(با استناد به فلسفه و روایات اسلامی)

ایمان؛ زادهٔ اعتماد نه تعقل

ایمان، نه زادهٔ استدلال‌های خشک عقل، بلکه ثمرهٔ اعتماد به حقیقتی فراتر از فهم انسانی است. وقتی عقل در برابر ذات بی‌کران خداوند ناتوان می‌ماند، دل به وحی، معصومین و تجربهٔ معنوی پناه می‌برد. ایمان از لحظه‌ای آغاز می‌شود که انسان محدودیت عقل را می‌پذیرد و به نور اعتماد دل می‌سپارد.

مقدمه

یکی از بنیادی‌ترین پرسش‌ها در الهیات این است که ایمان به خدا بر چه پایه‌ای استوار است: عقل یا اعتماد؟ عقل انسانی ابزار سنجش و استدلال است، اما محدودیت ذاتی دارد. خداوند نامحدود است و عقل محدود هرگز نمی‌تواند بر او احاطه یابد. بنابراین، ایمان به خدا نه محصول تعقل صرف، بلکه ثمرهٔ اعتماد است؛ اعتمادی که یا بر وحی و معصومین تکیه دارد، یا بر تجربهٔ معنوی مؤمنان، یا بر آگاهی به محدودیت عقل.

۱. دیدگاه فیلسوفان دربارهٔ محدودیت عقل

ابن‌سینا در «اشارات و تنبیهات» می‌گوید:

«العقول تقف دون ذاته وقوف العاجز.»
(عقل‌ها در برابر ذات خدا همچون ناتوانی می‌ایستند.)
او بر این باور است که عقل تنها می‌تواند وجود «واجب‌الوجود» را اثبات کند، اما کنه ذات او فراتر از درک عقل است.

ملاصدرا در «اسفار اربعه» تصریح می‌کند که معرفت عقلی به خداوند فقط «معرفت اجمالی» است:

عقل مانند چراغی کوچک است که می‌تواند راه را روشن کند، اما توانایی تاباندن نور بر خورشید حقیقت را ندارد.
او بر نقش «شهود قلبی» و «ایمان» تأکید دارد.

غزالی در «احیاء علوم‌الدین» و «المنقذ من الضلال» می‌نویسد:

«العجز عن درک الادراک ادراک.»
(ناتوانی از شناخت حقیقت، خود عین شناخت است.)
از دید او، ایمان حقیقی زمانی پدید می‌آید که انسان بفهمد عقلش توان درک همه چیز را ندارد و به منبعی فراتر اعتماد کند.

۲. روایات دربارهٔ ناتوانی عقل در شناخت خدا

پیامبر اکرم (ص):

«ما عرفناک حق معرفتک.»
(ما تو را آن‌گونه که شایستهٔ توست نشناختیم.)

امام علی (ع) – نهج‌البلاغه:

«العقول لا تدرکه بالأوهام، و لا تناله العقول بالأفهام.»
(خدا را عقل‌ها با وهم درنمی‌یابند و با اندیشه‌ها نمی‌سنجند.)

امام صادق (ع) – اصول کافی:

«کلما میزتموه بأوهامکم فی أدق معانیه فهو مخلوق مثلکم مردود إلیکم.»
(هر آنچه در وهم خود دربارهٔ خدا تصور کنید، آفریده‌ای است مانند خودتان و باز به سوی خودتان بازمی‌گردد.)

این احادیث تأکید می‌کنند که شناخت کامل خدا در توان عقل انسان نیست.

۳. ایمان به مثابهٔ اعتماد

از آن‌جا که عقل ناتوان از شناخت کامل خداست، ایمان بر اعتماد استوار می‌شود:

۱. اعتماد به وحی و معصومین: پیامبران و امامان حجت الهی‌اند و سخن آنان مبنای ایمان قرار می‌گیرد.

۲. اعتماد به تجربهٔ معنوی: آرامش و نوری که مؤمنان در عبادت و دعا می‌یابند، عقل آن را تبیین نمی‌کند، اما دل آن را تصدیق می‌کند.

۳. اعتماد به نهایت عقل: عقل وقتی به محدودیت خود آگاه می‌شود، انسان را به تسلیم و ایمان می‌کشاند. همان‌طور که صدرالمتألهین می‌گوید:

«العقل یعجز فی باب الله فیسلم للایمان.»

۴. نتیجه‌گیری

۱. عقل ابزار سنجش است، اما احاطه بر ذات خدا ندارد.
۲. ایمان زمانی پدید می‌آید که انسان از مرز عقل عبور کرده و به اعتماد تکیه کند.
۳. فیلسوفان و روایات اسلامی هر دو بر این حقیقت تأکید دارند: شناخت کامل خدا برای عقل ممکن نیست.
۴. بنابراین، ایمان بیش از آن‌که زاییدهٔ برهان باشد، ثمرهٔ اعتماد به منبعی فراتر از عقل است؛ اعتمادی به وحی، معصومین، و تجربهٔ معنوی انسان‌ها.

  • سعید موسوی