نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
سیاست خارجی هلن میلنر این مقاله را با این موضوع آغاز میکند که اقتصاد سیاسی یک رشد صنعتی است. این رشد هم بعد از بحران نفتی ۱۹۷۰ که هردو ساحه، یعنی فروشنده و خریدار را تحتتأثیر قرار داد شروع شد. این رشته را میلنر تنها اقتصاد سیاسی نمیداند و روابط بینالملل را هم در آن […]
سیاست خارجی
هلن میلنر این مقاله را با این موضوع آغاز
سید محمدتقی حسینی، دکترای روابط بینالملل
میکند که اقتصاد سیاسی یک رشد صنعتی است. این رشد هم بعد از بحران نفتی ۱۹۷۰ که هردو ساحه، یعنی فروشنده و خریدار را تحتتأثیر قرار داد شروع شد. این رشته را میلنر تنها اقتصاد سیاسی نمیداند و روابط بینالملل را هم در آن شامل میداند. در ادامه میلنر میگوید که دانشمندان کوشش کردند که چهار جنبه اقتصاد سیاسی را توضیح دهند. او این توضیحات را اینگونه برمیشمارد.
در ادامه میلنر میگوید که محققان موارد بالا را در کتگوریهای زیر جستجو کردهاند تا به جواب برسند. این کتگوریها عبارتند از:
نویسنده، مقاله را با این سؤال ادامه میدهد که آیا هژمونی ثبات میآورد؟ برای پاسخ به گلپین و اسکنر اشاره میکند که آنها میگویند: توزیع قدرت میان کشورها ثبات اقتصادی به همراه دارد. بعد به کیندل اشاره میکند و او را اولین طرحکننده نظریه هژمونی معرفی میکند و میگوید فشار و تسلط یک کشور برای ثبات اقتصادی نیاز است. انگلیس این کار را در قرن ۱۹ انجام میداد؛ اما آمریکا که در پایان جنگ جهانی قویترین کشور اقتصادی بود از قبول نقش انگلستان خودداری کرد و با بستن درهای اقتصادی خود دیگران را درواقع ایزوله کرد. اما بعد از جنگ جهانی دوم بلافاصله آمریکا سیستم باز تجارتی را با سیستم پولی به دست گرفت.
طرح مارشال و کمک به اروپا و حتی سیستم پولی را آمریکاییها تنظیم کردند. ]اشاره به موضوع ارز بینالمللی قرار گرفتن دلار[ مورد بعدی را که میلنر در مقاله خود به آن اشاره میکند این است که چرا قدرت همهچیز نیست؟ یکی از دلایلی که میلنر برای جواب این سؤال میآورد، وجود نهادهای بینالمللی است که قدرت را بهعنوان قدرت اجرایی کم کرده است. سازمانهای بینالمللی مانند سازمان تجارت جهانی و بانک جهانی. این موضوع نقشی است که همیشه از سوی رئالیستها نادیده گرفته میشود.
نویسنده در ادامه از ذهنیت سیاستسازان در رفتار سیاسی و اقتصادی سخت به میان میآورد و تأثیر اقتصاد داخلی را با این موضوع که دانشمندان بر دو فاکتور تأکید میکنند، این موضوع را بیان میکند که گروههای اجتماعی مانند نهادها و اتحادیهها کسانی که از اقتصاد جهانی سود میبرند دولت را بهطرف اقتصاد جهانی ترغیب میکنند و از طرف دیگر چه چیزی برای دولت و سیاستگذاران اهمیت دارد روی دیگر موضوع است. شاید در مواردی بسیاری سیاست دولت در تناقض با خواستهای گروهای داخلی قرار بگیرد و دولت نخواهد به سمت بازار جهانی میل پیدا کند.
مورد بعدی را که میلنر در مقاله ذکر میکند، فشار جهانیشدن است. او از جهانیشدن بهعنوان یک اقتصاد جهانی یکپارچه سخن میگوید و معتقد است که هنوز این روند کامل نشده است. او معتقد است که جهانیشدن سیاست کشورها را تغییر میدهد و وابستگی ایجاد میکند که این وابستگی مبنای خیلی از کنشها خواهد بود. به اعتقاد میلنر جهانیشدن همگرایی را نیز در پی خواهد داشت؛ زیرا جهانیشدن بر دولتها برای عوض کردن سیاستهایشان فشار وارد میکند. حتی در مواردی جهانیشدن این فرصت را به سرمایهداران میدهد که دولتها را تحتفشار قرار دهند تا طبق خواسته آنان عمل کنند، یعنی سیاست اقتصادی خود را تغییر دهد و در جهتی که سرمایهداران میخواهد سیاستگذاری کنند.
