نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
اصولاً تا وقتی یک ملت نخواهد و نتواند اساس استبداد را برهم بزند، هیچ نیروی خارجی نمیتواند آزادی و دموکراسی به آنها هدیه بدهد و وقتی این هدیه با کشتار و خونریزی و ویرانی و مصیبت توأم باشد چهبسا که گروههایی از مردم استبداد خودی را بر اشغالگر ترجیح میدهند و این تنها گرفتاری مردم افغانستان نیست که باید میان دو، بد یکی را اختیار یا تحمل کند.
سید محمدتقی حسینی، دکترای روابط بینالملل
وقتی بشر بیتاریخ میشود دیگر تراژدی هم جایی ندارد؛ زیرا اگر جنگی هم پیش آید جنگ میان بدان و اشرار است. بیتاریخی حدود بیست سال است که افغانستان سایه انداخته است. بعد از گذشت دو دهه هنوز پای دموکراسی نیمبند میلنگد بهطوریکه این روزها هیچ نایی برای گام برداشتن بر او نمانده است.
اینجا یعنی افغانستان شاید تنها جایی باشد که گذر زمان چیزی را تغییر نمیدهد، پند، درس، عبرت و آموختن جایی در مناسبات افغانستانیها ندارد. دیده شدن چهرههای تکراری در منصبهای دولتی، آنهم در جاهای کلیدی نشان این امر است.
دولت انتقالی از همان روزهای اول مصلحت را بر خیر ترجیح داد، مصلحتی که افغانستان را به منجلاب فساد کشاند، انتصابهای مصلحتی، سیاست خارجی مصلحتی و هزاران مصلحت دیگر. بیخبر از آنکه در کنار اینهمه مصلحتگرایی دیگر نمیشود اشرار را نیز بخشی از مصلحت دانست. «برادر» خوانده شدن طالبان از همان اول معنایی را با خود حمل میکرد، یعنی روزی این گروه شرور به عرصه قدرت بازخواهد گشت. روی بد قضیه، زمانی بدتر شد که حکومتی به نام وحدت ملی روی کارآمد. اساس کار بر تقسیم کار بود، اما یکجانبهگرایی رئیس جمهور، عرصه را بر رقیب انتخاباتیاش تنگ کرد؛ البته هرچه رئیس بهاصطلاح «جمهور» انجام داد، بیشتر در راستای کنترل شریک قدرت خود بود تا آینده کشور و مردم.
اشرار رفتهرفته قدرت گرفتند، هرچه دولتمردان بر طبل بیاتفاقی کوبیدند، اشرار بیشتر به قدرت نزدیک شدند. جنگ فعلی در افغانستان امروزی جنگ میان بدان و اشرار است. جنگی که نمیتوان بهراحتی در یک جبهه خود را قرار داد؛ البته میتوان میان بد و بدتر یکی را انتخاب کرد. شاید رأی دادن به بدتر از روی ناچاری باشد و نه حسن انتخاب.
حالا میان بد و اشرار انتخاب کدام است. در یک سوی دولتی غرق در فساد و تعصب و نژادپرستی است که ادعای پیشرفت و ترقی دارد؛ درصورتیکه نشانههای برآیند رفتار این حکومت عکس این موضوع را نشان میدهد، فساد گسترده با دیده شدن همان چهرههای همیشگی در قدرت. پای این فساد امروز به جایی کشیده شده است که حق بیماران کرونایی را نیز حلال میداند و مباح.
تکلیف چیست؟ مردم به چه کسی روی آورند، اشراری که خونریزان سفاک هستند و به تصور اینکه خداوند جز آنان کسی را هدایت نکرده است. طرف دیگر دولت و مردمانی که از هیچ روی حاضر به خدمت به مردم نیستند و حکمرانی را حق خود میپندارند و این حکمرانی بدون مسئولیت شعار آنان است.
وضعیت، انتخاب میان بد و بدتر است. بدان و یا اشرار، کدام یک را باید انتخاب کرد؟ تنها چیزی که مشخص است، این موضوع است تا زمانی که از هویت بر مبنای قوم عبور نکنیم و از تنوع قومی بهعنوان نیروی مثبت استفاده نکنیم، تا زمانی که گوشهای از شهر دانشگاهی به نام قهرمان یک قوم باشد و موسسان آن خود را تنها وارثان ارسطو قلمداد کنند و در گوشه دیگر شهر دانشگاهی با هویت دیگر افراد باشد، همین بدان حکومت میکنند و همین اشرار سر میبرند.
رسیدن به خرد جمعی برای فکر کردن به منافع کلی، کاری است که سالها زمان میبرد و با این نوع رفتار که امروزه از فرهنگیان و دانشگاهیان و نخبگان سیاسی دیده میشود، غیرممکن است.
چرا ملتها شکست میخورند: ریشههای قدرت، رفاه و فقر که برای اولینبار در سال ۲۰۱۲ منتشر شد، کتابی از اقتصاددانان دارون عجم اوغلو و جیمز رابینسون است. این کتاب پژوهشهای قبلی نویسندگان و بسیاری از دانشمندان دیگر را خلاصه و عمومی میکند. رابینسون و عجم اوغلو با تکیه بر اقتصاد نهادی جدید، در نهادهای سیاسی […]
یوناما در نظرسنجی ماه اپریل خود به این نتیجه رسیده است که تنها چهار درصد از مردم افغانستان خواستار به رسمیتشناسی رژیم طالبان هستند.
خشونت علیه زنان؛ موضوع داغی که امروزه گریبان گیر تمام زنان افغانستان است!
خشونت علیه زنان در رژیم فعلی چند برابر شده است و از همه بدتر اینکه خشونتهای خانوادگی نیز روبه افزایش است و البته در جریان شرایطی که زنان در برابر خشونت دست به اعتراض زدند، رژیم طالبان تا حد توان تلاش کرد بالهای زنان را قطع کند.
چنانچه یک مقام طالبان در ولایت زابل در پلتفرم «ایکس» یا توییتر سابق نوشته است، هر یک از متهمان در ولایت زابل در حضور مسئولین محلی محاکم بین ۲۰ تا ۳۹ ضربه شلاق زده شدند.
دیدگاه بسته شده است.