داستان نبرد همیشگی؛ اما مخفی هزاره‌جات!

هزاره‌جات، منطقه وسیعی در مرکز افغانستان، شامل بامیان، دایکندی، بخش‌هایی از سمنگان، وردک، غور، هلمند، ارزگان و غزنی است که هزاره‌ها از دیرباز در آن بودوباش دارند.

باتوجه به یک سند بسیار قدیمی، هزاره‌ها در گذشته‌های دور، اکثریت ساکنان افغانستان امروزی را تشکیل می‌داده‌اند که بسیاری از مناطق حاصل‌خیز و کوهستانی را در دست داشته‌اند. اولین قتل‌عام، کوچ اجباری و اشغال علنی سرزمین مادری هزاره‌ها توسط عبدالرحمان با هدف جنایتکارانه یکسان‌سازی جمعیتی افغانستان صورت گرفت؛ برنامه‌ای که تاکنون توسط طالبان برای اشغال سرزمین‌های دیگر ملیت‌ها دنبال می‌شود و از پشتیبانی پاکستان و پشتون‌های آن طرف خط دیورند برخوردار است.

با وجود اینکه هیچ یک از راه‌های زمینی برای رفتن به بامیان امن نبوده و نیست، مجبور شدیم با هزینه‌ای زیاد از هواپیمای یک سازمان خیره بین‌المللی برای سفر به مرکز هزاره‌جات استفاده کنیم. هدف اصلی تلاش برای شنیدن حرف مردمی بود که زیر تسلط چندروزهٔ طالبان، با وحشتی وصف‌ناپذیر روبرو شده بودند.

هنگامی که با یک انجنیر زمین‌شناسی در یکی از خیابان‌های بامیان آشنا شدیم، به ما پیشنهاد همکاری و همیاری برای اجرای نقش خود در مبارزه برای «عدالت و آزادی» را داد. با همکاری والی محبوب بامیان، آقای طاهر ظهیر رهسپار قریه «غندک» در ولسوالی شیبر – هم‌مرز با بغلان – شدیم. در منطقه‌ای به نام دوآب، یک هاموی پولیس برای همراهی با ما تا غندک، آمد و به سمت غندک حرکت کردیم.

راه بسیار خطرناک بود. احتمال کمین طالبان وجود داشت؛ اما پولیس بامیان معتقد بود که طالبان کیلومترها عقب‌نشینی کرده‌اند و به منطقهٔ اصلی خود در «تاله‌وبرفک» فراری شده‌اند.اند.

هنگامی که به مقر پولیس در غندک رسیدیم با داستان‌های غم‌انگیز دیگری روبرو شدیم. سربازان پولیس از ما استقبال کردند و پایگاه خود را به ما نشان دادند. این پایگاه هنگامی به دست طالبان سقوط کرده بود که والی سابق بامیان به آن‌ها فرمان عقب‌نشینی تاکتیکی داده بود.

طالبان تمام پایگاه را غارف کرده بودند؛ آن‌ها وسایل را یا با خود برده و یا کاملاً شکسته بودند. آن‌ها اتاقی را برای تولید بمب‌دستی در بوتل‌های یک‌ونیم لیترهٔ آب درنظر گرفته بودند. آثار گرد مواد منفجره و تعداد زیادی سنگ – هرکدام به اندازه یک توشله – در آن اتاق دیده می‌شد. طالبان سنگ‌ها را در بمب‌دستی جابجا می‌کنند تا موجب افزایش قربانیان شود!

بیش از ۳۰ سرباز پولیسی که در پایگاه غندک بودند، همه از بی‌توجهی دولت سخن می‌گفتند و همه معتقد بودند که در صورت دریافت به‌موقع امکانات، تجهیزات و غذا، عقب‌نشینی نمی‌کردند و طالبان درجا زمین گیر می‌شدند.

بسم‌الله شهیدانی، انجنیر خنثاسازی بمب که در آکادمی پولیس درس خوانده بود از امکانات پولیس غندک شکایت می‌کرد. پروتکل غذایی آن‌ها شامل دو تخم‌مرغ و یک نان برای صبحانه، برنج و لوبیا و یک نان برای چاشت و نفری ۱۱۰ گرم گوشت برای شام بوده است؛ اما این سربازان ماه‌ها صبحانه‌ای دریافت نکرده بودند، برای چاشت فقط مقداری برنج باقی مانده بود و برای بیش از یک ماه هیچ گوشتی برای شام دریافت نکرده بودند. برخلاف طالبان، این قطعه پولیس هیچ‌گاهی به زور از مردم قریه تقاضای غذا نکرده بودند؛ اما از عدم مقاومت مردم قریه در مقابل طالبان متعجب شده بودند!

با وجود اینکه در بامیان هیچ واحدی از ارتش وجود ندارد، سربازان غندک می‌گفتند که هر ساله در مرز بغلان با طالبانِ تاله‌وبرفک جنگیده‌اند؛ اما خبرنگاران و تلویزیون‌های کابل هیچ‌گاه از جنگ‌های مخفی همیشگی در مرزهای بامیان آگاه نشده‌اند!

وزارت داخله که بیش‌ترین رکورد فساد اداری را به خود اختصاص داده است نیز هیچ‌گاه به‌درستی اطلاع‌رسانی نکرده است. سربازی که مسئولیت‌ آشپزی را به عهده داشت، نان سی‌وسه روزه را در آشپزخانه‌ای نشان داد که هیچ امکاناتی در آن نبود.

یکی از سربازان می‌گفت:«ما برای مردم خود، حفظ سرزمین‌های خود و والی بامیان آقای ظهیر می‌جنگیم!»

هرچند این نیروهای پولیس، طالبان را با همکاری نیروهای مردمی سازمان داده شده توسط والی بامیان عقب زده بودند و تا پای جان برای حفظ پایگاه غندک با هم عهد بسته بودند؛ اما از تبعیض حکومت مرکزی و وزارت داخله ناراحت و عصبانی بودند.

معاش آن‌ها ۱۲۰۰۰ افغانی در ماه بود؛ اما معتقد بودند که معاش همکارانشان در مناطق آرام جنوبی ۱۶۰۰۰ افغانی در ماه است. آن‌ها ۱۱۰ گرم گوشت در پروتکل غذایی روزانه داشتند و همکارانشان در دیگر مناطق ۳۰۰ گرم گوشت در روز استحقاق دارند.

پولیس و نیروهای مردمی بامیان که توسط طاهر ظهیر سازمان‌دهی شده است، در مدت دو روز توانسته بودند غندک را پاکسازی و ولسوالی‌های کهمرد، سیغان و شیبر را آزاد کنند و برای آزادسازی ولسوالی شیخ‌علی و سرخ پارسا در پروان نیرو بفرستند.

هرچند نیروهای مردمی در هزاره‌جات برای حفظ جان خود در مقابل خطر نسل‌کشی توسط طالبان می‌رزمند؛ اما از تبعیضی که دولت مرکزی و وزارت داخله درمورد آنان روا می‌دارند به‌شدت عصبانی و ناراحت هستند.

مسعود حسینی