعیات بودند. همه آنان همدستان همان بچه بودند. به پولیس گفتم که همین گروه به من حمله کرده است و بچهای که به من حمله کرده است عضو همین گروه است. پولیس طرف آنان دید و با تمسخر به من گفت که نه دختر، تو را کسی نزده است. کسی تو را زده و کشته نمیتواند، ما هستیم!
با وجود اینکه موضوع را با جدیت برایشان گفتم؛ اما شکایت من را درج نکردند. ارگان بعدی که به ذهنم رسید تا برای درج شکایت به آن مراجعه کنم، ریاست پوهنتون کابل بود. وقتی به این ریاست مراجعه کردم، گفتم: بچهای با چنین مشخصات من را لتوکوب کرده است و همه آنان اعضای یک گروه هستند و پیش از من دختران دیگر را هم آزارواذیت کردهاند. من اولین مورد نیستم؛ ولی اولین دختری هستم که جرئت کردم تا شکایت کنم.
ریاست پوهنتون قبلاً این گروه را شناسایی کرده بود و میدانست آنان چه کسانی، مربوط کدام پوهنحی و از کدام جریانات هستند. آنان چندین جریان و گروه شورشی و افراطی را برایم نام بردند که در داخل پوهنتون در حال فعالیت هستند. آنان گفتند که با این گروهها مقابله میکنیم.
به نظر شما مسئولان دانشگاه چقدر به مسایل اینچنینی توجه میکنند؟
این کاملاً واضح و روشن است وقتی که ریاست پوهنتون از وجود چنین گروهها در داخل پوهنتون آگاه است و شکایت هم از آنان وجود دارد. آنان هم میفهمند کسانی که باعث این کار شدهاند چه کسانی هستند و چه کارهای دیگری انجام دادهاند؛ با آنهم بیتوجهی میکنند و به نحوی میخواهند که خودشان شخصاً در این قضیه دخیل باشند و نمیخواهند کس دیگری را دخیل کنند و اعتراف میکنند که این گروهها از بیرون حمایت میشوند و دستانی پشت این گروهها هستند و آنان را حمایت میکنند؛ نمیدانم که چرا آنان هیچگونه اقدامی برای پاکسازی [پوهنتون از وجود آنان] نمیکنند. اگر امروز ریاست پوهنتون جلسه میگیرد و اعلامیه پخش میکند و بابت این موضوع ابراز تأسف میکند صرف به علت فشارهای کابران شبکههای اجتماعی است.
وقتی که در روز بعد از حادثه برای ثبت شکایت رفتم؛ اما آنان شکایت را ثبت نکردند، این خود بیانگر تمام موضوعات و هدف آنان است.
شما به عنوان یک خانم، چقدر محیط دانشگاه را ناامن احساس میکنید خصوصاً برای خانمها؟
محیط پوهنتون کابل نمونهای از یک افغانستان کوچک است. صنفی که من درس میخوانم تقریباً دارای ۱۵۰ تا ۱۶۰ محصل است. صنفیهای من از گوشه و کنار افغانستان و از اکثر نقاط هستند. صنف ما یک پارلمان به تمام معناست. من در صنف صنفی پشتون، تاجیک، ازبیک و هزاره دارم. محیط پوهنتون کابل کاملاً امن نیست. مثلاً وقتی که از دروازه وارد پوهنتون میشوم تا پیش دروازده پوهنحی حقوق بسیار مورد آزار و اذیت قرار میگیرم، نهتنها من بلکه کل محصلان اناث.
فردی درباره ظاهرم و نژادم نظر میدهد و کسی به علت نژادم من را تمسخر میکند. فردی درباره پوششم و چهره خاص نژادیم من را تمسخر میکند. این اتفاقات معمولی است که همهروزه اتفاق میافتد؛ اما بدبختانه ما دخترها با این مشکلات کنار آمدهایم؛ ولی اتفاقی که روز پنجشنبه افتاد و آن آدم مستقیماً من را لتوکوب کرد و بین ۲۵ تا ۲۶ هزار محصل پوهنتون کابل من را به عنوان مبلغ مسیحیت معرفی کرد واقعاً حالا [احساس میکنم که] آن پوهنتون برای من جای خطرناکی شده است و هرنوع و هر لحظه خطر را احساس میکنم؛ زیرا وقتی که پایم را به پوهنتون میگذارم کسی بصیره اختر را به عنوان محصل حقوق نمیبیند. با توجه به اتفاقی که افتاده است و ادعای آن بچه، محصلان پوهنتون کابل من را به چشم یک مبلغ مسیحیت میبینند!
