اخبار هیدراسلایدافغانستانانتخاب سردبیرتحلیلصلح

چگونگی تسلط دوباره «طالبان» و پس از آن

افغانستان تنها کشوری است که شاید بتوان گفت همه‌ نظام‌های سیاسی را در خود تجربه کرده است، نظام‌ها و حکومت‌هایی که یکی پی دیگری ظهور و افول کردند. پادشان و حاکمان با قوه قهریه بر اریکه قدرت تکیه زدند و با زور و خشونت از آن به پایین کشانده شدند.

اشتیاق به قدرت متمرکز و عنان‌گسیخته در چهره و شمایل گروه قومی خاص، معامله بر سر اراضی و منافع ملی با بیگانگان (وطن‌فروشی)، پس‌زدن دیگران از منبع و منشأ قدرت، پاسخ‌گو نبودن به مردم، تاخت‌وتاز میان حلقه اصلی قدرت برای افزایش و سهم بیش‌تر از قدرت و ثروت، حیف‌ومیل عواید و منابع عمومی در راستای تحکیم قدرت و … برخی از ویژگی‌های حکومت‌ها و قدرتمندان چند قرن اخیر افغانستان است.

ولی اکنون پس از 20 سال تجربه دموکراسی نیم‌بند و حرکت روبه‌جلو، اما افتان‌وخیزان آن، تا قبل از فرار اشرف‌غنی و ورود غیرمترقبه و معامله‌گونه طالبان به کابل، کمتر کسی تصور می‌کرد که دوباره کابل و سایر ولایات افغانستان شاهد یکه‌تازی و تسلط دوباره این گروه افراط‌گرا در کشور باشد؛ اما با همه این ناباوری‌ها پس از دو دهه، افغانستان و شهروندانش باید خاطرات گذشته خود را تجربه می‌کردند.

ایالات متحده آمریکا برای مبارزه با تروریسم بعد از حملات یازدهم سپتامبر به افغانستان لشکرکشی و در اندک زمان متصور، تمام افغانستان را از وجود گروه طالبان پاکسازی کرد؛ پس از فروپاشی طالبان، امید به زندگی در میان شهروندان در داخل و مهاجرین افغانستان در نقاط مختلف دنیا، جوانه زد و اندک‌اندک بسیاری از مهاجران به کشور بازگشتند.

قانون اساسی، انتخابات، نهادهای مدنی، رسانه‌ها، تحصیلات عالی، آزادی بیان، حقوق زن، و … از مهم‌ترین سرفصل‌ها و کلیدواژه‌های تجربه جدید افغانستان برای گام‌نهادن و پیوستن به دنیای جدید و کنار گذاشتن تجارب دشوار گذشته بود که بازی آلوده به فساد و خودمحوری‌های مرتبط به منافع قومی، برای بار دیگر این کشور را در آغوش گروهی که شعارش «یا شریعت یا شهادت» است انداخت.

ارتش و سایر نیروهای امنیتی افغانستان طی 20 سال، تجارب و توانمندی‌های لازم برای مبارزه با طالبان و سایر هراس‌افکنان را به دست آورده بودند. آنان تحت هر شرایطی می‌توانستند از شهروندان و کشور دفاع کنند؛ اما وجود فساد اداری و به کار گماردن فرماندهان فاسد و نالایق در سطوح بالای فرماندهی، زمینه را برای کاهش روحیه آنان فراهم آورده بود.

تعلقات قومی روسای جمهور افغانستان به طالبان، موجب شد آقای کرزی در زمان ریاستش بگوید که افغانستان موافقت‌نامه همکاری استراتژیک با آمریکا را امضا نمی‌کند مگر اینکه عملیات‌های شبانه نیروهای تحت رهبری ناتو متوقف شود و از همه مهم‌تر طالبان را که عملاً با نیروهای نظامی افغانستان در جنگ بودند و مسئولیت تمام عملیات‌های انتحاری را برعهده می‌گرفتند «برادر» بخواند! و بدین‌ترتیب ضربه مهلکی بر روحیه نیروهای نظامی کشور زده و تفکیک دوست و دشمن را با ابهام روبرو کند.

اشرف غنی نیز با تمرکزگرایی قدرت، عزل‌ونصب‌های شتاب‌زده و ارادت‌سالارانه در وضعیتی که طالبان با حمایت‌های کشورهای همسایه وارد تعامل با آن‌ها شده بودند، زمینه را برای تجدیدنیروی این گروه تروریستی فراهم آورد و از طرفی انتخابات آلوده به فساد و کاهش مشارکت شهروندان پایه‌های حکومت را بیش از پیش متزلزل کرد.

والیان قدرت‌طلب، بی‌تجربه و فاسد نیز بر نارضایتی عمومی افزود و از طرفی سیاست حذف و تضعیف مجاهدین قدرتمند شمال نیز بخش زیادی از انرژی و توان حکومتش را به آن معطوف کرد. اشرف غنی، رهبران جهادی شمال را خطرناک‌تر از طالبان می‌دانست! افزون بر این عوامل، آزادی بیش از 5000 تن از طالبان دربند، زمینه را برای افزایش تعداد سربازان طالبان مهیا کرد.

همه این عوامل و از همه مهم‌تر ناتوانی هیئت گفتگوکننده و ترکیب مصلحتی آن، بر میزان چانه‌زنی‌های طالبان در گفتگوهای صلح افزود تا در نهایت وی با فرار از پیش برنامه‌ریزی‌شده و ساختگی خود، زمینه را برای ورود طالبان به کابل فراهم کرد.

طالبان که پیروزمندانه ولایت‌ها و در نهایت کابل را به تصرف خود درآورند، با کم‌ترین درگیری و تلفات برای بار دوم پرچم سفید خود را بر بخت سیاه این کشور و شهروندانش برافراشتند. آنان علی‌رغم آنچه تصور می‌کردند اکنون که بیش از یک‌ونیم سال از «واگذاری» قدرت و کشور به آنان سپری شده است، نتوانستند حتی نزدیک‌ترین دوستان منطقه‌ای خود را مجاب کنند تا آنان را به رسمیت بشناسند.

قتل، کشتار و برخورد خشونت‌آمیز با کارمندان و نظامیان نظام جمهوری، اخراج زنان و کارمندان غیرطالب و غیرپشتون از ادارات دولتی، ایجاد محدودیت برای زنان و خبرنگاران، ناتوانی از مدیریت کشور و … بر میزان فقر و بی‌کاری افزوده است و یکی از دغدغه‌های بسیاری از جوانان و تحصیلکردگان مهاجرت و ترک وطن است.

باتوجه به رویکرد و روابط توأم با شک‌و‌تردید جامعه جهانی و کشورهای همسایه به رژیم تک‌قومی، تک‌حزبی و تک‌مذهبی طالبان، این گروه هرگز نخواهد توانست برای مدتی طولانی‌تر زمام امور را در دست داشته باشد. مبارزات حق‌خواهانه زنان، دختران و جامعه مدنی در داخل و خارج از کشور و همچنین اقتصاد فروپاشیده کشور از چالش‌هایی هستند که دیر یا زود برای بار دیگر، طالبان را بر زمین خواهند زد؛ مگر اینکه آنان پیش از این موعد، بر سر تشکیل حکومت فراگیر و نظام مبتنی بر رأی و اراده مردم به توافق برسند، چیزی که دست‌کم در شرایط کنونی دور از ذهن به نظر می‌رسد.

  • خان‌آقا فرهمند
دکمه بازگشت به بالا