بی‌عدالتی و تبعیض، سرطانی در خون حکومت

با خبر باشید که در خون این مملکت، سرطانی به نام بی‌عدالتی رخنه کرده است که اگر برای آن چاره‌اندیشی نشود به زودی همه را از پای خواهد انداخت. گاهی به حال رنجور مردم فکر کنید و برای آن راه‌حل جستجو کنید.

امیرمحمد احساس، کارشناس روابط بین‌الملل

امیرمحمد احساس، تحلیلگر سیاسی و فعال حقوق بشر

عدالت یکی از مهم‌ترین اهداف تشکیل حکومت‌هاست. عدالت یکی از مفاهیمی است که همواره تأمین آن، بخشی از دغدغه‌های ملل و دولت‌های مختلف را تشکیل داده است؛ زیرا سرنوشت ملل و گروه‌های مختلف و همچنین دوام و بقای حکومت‌ها به چگونگی استقرار آن بستگی دارد به طوری که حتی حکومت‌ها و سلاطین جور نیز خود را متصف به استقرار عدالت و تحقق آن می‌دانند.

به عقیده بسیاری از اندیشمندان، عدالت یکی از بنیادی‌ترین فضیلت‌هایی است که قوام و دوام زندگی صلح‌آمیز و توأم با سعادت را امکان‌پذیر می‌کند. هیچ تمدنی در تاریخ بشری نتوانسته است بدون عدالت و عدالت اجتماعی به حیات خود ادامه دهد. نبود عدالت فروپاشی نظام‌ها و حکومت‌ها را محتمل می‌کند.

اگر رأی روشن، مدون،‌ تعریف‌شده و حلاجی‌شده در باب عدالت اجتماعی در افغانستان نداشته باشیم و توضیح ندهیم که عدالت اجتماعی یعنی چه، همچنان بیش از این در باتلاق فرو خواهیم رفت. به گفته دکتر سروش، عدالت اجتماعی چیزی است که در واقع به مردم آرامش، رفاه و آسایش می‌دهد و تبعیض، نابرابری، ناامنی، استبداد، ظلم، زورگویی، محرومیت، فقر و اختناق را از میان برمی‌دارد. این نوع عدالت اشاره به این دارد که گروه‌های مختلف اجتماعی و سیاسی،‌ اقوام،‌ نژادها،‌ ادیان و مذاهب از امکان یکسانی برای بارور شدن و بیان دیدگاه‌های مورد علاقه‌ خود برخوردار باشند؛ یعنی هویت‌های مختلف اجتماعی- فرهنگی بتوانند در عین حفظ ارزش‌ها و سبک زندگی‌شان در حد استحقاق خود در حیات جامعه حضور سازنده داشته باشند.

ذوات بزرگواری که در ارگ ریاست جمهوری، سپیدار،‌ کابینه و مجلسین نشسته‌اند می‌دانند که مردم بر اثر بی‌عدالتی‌ها رنج می‌کشند، جوانان به موادمخدر روی آورده‌اند‌ و جامعه به شدت از این ناهنجاری‌ها رنج می‌برد. شاید آنان  خاطرجمع و بی‌خبر از همه چیز هستند و می‌خواهند مردم را با این وضعیت عادت دهند. سوء مدیریت و بی‌درایتی آنان موجب ذلت و حقارت مردم افغانستان شده است. سربازان رشید میهن با دستان هیولای تروریسم نیست و نابود می‌شوند، زنان از بیچارگی و درماندگی توسط مدیران روسپی‌خانه‌ها ربوده می‌شوند.

با خبر باشید که در خون این مملکت، سرطانی به نام بی‌عدالتی رخنه کرده است که اگر برای آن چاره‌اندیشی نشود به زودی همه را از پای خواهد انداخت. گاهی به حال رنجور مردم فکر کنید و برای آن راه‌حل جستجو کنید.