در جامعه سنتی و مذهبی و جامعهای که تنشهای فکری و مذهبی فوقالعاده زیاد است و خصوصاً در محیط آکادمیک پوهنتون که جوانان دارای گرایشها و افکار مختلف و تندی هستند از این حادثه به بعد در داخل پوهنتون کابل احساس امنیت نمیکنم.
آیا پوشش شما متفاوت از سایر دانشجویان دختر بود یا خیر که باعث این حادثه شد؟
خیر، پوشش من متفاوت نبود. به عنوان یک محصل میفهمم که پوهنتون دارای چه جایگاهی است و چگونه لباسی را باید در آن بپوشم. پوشش امری شخصی است و من هر نوع پوششی که بخواهم میتوانم داشته باشم. همانگونه که صنفیهایم میدانند من همیشه پوشش رسمی داشتهام و پوشش من مطابق عرف، عنعنه و سنتهای جامعه است؛ زیرا من تافته جدابافته این جامعه نیستم و دختری هستم که از داخل این کوچه و بازارهایی که آدمهای سنتی با افکار سنتی هستند میگذرم و وارد پوهنتون میشوم. من چادر، چپن و پتلون خود را داشتم و پوششم هیچ ایرادی نداشت. این ایراد از مفکوره آن بچه بود که با کمی پس رفتن چادر من را محکوم به ترویج عیسویت کرد و مبلغ مسیحیت معرفی کرد. پوشش من هیچ ایرادی نداشت.
با وجود اینکه پوشش من با سایر دختران یکسان بود؛ ولی چرا آنان را هدف نگرفت و فقط من را هدف گرفت. این پرسش بسیار مهمی است.
شما فکر نمیکنید که علت این اتفاق مسایل دیگر بوده است یعنی مسایلی بوده است که شما آگاه نبودهاید اما آنان در جستجو هستند؟ شاید اصلاً موضوع بحث حجاب نبوده است بلکه آنان این موضوع را برجسته کردند؟
در پوهنتون کابل همانگونه که بعد از این اتفاق واضح شد، واقعا تعدادی از گروههای شورشی و افراطی حضور دارند. گروههای حلقهبهگوش و مزدور که از آدرس حجاب سوء استفاده میکنند و حجاب را وسیلهای برای توجیه صفات غیرانسانی خود قرار میدهند و نام یک دین و آیین و مذهب را بد میکنند.
حتماً میتواند این امر هم دخیل باشد در این موضوع.
شما عضو گروه خاصی نیستید که آنان مخالف آن گروه باشند؟
من عضو گروهی نیستم. من عضویت هیچ گروهی را در داخل پوهنتون کابل ندارم. به علت اینکه ظاهر و چهره من معرف یک نژاد و اقلیت خاص است شاید به این علت آنان به من حملهور شده باشند.
به نظر شما آیا آنچه در دانشکده شرعیات تدریس میشود تا چه اندازه میتواند موجب افراطگرایی در دانشگاه شود؟
دولت ما «جمهوری اسلامی افغانستان» است و ما اتباع این کشور هستیم و دین ما هم اسلام است و امت شریعت محمدی هستیم. طی چهارسالی که در پوهنتون کابل درس میخوانم در هر سمستر یک کریدت مضمون ثقافت را خواندهایم. من خودم متوجه این موضوع [که ثقافت باعث ایجاد تندروی مذهبی شود] در صنف نشدهام ولی آن را شنیدهام. بین محصلین این یک حرف عام است که استادان و محصلان شرعیات افراطی هستند.
محصلین شرعیات دارای مفکوره افراطی هستند. آنان آدمهای خشن و تندرو هستند و حداکثر اوقات درگیر این گونه مسایل میشوند ولی بازهم حرف پیشترم را تکرار میکنم که تعدادی هستند که در پوهنتون کابل تندرو، شورشی و افراطی هستند. آنان در صدد تاریککردن اذهان سایر محصلین هستند.
من به عنوان یک دختر مسلمان و پیرو شریعت محمدی، به هیچکس و حتی به بچهای که من را لتوکوب کرد اجازه توهین به شریعت محمدی را نمیدهم. آن بچه باید بشرمد از اینکه خود را از فاکولته شرعیات معرفی کرده است و جای بسیار تأسف است که چنین اشخاص حیوانصفت و وحشی که بویی از اسلام و مسلمانبودن نمیبرند به خود حق میدهند تا چنین رفتار کنند.
آیا بر اثر لتوکوب آسیب دیدهاید؟
آن پسر با مُشت بر سر من زده است و تا امروز هم سرم درد میکند و همچنین او با لگد مرا زده است؛ اما آثار کبودی بر بدن من باقی نمانده است. در جریان دفاع از خودم که میخواستم پولیس را خبر کنم چیغ میزدم هنوز هم گلویم درد میکند.
