۱۴۰۰ روز خاموشی؛ زن‌بودن در افغانستان، جرم بی‌پایان

۱۴۰۰ روز از بسته‌ ماندن مکاتب دخترانه در افغانستان گذشته‌ است. در این مدت، نه تنها آموزش، بلکه نفس کشیدن، حضور اجتماعی، و حتی خواستن حق، برای زنان افغانستانی به جرم تبدیل شده‌ است. در حالی‌که جهان از آزادی و عدالت سخن می‌گوید، زنان افغانستان پشت دیوارهای خاموشی، فراموش شده‌اند. این یادداشت، نگاهی دارد به […]

۱۴۰۰ روز از بسته‌ ماندن مکاتب دخترانه در افغانستان گذشته‌ است. در این مدت، نه تنها آموزش، بلکه نفس کشیدن، حضور اجتماعی، و حتی خواستن حق، برای زنان افغانستانی به جرم تبدیل شده‌ است.

در حالی‌که جهان از آزادی و عدالت سخن می‌گوید، زنان افغانستان پشت دیوارهای خاموشی، فراموش شده‌اند. این یادداشت، نگاهی دارد به ریشه‌های زن‌ستیزی ساختاری، نقش طالبان در تشدید آن، سکوت مردان افغانستان، و تجربه‌های جهانی اعتراضات مدنی که می‌توانستند الگویی برای مقاومت باشند.

در ۱۷ سپتامبر ۲۰۲۱، طالبان پس از بازگشت به قدرت، مکاتب متوسطه و لیسه را به‌روی دختران بستند. این تصمیم، بدون هیچ مبنای حقوقی یا دینی، میلیون‌ها دانش‌آموز دختر را از حق آموزش محروم کرد.

مکاتب دخترانه که پیش‌تر نماد امید و پیشرفت بودند، به مکان‌هایی متروکه و خاموش تبدیل شدند. این ممنوعیت، نه تنها آموزش بلکه رؤیاهای دختران را هدف گرفت؛ رؤیای پزشک شدن، مهندس شدن، نویسنده شدن، همه در یک فرمان سیاسی دفن شد.

هیچ نهاد داخلی یا بین‌المللی نتوانست این تصمیم را تغییر دهد، و سکوت جهانی، به‌تدریج به عادت تبدیل شد.

در تازه‌ترین اقدام، طالبان نتایج آزمون کانکور را اعلام کردند؛ آزمونی که هیچ دختری در آن حضور نداشت. این غیبت، نه تصادفی بلکه نتیجه مستقیم سیاست‌های زن‌ستیزانه‌ای‌ست که آموزش را از زنان سلب کرده‌ است.

اگر جامعه‌ای آگاه و مسئول داشتیم، پسران باید در اعتراض به حذف دختران، از شرکت در این آزمون خودداری می‌کردند. اما چنین همبستگی‌ای رخ نداد. دانشگاه‌ها بدون حضور زنان به فعالیت ادامه دادند، و مکاتب پسرانه همچنان باز هستند. این بی‌تفاوتی، نه بی‌طرفی بلکه مشارکت در تبعیض است؛ سکوتی که به حذف زنان مشروعیت می‌بخشد.

سکوت مردان افغانستان در برابر این وضعیت، یکی از دردناک‌ترین ابعاد بحران کنونی‌ست. مردانی که خود را روشنفکر، فعال، یا حتی مدافع حقوق بشر می‌دانند، در برابر حذف زنان از آموزش، کار، سیاست و اجتماع، واکنشی درخور نشان نداده‌اند. نه تنها اعتراضی جدی صورت نگرفته، بلکه بسیاری از مردان با حذف زنان کنار آمده‌اند.

در رسانه‌ها، دانشگاه‌ها، نهادهای مدنی و حتی خانواده‌ها، این سکوت ادامه دارد. مردان افغانستان، با حضور بی‌اعتراض خود در کانکور، در مکاتب، در ادارات، عملاً به این تبعیض ساختاری مهر تأیید زده‌اند. این سکوت، همدستی‌ست؛ همدستی با ساختاری که زن‌بودن را جرم می‌داند.

در حالی‌که زنان افغانستان در خاموشی و فراموشی به‌سر می‌برند، تجربه‌های جهانی نشان می‌دهد که اعتراضات مدنی می‌توانند مسیر تاریخ را تغییر دهند.

در هند، مهاتما گاندی با نافرمانی مدنی، استعمار بریتانیا را به چالش کشید و استقلال را رقم زد. در آفریقای جنوبی، نلسون ماندلا و دزموند توتو با اعتراضات مدنی، آپارتاید نژادی را شکست دادند. در فرانسه، جنبش «جلیقه‌زردها» با اعتراضات خیابانی، سیاست‌های اقتصادی دولت را به عقب راند. در آلمان شرقی، نافرمانی مدنی در سال ۱۹۸۹ به فروپاشی دیوار برلین انجامید. این نمونه‌ها نشان می‌دهند که اعتراض، حتی در برابر ساختارهای سرکوبگر، می‌تواند مؤثر باشد.

اما در افغانستان، چنین اعتراضاتی از سوی مردان دیده نمی‌شود. زنان، با وجود خطر بازداشت، شکنجه و حذف، بار اعتراض را به دوش کشیده‌اند.

جنبش‌هایی چون «زنان مقتدر افغانستان»، «جنبش شنبه‌های ارغوانی»، «فریاد زنان»، «اتحاد برای امید» و… با راه‌اندازی تجمعات اعتراضی در پاکستان و سایر کشورهای جهان، نمونه‌هایی از مقاومت زنانه‌اند.

اما بدون همراهی مردان، این مبارزه نابرابر باقی می‌ماند. اگر مردان افغانستان، به‌جای نظاره‌گر بودن، در کنار زنان ایستاده بودند؛ اگر در اعتراض به ممنوعیت آموزش دختران، از حضور در مکاتب و دانشگاه‌ها خودداری می‌کردند؛ اگر صدای اعتراض‌شان در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی بلند می‌شد، شاید امروز وضعیت متفاوت بود.

زن‌بودن در افغانستان، به معنای نادیده‌گرفته‌شدن است؛ به جرم نفس‌کشیدن، به جرم رؤیاداشتن، به جرم خواستن حق.

دخترانی که روزی با بیگ مکتب و آرزوی آینده‌ای روشن از خانه بیرون می‌رفتند، امروز پشت دیوارهای خاموشی زندانی‌اند. ربوده می‌شوند، خاموش می‌شوند، فراموش می‌شوند.

جهان، که از آزادی و عدالت سخن می‌گوید، در برابر این وضعیت سکوت کرده‌است. اما در دل‌هایی زخمی، هنوز صدایی هست که می‌گوید: ما فراموش نمی‌شویم. این صدا، نیازمند همبستگی‌ست؛ همبستگی‌ای که نه فقط برای نجات یک نفر، بلکه برای بیداری یک جامعه باشد.

  • فاطمه هاشمی، فعال حقوق زنان