آیا طالبان در رده‌های بالای امنیتی نفوذ دارند؟

پاسخ به هر کدام از پرسش‌های بالا می‌تواند ما را به زوایای پیدا و پنهان جنگ و صلح در افغانستان نزدیک‌تر کند؛ آنچه نگران‌کننده‌تر است، بررسی، ارزیابی، موشکافی و دقت نظر درباره علت بروز چالش‌های امنیتی در کشور است. پس از حوادثی مانند سقوط ولایت کندز و غزنی و سقوط پی‌درپی ولسوالی‌های مختلف و دست […]

پاسخ به هر کدام از پرسش‌های بالا می‌تواند ما را به زوایای پیدا و پنهان جنگ و صلح در افغانستان نزدیک‌تر کند؛ آنچه نگران‌کننده‌تر است، بررسی، ارزیابی، موشکافی و دقت نظر درباره علت بروز چالش‌های امنیتی در کشور است. پس از حوادثی مانند سقوط ولایت کندز و غزنی و سقوط پی‌درپی ولسوالی‌های مختلف و دست به دست شدن آن با طالبان،‌ همواره نهادهای امنیتی و ریاست جمهوری افزون بر تقبیح آن، اعلام کرده‌اند که با تشکیل هئیت موضوع را بررسی و نتایج آن را به اطلاع مردم خواهند رساند؛ اما از ابتدای حکومت بی‌حاصل آقای کرزی تاکنون نتیجه قطعی هیچ حادثه و رخدادی رسماً به اطلاع مردم افغانستان رسانده نشده است. نه‌تنها چنین نشده است بلکه همواره نیروهای امنیتی افغانستان از سوراخی گزیده می‌شوند که قبلاً هم گزیده شده‌اند.

افزایش سالانه تلفات نیروهای امنیتی افغانستان تک عاملی نیست؛ سرگردانی مردان جنگی باتجربه در ادارات و اعزام سربازان جوان و تازه‌کار برای مقابله با دشمنان خون‌خوار و جنگ دیده، ضعف مدیریت،‌ ناآشنایی با جغرافیای جنگ، استفاده طالبان از خانه‌های مسکونی به عنوان سنگر و بهره‌برداری از مردم به عنوان سپر جنگی،‌ ضعف ایدئولوژیک در میان نیروهای امنیتی و دفاعی و همکاری مردم در برخی مناطق با طالبان از جمله عواملی است که بر میزان تلفات نیروهای امنیتی و دفاعی افزوده است و آتش جنگ را نسبت به گذشته شعله‌ورتر کرده است.

اگر مردانی که سال‌ها در میدان نبرد با دشمن رزمیدند به جای ماندن در حصار وزارت‌های دفاع و داخله و امنیت ملی به مصاف دشمن بروند، می‌توانند با توان و پیشینه نظامی خود به راحتی دشمن را زمین‌گیر کنند و از سوی دیگر انگیزه‌بخش و روحیه‌بخش سربازانی باشند که تازه میدان جنگ را تجربه می‌کنند. مردانی که سال‌ها جنگیده‌اند و با جغرافیای جنگ آشنایند بهتر از سربازی می‌جنگند که با جغرافیای جنگ ناآشنا هستند. اعزام سربازان تازه‌کاری که هیچ‌گونه پیشینه رزمی و جنگی را در مبارزه با دشمن را ندارند، این خود عامل شکست است. از طرف دیگر گماشتن افراد عصا به دست بر چوکی مهم‌ترین نهادهای امنیتی و استخباراتی کشور، سپردن رهبری نهادهای امنیتی به دستان کسانی که در عرصه نظامی هیچ پیشینه ندارند، از عوامل دیگریست که ما در میدان نبرد با دشمن پیروز نیستیم.

به رهبری نیروهای امنیتی و دفاعی پیشنهاد می‌کنم برای پیروزی در برابر دشمن باید از ابزار ایدئولوژی کار گرفت. جنگ شما در دفاع از عزت، جان، مال، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی و استقلال افغانستان است؛ بنابراین این جنگ، جنگ مقدس و برحق است. این جنگ باید از منظر دینی توسط علمای افغانستان، رهبری نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستان توجیه شود تا به جنگی مقدس برای سربازان تبدیل شود. تا زمانی که سربازان ما ایدئولوژی تزریق نشود و جنگشان را مقدس و برحق ندانند، بعید می‌دانم تا در برابر دشمنی که جنگ ایدئولوژیک را به راه انداخته‌اند پیروز شویم.

بخشی از توان مدیریت، کارآمدی، تخصص و تجربه مدیران بخش‌های مختلف را باید در بهبود وضعیت سازمان تحت امرشان و افزایش دستاوردهایشان مشاهده کرد؛ اما چگونه آنان حتی با وجود تلفات روزانه نیروهای امنیتی در گوشه و کنار کشور، خم به ابرو نمی‌آورند و بر ضعف و ناتوانی خود در مدیریت بحران‌ها و چالش‌های امنیتی کشور اذعان نمی‌کنند؟!

چرا در مقابل مردم افغانستان که اصلی‌ترین قربانیان ناکارآمدی، عدم مسئولیت‌پذیری و ضعف آنان هستند معترف به ضعف و ناکارآمدی خود نیستند و عرصه را خالی نمی‌کنند؟ چه باعث شده است تا وجدان آنان همچنان خواب باقی بمانند؟!

  • امیرمحمد احساس
    دانش‌آموخته روابط بین‌الملل و کارشناس مسایل سیاسی