شما به عنوان یکی از دانشجویان دانشگاه کابل، چنین وضعیت را چگونه بررسی میکنید؟
به عنوان یک محصل و عضوی از جامعه آکادمیک افغانستان از وزارت تحصیلات عالی و ریاست پوهنتون کابل جداً تقاضا میکنم تا محیطهای آکادمیک را از وجود چنین گروههای شورشی و افراطی از هر آدرسی که وارد پوهنتون کابل میشوند، تصفیه، تخلیه و این محیط را برای ما امن کنند؛ زیرا ما در میدان جنگ با طالب و داعش بسیار صدمه میبینیم؛ اما آنان محیط پوهنتون کابل را برای خود همانند میدان جنگ ساختهاند.
اتفاقی که برای من افتاد کاملاً واضح شده است که افکار طالبانی و داعشی با نفوذ در پوهنتون کابل دارای قدرت فوقالعاده شده است.
چندی پیش یک پُست را در صفحه فیسبوک خود شییر کرده بودم مبنی بر اینکه طالبان در یکی از ولایات اعلامیهای منتشر کرده بودند که دختران حق رفتن به مکتب را ندارند و معلمین اناث نباید آرایش کنند و لباس تنگ نپوشند. آن اعلامیه و برخوردی که با من در روز پنجشنبه به علت پوششم شده بود کاملاً یکسان است؛ یعنی نشان میدهد که افکار طالبان و داعشی و افکار ضد اسلامی و ضد انسانی در داخل پوهنتون کابل فوقالعاده رشد کرده و فعال شده است و کسی نیست که جلو فعالیت این نوع گروهها را بگیرد.
اتفاقی که چهار سال پیش برای فرخنده افتاد، شما آن اتفاق را با اتفاقی که برای شما افتاده است چگونه مقایسه میکنید؟
یک نوع اتفاق است؛ زیرا با فرخنده نیز در حضور مردم و در ملأ عام چنین شد و با من نیز همانگونه رفتار شد. یکی از تفاوتها این است که فرخنده در حضور مردم عادی، آدمهای بیسواد و ملاهای بیسواد بود؛ البته منظورم توهین به ملاها نیست؛ [بلکه منظور] کسانی است که هیچ بویی از شریعت نبردهاند فقط همین که زن باید اینگونه باشد، دامنش دراز یا کوتاه باشد [را از دین فهمیدهاند] آنان فقط از شریعت همین را میفهمند. یعنی چنین افرادی در آنجا حضور داشتند و چنین جنایتی را در حق فرخنده مرتکب شدند.
اتفاقی که برای من افتاده بود کاملاً شبیه به اتفاق فرخنده بود؛ اما در محیطی آکادمیک و بین اعضای جامعه آکادمیک افغانستان و در مقابل محصلین، کسانی که از اقشار آگاه و باسواد این جامعه هستند؛ اما هردو کاملاً یکسان بود. آنهم جنبه دینی و مذهبی افراطی داشت و اتفاقی هم که برای من افتاد همانگونه بود.
افراطگرایی را به دین مرتبط نمیدانیم؛ زیرا افراطگرایی جدای از دین و [برگرفته از] گرایشهای شخصی و گروهی است؛ در صورتی که موضع دین مشخص است. ما نمیتوانیم با ارتباط دادن این مسایل به دین، دین را بیآبرو و بیحیثیت کنیم.
در حالی که رژیم طالبان با سرکوب بیامان زنان و دختران افغانستان، تلاش میکند صدای آنها را خاموش کند، فعالان حقوق زن این کشور همچنان با قدرت به مبارزه ادامه میدهند. ژولیا پارسی و نیلا ابراهیمی، دو چهره شاخص این مبارزه، با کسب جوایز معتبر بینالمللی، به نماد مقاومت زنان افغانستان در برابر ظلم و […]
زن تایمز در گزارشی افشا کرد که برخلاف ادعای طالبان، علت مرگ حورا سادات، یوتیوبر زن مسمومیت نبوده است. نویسندگان این گزارش به نقل از منابع خود میگویند که او سال گذشته بهعلت شکنجه در بازداشت طالبان کشته شده است.
شماری از فعالان زن افغانستانی برای تدوین یک برنامه مشترک در لندن گردهم آمدند. آنها در نشست چهار روزه درباره ترسیم نقشه راه برای عبور از وضعیت کنونی زنان در افغانستان، گفتوگو خواهند کرد.
یوناما در نظرسنجی ماه اپریل خود به این نتیجه رسیده است که تنها چهار درصد از مردم افغانستان خواستار به رسمیتشناسی رژیم طالبان هستند.
دیدگاه بسته شده است.