برای اینکه مردم به عدالت اجتماعی و اقتصادی دست پیدا کنند دولت باید سیاست‌های ذیل را پیش گیرد:

  1. اتخاذ سیاست‌هایی که به گسترش حقوق و آزادی‌های اساسی بینجامد
  2. فراهم‌آوری فرصت‌های برابر اجتماعی،‌ سیاسی و اقتصادی
  3. مقابله با تبعیض‌ اجتماعی (قومی، نژادی،‌ مذهبی، جنسیتی و سمتی)
  4. حذف امتیازهای نامشروع
  5. سیاست‌های مستقیم کاهش فقر و توزیع عادلانه فرصت‌ها
  6. اصلاح اداره

عدالت اجتماعی زمانی میسر می‌شود که افراد در شرایط برابر زندگی قرار بگیرند. ناعادلانه است که بگوییم افراد در وضعیت نابرابر بتوانند پیشرفت مشابه و یکسانی داشته باشند؛ اما عدالتی که حکومت کنونی اعمال می‌کند در هیج مانیفیستی از عدالت و عدالت اجتماعی نمی‌توان آن را یافت. برابری منصفانه فرصت‌ها موضوعی دیگریست که در ذیل این مبحث قابل طرح و بررسی است. برابری منصفانه فرصت‌ها مستلزم آن است که نه فقط باب مشاغل دولتی و مناصب اجتماعی به طور صوری به روی همگان گشوده باشد،‌ بلکه همگان باید از فُرصت منصفانه دستیابی به آنها برخوردار باشند.

در تعریف ایده فرصت منصفانه می‌توان چنین گفت: با فرض اینکه توزیعی از مواهب فطری وجود دارد، آن‌هایی که استعدادها و توانایی‌های یکسانی و اشتیاق یکسانی به کاربرد این مواهب دارند باید چشم‌اندازهای موفقیت یکسانی داشته باشند،‌ فارغ از طبقه اجتماعی و خاستگاه اجتماعی‌شان، باید در تمام بخش‌های جامعه کسانی که انگیزه و استعداد یکسانی دارند،‌ چشم‌اندازهای آموزش و پرورش،‌ رسیدن به مناصب حکومتی و غیرحکومتی و استفاده از فرصت انکشافی نسبتاً یکسانی داشته باشند.

اگر امروز ما در فقدان آرامش و رفاه و آسایش بسر می‌بریم، تبعیض و نابرابری و ناامنی سیطره یافته است، ظلم و زورگویی و محرومیت بیشتر از پیش تحکیم یافته و فقر و اختناق عمیق‌تر شده است، همه و همه محصول بی‌عدالتی و عدالت‌زدایی در سطوح اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است.

راهکارها:

چون منابع جامعه محدود است و گروه‌های صاحب قدرت و ثروت می‌خواهند آن‌ها را در اختیار خود داشته باشند. برای زدودن بی‌عدالتی باید برنامه‌ریزی و تلاش کرد، بدون مبارزه نمی‌توان محرومیت‌ها و نابرابری‌های اجتماعی،‌ سیاسی و اقتصادی حاکم را از بین برد؛ اما لزوماً منظور از مبارزه جنگ مسلحانه و به کارگیری خشونت نیست؛ بلکه مبارزه باید با افزایش آگاهی عمومی و اجتماعی آغاز و استمرار یابد؛ زیرا اگر انقلاب می‌توانست راهگشا باشد قطعاً اکنون افغانستان یکی از آزادترین و دموکراتیک‌ترین کشورها بود.

نفی طبیعی بودن نابرابری

افراد در جامعه موقعیت‌های اجتماعی متفاوتی دارند، گروه و افراد غالب همواره می‌کوشند با ترفندهایی چون هوش بالا، میراثی کردن، به تملک در آوردن… این نابرابری‌ها را طبیعی جلوه دهند؛ بنابراین نخستین گام رسیدن به عدالت، آگاه کردن مردم نسبت به این نکته است که نابرابری‌ها نه طبیعی و ازلی، بلکه تاریخی‌اند.

آمدن محذوفین جامعه در عرصه عمومی

تا زمانی که بر اثر مناسبات ناعادلانه اجتماعی حاکم بر جامعه،‌ شهروندان محروم و قربانی تبعیض،‌ از حضور فعال در عرصه‌های اجتماعی،‌ سیاسی اقتصادی به دور نگهداشته شوند، کماکان موقعیت نامناسب‌شان پابرجا خواهد بود. لذا برای رهایی از این بن‌بست ضروری است که به تدریج با فراهم‌سازی بستر مناسب، وارد عرصه عمومی جامعه شوند.