توافق دوحه؛ آتش‌بس در سایه «دیورند»

توافق آتش‌بس میان طالبان و پاکستان در دوحه، با حضور وزیر دفاع طالبان و خواجه آصف، وزیر دفاع پاکستان، امضا شد. در این توافق، اسلام‌آباد با تأکید بر «احترام به تمامیت ارضی»، تلاش کرد خط دیورند را تثبیت کند. سکوت طالبان درباره این خط، عقب‌نشینی معناداری تلقی می‌شود. مردم افغانستان، بی‌دفاع در برابر پیامدهای این توافق، بار دیگر قربانی بازی‌های سیاسی شدند.

پنج‌شنبه ۱۷ اکتبر ۲۰۲۵ میلادی، مذاکرات میان نمایندگان طالبان و دولت پاکستان در دوحه با امضای توافق‌نامه‌ای رسمی به پایان رسید.

این نشست با میانجی‌گری قطر و ترکیه برگزار شد و از سوی طالبان، ملا یعقوب مجاهد، وزیر دفاع و احمدالله وثیق، رئیس استخبارات این گروه حضور داشتند؛ در حالی‌که هیئت پاکستانی به ریاست خواجه محمد آصف، وزیر دفاع، در مذاکرات شرکت کرد.

این توافق، در ظاهر بر آتش‌بس کامل، احترام متقابل و توقف حملات مرزی تأکید دارد، اما در بطن خود حامل پیام‌هایی حقوقی و سیاسی‌ست که باید با دقت بازخوانی شود.

خواجه آصف در بیانیه‌ای پس از امضای توافق، بر «احترام به تمامیت ارضی» دو کشور تأکید کرد؛ عبارتی که در ادبیات حقوق بین‌الملل به معنای پذیرش مرزهای رسمی و شناسایی‌شده است. این تأکید آصف، در بستر تاریخی خط دیورند، معنای خاصی پیدا می‌کند.

خط دیورند در سال ۱۸۹۳ میلادی با توافقی میان امیر عبدالرحمن‌خان و نماینده بریتانیا ترسیم شد و از همان زمان تاکنون، همواره محل مناقشه بوده است. هیچ‌یک از دولت‌های افغانستان – از سلطنت تا جمهوری و اکنون طالبان – این خط را به‌عنوان مرز رسمی به رسمیت نشناخته‌اند. بنابراین، تأکید پاکستان بر «تمامیت ارضی» در توافق اخیر، می‌تواند به‌عنوان تلاش برای تثبیت حقوقی این خط در روابط دوجانبه تلقی شود.

در سوی دیگر، طالبان در بیانیه‌های رسمی خود هیچ اشاره‌ای به خط دیورند نکرده‌اند. این سکوت معنادار، در شرایطی که پیش‌تر برخی مقام‌های این گروه از «بازپس‌گیری خاک افغانستان» سخن گفته بودند، نشان‌دهنده عقب‌نشینی تاکتیکی یا اجتناب از موضع‌گیری صریح در برابر فشارهای اسلام‌آباد است.

از منظر حقوقی، این سکوت می‌تواند به‌عنوان پذیرش ضمنی مفاد توافق تلقی شود، به‌ویژه اگر در آینده مبنای استناد دیپلماتیک قرار گیرد.

این نخستین‌بار نیست که افغانستان در نتیجه توافق‌های دوجانبه یا فشارهای خارجی، متحمل زیان‌های تاریخی شده است. در سال ۱۹۲۱، توافق میان امان‌الله‌خان و بریتانیا، اگرچه استقلال سیاسی افغانستان را تثبیت کرد، اما در عمل تأیید ضمنی خط دیورند را در برداشت. همچنین در دهه ۱۹۸۰، توافقات پشت‌پرده میان پاکستان و مجاهدین افغانستان، منجر به تقویت نفوذ اسلام‌آباد در ساختارهای سیاسی افغانستان شد؛ نفوذی که پیامدهای آن تا امروز ادامه دارد.

در این میان، مردم افغانستان بار دیگر قربانی تصمیماتی شده‌اند که در سطح قدرت و سیاست اتخاذ می‌شود.

حملات هوایی پاکستان به کابل و قندهار، آوارگی هزاران خانواده، اخراج مهاجران از خاک پاکستان، و بی‌ثباتی سیاسی ناشی از این تنش‌ها، زندگی روزمره مردم را تحت تأثیر قرار داده است. مردمی که نه در طراحی این توافق‌ها نقشی دارند، نه در تعیین مرزها، اما همواره بهای سنگین آن را با جان، خانه و آینده خود می‌پردازند.

پایان این توافق، نه پایان بحران است و نه آغاز صلح. آن‌چه در دوحه امضا شد، بیش‌تر شبیه به آتش‌بس موقت میان دو بازیگر مسلح است تا توافقی پایدار میان دو دولت مسئول. سکوت طالبان درباره دیورند، و تأکید پاکستان بر تمامیت ارضی، نشان می‌دهد که این توافق، بیش از آن‌که بر پایه منافع مردم افغانستان باشد، بر محور تثبیت منافع ژئوپلیتیک اسلام‌آباد بنا شده است.

در این میان، تنها چیزی که همچنان بی‌صدا می‌ماند، صدای مردمی‌ست که در سایه این توافق‌ها، قربانی می‌شوند.