تصور من این است که میلنر قصد دارد همانطور که در تعریف اقتصاد سیاسی آمده است یعنی رابطه دولت و بازار از طریق جهانیشدن این موضوع را بیشتر و بهتر توضیح بدهد که سرمایهدارن به دنبال سود بیشتر هستند و به جایی میروند که سرمایشان سود بیشتری برایشان بیاورد و برای همین از دولت میخواند که سیاست اقتصادی را تغییر دهد.
در قسمت تقریباً پایانی مقاله میلنر اشاره به رابطه آمریکا با جهانیشدن میکند و میگوید که این امر انکارناپذیر است که سیاستهای آمریکا به اقتصاد جهانی کمک کرده است، اما جهانیشدن تنها ساخته آمریکا نیست. ولی خلق شدنش توسط آمریکاییها کنترل میشود. فرانسویها و همچنان مالزیاییها تأکید دارند که جهانیشدن درنتیجه وسعت اقتصاد آمریکا است، اما بعضی از کشورهای دیگر معتقد به این امر هستند که آمریکا نیز مانند دیگر کشورها از جهانیشدن تأثیر میپذیرد و در این روند، جهانیشدن مانند دیگر کشورها است.
درنهایت میلنر به این نکته اشاره میکند که تأثیر قدرت در سیاستهای جهانی اقتصادی یک مطلوبیت بالایی دارد و اگر وابستگیهای اقتصادی کنار گذاشته شود، اختلافات شروع خواهد شد. بعد از تمام اختلافات سیاسی و جنگ که تمام دستآورد آخر قرن نوزده را از بین برد، دوران پساجنگ سرد چه تأثیراتی بر اقتصاد جهانی خواهد داشت؟ آیا دوباره اختلافات بینالمللی را به وجود خواهد آورد؟ آیا نهادهایی مانند سازمان ملل و ناتو که در نگهداری صلح به کار میروند بعد از اتحادهایی جدید اقتصادی از بین خواهند رفت؟ چه تأثیراتی از تغییرات توزیع قدرت و نوع عملکرد نهادهای بینالمللی بر اقتصاد جهانی خواهد آمد؟ اینها موضوعاتی است که تحقیقات دانشمندان در مورد اقتصاد سیاسی بینالملل را شکل خواهد داد.
خانآغا فرهمند، خبرگزاری شانا، کابل
مروری بر کتاب تاریخ با فعل آدمی معنا و قوام می یابد. اما آدمی تاریخ را طراحی نمی کند، اهل نظر و بصیرت طرح تاریخ را می یابند و به سمت آن می روند و البته هرچه نزدیک تر می شوند طرح در نظرشان روشن تر و وطی مسیر آسان تر می شود. اما سیر […]
هالستی که خود از صاحبنظران روابط بینالملل و سیاست بینالمللی است در این کتاب طی پنج بخش جداگانه در ۱۶ فصل مهمترین مباحث روابط بین کشورها و نظامهای حاکم بر جهان را تا سال ۱۹۶۷ یعنی سال تألیف کتاب تشریح کرده است. باانکه جهان از ۲۴ سال بعد از تالیف این کتاب تحولات اساسی را […]
سید صادق حقیقت (متولد ۱۳۴۱) استاد دانشگاه و نویسنده ایرانی در حوزه اندیشه سیاسی اسلام،نظریه همروی را مطرح کرده است. نظریه همروی راه سومی میان دو گرایش متنی و گرایش فرامتنی به دین است و در مقابل دو رویکرد حداکثری و حداقلی به اسلام، قرار میگیرد. کتاب «روششناسی علوم سیاسی» از جمله آثار اوست. دکتر […]
کتاب درآمدی بر علم سیاست نوشته مایکل جی راسکین، رابرت ال کورد، والتر اس جونز, جیمز ای مدایروس با ترجمه علی اردستانی، توسط انتشارات قومس با موضوع علوم سیاسی، روابط بینالملل، ایستارهای سیاسی به چاپ رسیده است. کتابی که میخوانید درآمدی بر علم سیاست، از جمله کتابهایی است که تلاش بر این دارد که فارغ […]
دیدگاه بسته شده است.