اجتماعیافغانستانتحلیل

عدم مشروعیت جنگ طالبان از نظر مذاهب

پس از امضای توافقنامه صلح با آمریکا و خروج سربازان خارجی، طالبان دیگر مبنا و توجیه شرعی برای اعلام «جهاد» و عملیات‌های «انتحاری» ندارند. منظور از شرعی، برداشت خاصی است که از فقه حنفی ارایه شده است.

امیرمحمد احساس، فعال حقوق بشر
امیرمحمد احساس، فعال حقوق بشر

جهاد و اشغال دو واژه‌‌ای است که همواره در کنار هم به کار رفته است و در برابر هم معنا می‌دهد. براساس دیدگاه فقها، در صورتی که یک دولت اسلامی تحت اشغال یک کشور خارجی قرار بگیرد، جهاد در برابر آن فرض دانسته می‌شود. براین اساس بود که طالبان با برداشت خاصی از شریعت، به نیروهای خارجی در افغانستان اعلام جنگ کرد و این جنگ را با برداشت خاصی از شریعت ادامه داد.

اما به باور من به‌عنوان یک مسلمان، برداشت‌های این جماعت از جهاد، از منظر دین و مذاهب اسلامی جواز ندارد. به جهادی که توام با کشتار، ویرانی، نابودی زیربناهای کشور، بیوه شدن زنان و یتیم شدن اطفال همراه است به راحتی جواز داده نمی‌شود.

اما جهاد در برابر یک دولت مسلمان فاسق یا برای تشکیل یک دولت اسلامی هیچ جایگاهی در منابع سنتی فقهی ندارد.

از نظر ابن‌ عابدین، یکی از علمای بزرگ اسلام، کسانی که بر یک حکومت اسلامی می‌شورند «باغیان» هستند. در چنین شرایطی دفاع از حکومت واجب و جز جهاد پنداشته می‌شود. آن‌ها سه گروه‌ هستند: راهزنان و کسانی که در راه کمین می‌کنند، باغیان یا شورشگران تاویلی، خوارج و از نظر ابن‌ عابدین مهم‌ترین ویژگی خوارج، تکفیر مسلمانان است. براساس دیدگاه، طالبان باغیانی هستند که هرازگاهی بر دولت مسلمان حمله و کمین می‌کنند و مانند خوارج همه را تکفیر می‌کنند.

اما داستان این گروه بسیار پیچیده و مفصل است. توجیه جنگ این گروه را در افغانستان دیوبند هند ارایه می‌کند. دیوبند هند در پاکستان به جهادیست‌های پاکستانی در کشمیر پیوند می‌یابد و با طالبان ارتباط نزدیک دارد. ایدیولوگی به نام مسعود ازهر که در جبهه «دارالافتا دارالعلوم دیوبند هند» حضور داشت و داعیه مقابله با دشمنان اسلام را داشت، به زودی در بین اسلام‌گرایان افراطی در پاکستان، بنگلادش، آسیای مرکزی، کشورهای عربی جای باز کرد. مسعود از تفاسیری که پیرامون آیات جهاد از قرآن نوشت از سوره انفال نتیجه می‌گیرد که قرآن، تروریسم، «دهشت‌آفرینی» و انتحار «جهاد فدایی» نسبت به دشمن را ترویج کرده است. مسعود با مخالفت در استفاده از جنگ‌‌افزارهای متعارف می‌گوید: مسلمانان باید از سه ابزاز دهشت‌افکنی و انتحار، باروت‌افکنی و بمب اتم استفاده کنند.

طالبان افغانستان عملیات‌های انتحاری و انفجاری خود را نه بر مبنای شریعت اسلامی، بلکه براساس نظریات و شریعت مسعود ازهر توجیه می‌کنند. بعدها در سال ۲۰۰۸ گروهی از علما در نقد این نظریه بیانیه‌ای را منتشر کردند که عملیات انتحاری در میان مسلمانان یا «کلمه‌گو» و یا غیرمسلمانانی که زندگی و مالشان براساس شرع  مصون است جایز نیست.

حملات انتحاری و موتربمب طالبان در شهر‌ها از جمله در چهار‌راهی زنبق شهر کابل، قول‌اردوی شاهین و در قرارگاه اردوی ملی در مربوطات دانشگاه دفاعی مارشال فهیم، صدها کشته و زخمی برجای گذاشت و این نوع حملات توجیهی دینی ندارد و مگر با نظریات مسعود ازهر توجیه کرد.

علاوه بر اعلامیه مشترک علمای پاکستان، علمای الازهر، نشست بزرگ علمای اسلام از کشورهای مختلف، نشست علمای افغانستان و نشست بزرگ علمای سعودی، جنگ طالبان را در افغانستان حرام و ادامه این جنگ را دشمنی با اسلام و مسلمانان دانستند.

پس از خروج نیروهای آمریکایی و ناتو و امضای توافقنامه صلح بین طالبان و آمریکا بر جنگ طالبان علیه حکومت جمهوری اسلامی افغانستان از منظر دینی خط بطلان کشیده شد و هیچ توجیهی برای ادامه جنگ در افغانستان باقی نمانده است. درواقع با امضای توافقنامه صلح با طرف به اصطلاح «اشغالگر نامسلمان» کوچک‌ترین توجیهی برای جنگ با برادران مسلمان تحت عنوان جهاد وجود ندارد. این توفق با کسی که به اصطلاح اشغالگر بود به معنای پذیرش پایان دوران جهاد و مشروعیت جنگ مسلحانه و نظامی است.

توجیهی برای جنگ در هیچ منبعی وجود ندارد؛ اما جهاد علیه حکومت اسلامی ادامه دارد، توجیهی برای جهاد وجود ندارد اما مسلمان‌کشی ادامه دارد و هیچ فقهی برای توجیه این جنگ فتوا صادر نمی‌کند؛ اما جنگ ویرانگر برای نابودی دارایی‌های حکومت اسلامی ادامه دارد. این جنگ از اول به بهانه ناحق آغاز شد و با برطرف شدن آن بهانه خاتمه هم نیافت.

دکمه بازگشت به بالا