

ظاهراً حملات پیهم طالبان در روزهای اخیر نشان میدهد که این گروه هیچگونه تمایلی به شنیدن حرف حکومت کابل ندارد و گویا فیصله نهایی را به لولههای تفنگ سپردهاند. حملات خونین در روزهای رمضان و رد طرح آتشبس از سوی طالبان یک پیام واضح دیگر هم دارد و آن اینکه طالبان در میز مذاکره جز با آمریکاییها به آدرس دیگری تمکین نمیکنند و حکومت اشرف غنی را نیز نماینده مردم افغانستان نمیدانند.
اینجا اما سه پرسش مطرح است:
_ چرا حکومت افغانستان علیرغم حملات بیرحمانه طالبان، سیاست تضرع و مماشات با این گروه را پیش میکشد و اصرار بر آزادسازی صدها زندانی طالب دارد و بهپای قاتل، اشک مظلومیت میریزد؟
_ وقتی طالبان، آمریکاییها را طرف اصلی مذاکره اعلام میکند و حکومت کابل را دستنشانده و فاقد استقلالیت میداند… دیگر چه تضمینی وجود دارد که به محض خروج نیروهای خارجی، تجربه خونین دهه ۷۰ دوباره تکرار نشود و اینبار شاهد اسقرار حکومت طالبانی از نوع دیگر آن نباشیم؟
_ گمانهزنیهایی وجود دارند که آمریکاییها سود مطلوب را از جنگ افغانستان به دست نیاوردهاند و با این حساب، میخواهند منابعشان را در نقاط دیگر جهان که بازدهی بیشتری داشته باشد، متمرکز کنند؛ بنابراین تلاش دارند با فرستادن زلمی خلیلزاد (فرستاده ویژه آمریکا در افغانستان) به هر گونه ممکن، پارههای جنگ و صلح افغانستان را برای مدتی به هم بخیه کنند و خود را ازین باتلاق زودتر بیرون بکشند.
در آخر آنچه اما یک معما میمانَد، سرنوشت ناپیدای جنگ و صلح در این کشور است که در فرجام، معلوم نیست کدامین نسخه روی میز میآید و کدام ارباب داخلی و نیروی خارجی از آن سود میبرد؟