سفر به افغانستان تحت حاکمیت طالبان؛ بازتولید خطر در پوشش فرصت

افغانستان، سرزمینی با پیشینه‌ای غنی از فرهنگ، تاریخ و طبیعت بکر، بار دیگر در گفتمان گردشگری مطرح شده است. اما این‌بار نه به‌عنوان مقصدی نوظهور در نقشه سفرهای فرهنگی، بلکه در بستر حاکمیتی که خود یکی از عوامل اصلی ناامنی، محدودیت و سرکوب در این کشور است.

افغانستان، سرزمینی با پیشینه‌ای غنی از فرهنگ، تاریخ و طبیعت بکر، بار دیگر در گفتمان گردشگری مطرح شده است. اما این‌بار نه به‌عنوان مقصدی نوظهور در نقشه سفرهای فرهنگی، بلکه در بستر حاکمیتی که خود یکی از عوامل اصلی ناامنی، محدودیت و سرکوب در این کشور است.

طالبان، که پس از خروج نیروهای خارجی در سال ۲۰۲۱ بار دیگر قدرت را به‌دست گرفتند، تلاش دارند با نمایش ثبات ظاهری و معرفی جاذبه‌های تاریخی، چهره‌ای متفاوت از خود ارائه دهند. اما این تلاش‌ها، در واقع، بخشی از راهبردی است که خطر را در پوشش فرصت بازتولید می‌کند.

در نگاه نخست، افغانستان از نظر جغرافیایی و فرهنگی ظرفیت‌های چشمگیری برای گردشگری دارد. از بامیان و هرات گرفته تا دره پنجشیر و کوه‌های پامیر، این کشور می‌تواند مقصدی منحصربه‌فرد برای گردشگران ماجراجو و علاقه‌مند به تاریخ باشد. اما این ظرفیت‌ها در خلأ شکل نمی‌گیرند؛ بلکه در دل ساختاری سیاسی و ایدئولوژیک قرار دارند که نه‌تنها با اصول گردشگری مدرن ناسازگار است، بلکه امنیت، آزادی و کرامت انسانی را به‌طور سیستماتیک تهدید می‌کند.

طالبان، به‌عنوان یک نیروی ایدئولوژیک با سابقه‌ای طولانی در سرکوب آزادی‌های فردی، تبعیض جنسیتی، حذف اقلیت‌ها و دشمنی با مظاهر فرهنگ جهانی، نه‌تنها تضمینی برای امنیت گردشگران نیستند، بلکه خود بخشی از تهدید محسوب می‌شوند. در دوره پیشین حاکمیت طالبان در دهه ۱۳۷۰، این گروه با انهدام مجسمه‌های بودای بامیان—یکی از مهم‌ترین نمادهای میراث جهانی—نشان داد که نه‌تنها به حفظ آثار تاریخی پایبند نیست، بلکه در تقابل آشکار با ارزش‌های فرهنگی و تمدنی جهان قرار دارد. اکنون نیز، هرچند طالبان تلاش دارند با معرفی همین مناطق به‌عنوان جاذبه گردشگری، چهره‌ای متفاوت از خود ارائه دهند، اما این چرخش نه از سر تغییر ایدئولوژیک، بلکه در راستای بهره‌برداری تبلیغاتی از حضور گردشگران خارجی است.

طالبان از گردشگران خارجی به‌شدت استقبال می‌کنند، اما نه به‌عنوان میهمانانی فرهنگی، بلکه به‌عنوان ابزارهایی برای مشروعیت‌بخشی به حاکمیت خود. حضور هر گردشگر خارجی در افغانستان، به‌ویژه اگر با پوشش رسانه‌ای همراه باشد، به‌سرعت در رسانه‌های وابسته به طالبان بازتاب می‌یابد و به‌عنوان نشانه‌ای از «ثبات»، «امنیت» و «پذیرش جهانی» تبلیغ می‌شود. این در حالی است که همان حکومت، هم‌زمان با این نمایش‌ها، حقوق زنان را محدود کرده، آموزش دختران را ممنوع ساخته، رسانه‌ها را سرکوب کرده و اقلیت‌های مذهبی و قومی را تحت فشار قرار داده است.

امنیت ظاهری که طالبان از آن سخن می‌گویند، بیشتر به معنای کنترل شدید، سرکوب مخالفان و حذف صداهای مستقل است تا ایجاد فضای امن برای گردشگری. نبود رسانه‌های آزاد، محدودیت در گردش اطلاعات، و تهدید مستمر علیه خبرنگاران و فعالان مدنی، نشان می‌دهد که تصویرسازی از «افغانستان امن» بیشتر یک پروژه تبلیغاتی است تا واقعیتی میدانی. در چنین شرایطی، گردشگر نه با یک مقصد فرهنگی، بلکه با یک ساختار امنیتی مواجه است که هرگونه رفتار، پوشش یا گفتار او را می‌تواند بهانه‌ای برای بازداشت، بازجویی یا حتی گروگان‌گیری تلقی کند.

از سوی دیگر، حضور گردشگران خارجی در افغانستان تحت حاکمیت طالبان، می‌تواند پیامدهای اخلاقی و سیاسی نیز داشته باشد. در چارچوب نظری «گردشگری در رژیم‌های سرکوبگر»، سفر به چنین کشورهایی ممکن است به‌طور ناخواسته به معنای تأیید ضمنی آن رژیم‌ها تلقی شود. درآمد حاصل از گردشگری، در غیاب شفافیت مالی و نظارت مدنی، می‌تواند مستقیماً در خدمت تقویت ساختارهای سرکوبگر قرار گیرد؛ ساختارهایی که نه‌تنها مردم افغانستان، بلکه خود گردشگران را نیز در معرض خطر قرار می‌دهند.

افزون بر این، محدودیت‌های شدید اجتماعی، به‌ویژه علیه زنان، اقلیت‌های مذهبی و قومی، فضای فرهنگی افغانستان را به محیطی خصمانه برای تعامل آزاد و انسانی تبدیل کرده است. گردشگری، در ذات خود، مبتنی بر کنجکاوی، گفت‌وگو و تبادل فرهنگی است؛ اما در افغانستان تحت حاکمیت طالبان، این عناصر یا ممنوع‌اند یا به‌شدت کنترل می‌شوند. در چنین فضایی، تجربه سفر نه‌تنها ناقص، بلکه بالقوه خطرناک خواهد بود.

در نهایت، باید تأکید کرد که افغانستان، با همه ظرفیت‌های فرهنگی و طبیعی‌اش، در شرایط کنونی نه یک مقصد گردشگری، بلکه یک میدان بحران است. تلاش برای عادی‌سازی چهره طالبان از مسیر گردشگری، نه‌تنها کمکی به مردم افغانستان نمی‌کند، بلکه می‌تواند به تداوم سرکوب، تحکیم اقتدارگرایی و انحراف افکار عمومی جهانی از واقعیت‌های میدانی منجر شود. سفر به افغانستان امروز، بیش از آنکه فرصتی برای کشف باشد، آزمونی برای مسئولیت‌پذیری اخلاقی و سیاسی گردشگران و نهادهای بین‌المللی است.