اخبار هیدراسلایدافغانستانگفتگو

دکتر تمنا: طالبان در پی تصاحب قدرت هستند، نه مشارکت در آن!

علت انتخاب قطر برای برگزاری گفتگوهای صلح چیست؟

از زمان تاج‌گذاری احمدشاه بابا تاکنون، تنها نشستی که در داخل کشور برگزار شد، نشستی بود که در آن احمدشاه بابا درانی به عنوان حاکم افغانستان انتخاب شد.

تمام نشست‌ها در خارج برگزار شده است و این یکی از دلایل [وجود] مشکلات در افغانستان است. من مخالف سرسخت برگزاری نشست‌های مرتبط به صلح و ثبات و آنچه که به مردم افغانستان مربوط می‌شود در خارج از کشور هستم. ما باید درباره مشکلات خود در خانه خود صحبت کنیم.

هرچه بر تعداد بازیگران مرتبط به صلح افزوده شود طبیعی است که دست‌یابی به صلح پیچیده‌تر می‌شود. به نظر من اجلاس‌های قطر، مسکو، امارات و تمام اجلاس‌هایی که در هر جای دنیا برگزار می‌شود نتیجه مثبتی درباره صلح افغانستان نخواهد داشت؛ بلکه بالعکس باعث پیچیده‌تر شدن صلح افغانستان و افزایش بازیگرانی خواهد شد که هرکدام منافع متعارضی در افغانستان درباره صلح دارند.

چرا کشورهای همسایه افغانستان نقش گسترده‌ای در صلح افغانستان دارند؟

برخی کشورهای همسایه و کشورهای منطقه به صورت سنتی در افغانستان حضور داشته‌اند. چهار دهه نابسامانی و جنگ باعث شده است که کشورهای منطقه یکسری منافعی را در افغانستان برای خود بسازند که این منافع باعث حضور آنان در افغانستان شده است؛ حضوری که کماکان بر روندهای صلح، اقتصاد، تجارت آزاد، مواد مخدر و بر همه چیز سایه افکنده است.

تا وقتی که کشورهای منطقه درباره صلح افغانستان صادقانه فعال نباشند بعید است صلح جامع به افغانستان بازگردد.

آمریکا در قطر در غیابت افغانستان مستقیماً با طالبان وارد گفتگو شد، به نظر شما از لحاظ عرف بین‌الملل کار آمریکا درست بوده است؟

صلح، هفت بازیگر دارد. سه بازیگر در داخل هستند و چهار بازیگر در خارج از کشور هستند. سه بازیگر داخلی، طالبان، حکومت افغانستان، مجاهدین و مردم افغانستان هستند. چهار بازیگر بین‌المللی، پاکستان، روسیه و ایران در یک پکیج، ایالات متحده آمریکا و سایر کشورها به شمول کشورهای عربی و ترکیه هستند. در فقدان هرکدام از این بازیگران، احتمال اینکه به صلح پایدار دست یابیم بعید است؛ چه برسد به اینکه حکومت افغانستان به عنوان یک نظام و ساختاری که به صورت رسمی قدرت سیاسی را در دست دارد. اگر حکومت افغانستان طرف صلح نباشد کی باشد، کی تسهیلات را فراهم کند، وارد مذاکره شود و به طالبان در مقابل درخواست‌هایشان تعهد دهد؟ نه‌تنها حکومت افغانستان بلکه در فقدان چهار بازیگر دیگر در کنار حکومت افغانستان، این مذاکرات صلح انجام شده است.

شاهد بودیم که بین طالبان و آمریکا گفتگوهایی انجام شد و این گفتگوها حتی نتوانست بین آمریکا و طالبان صلح ایجاد کند چه برسد به اینکه باعث تأمین صلح پایدار در افغانستان شود؛‌ لذا در نبود سایر بازیگران ممکن است آتش‌بس موقت بین آمریکا و طالبان ایجاد شود؛ اما این به معنای پایان جنگ در افغانستان نیست.

با وجود چند دور مذاکرات بی‌نتیجه بین طالبان و ایالات متحده در قطر، به نظر شما آیا طالبان علاقه‌مند صلح هستند یا در پی تصاحب قدرت؟

مبهم است. وقتی طالب می‌گوییم باید بدانیم کدام طالب، اکنون طالب ایرانی، روسی، پاکستانی، چینی و حتی طالب آمریکایی داریم. باید بدانیم کدام طالب. وحدت نظر قبلی اکنون بین طالبان وجود ندارد. بخشی از طالبان با فرستاده ویژه ایالات متحده آمریکا می‌نشینند. من یقین دارم که خواسته طالبان بسیار کلان است. آنان حتی در مشارکت در قدرت راضی نیستند آنان تصاحب قدرت را مدنظر دارند و این باعث پیچیده‌تر شدن گفتگوهای صلح در افغانستان خواهد شد.

نتیجه جرگه مشورتی صلح را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

جرگه کمپاین انتخاباتی برای آقای غنی بود. پنج میلیون دالر این کشور فقیر و بدبخت برای کمپاین تیم آقای غنی مصرف شد. افزون بر آن، کسانی که ]به جرگه مشورتی صلح[ آمده بودند طی فرایند دموکراتیک نیامده بودند و صلاحیت و ظرفیت صحبت کردن درباره صلح و مسئله به این حد پیچیدگی را نداشتند.

چرا در جرگه مشورتی صلح شرکت نکردید؟

همین مسئله بود]یعنی استفاده از جرگه برای کمپاین تیم آقای غنی[. صلح را نباید سطحی ببینیم. این مسئله بسیار پیچیده، غامض و چند متغییره است. اینکه شما چند نفر هم‌سو را بیاورید، نان بدهید تا صلح را حل کنند، این‌گونه نیست. خوب بود به جای پنج میلیون دالر مصرف و یک هفته رخصت شدن پایتخت و معاش مأمورین دولت و سازمان‌های بین‌المللی که معاش گرفتند و کار نکردند به برآورد من حدود پنجصد میلیون دالر به اقتصاد کشور ضربه زد.

خوب بود به جای آن، پنجاه هزار دالر به یک نهاد تحقیقاتی می‌دادند تا بهترین مشورت‌های کارآمد برای حل صلح افغانستان و حل معضل ناامنی افغانستان ارائه می‌کرد؛ لذا آن ]جرگه مشورتی صلح[ یک کمپاین تبلیغاتی برای تیم حاکم بود.

 درباره حکومت سرپرست توضیح دهید،‌ علت طرفداری شما از طرح حکومت سرپرست چیست؟

من طرفدار حکومت سرپرست نیستم، بلکه طرفدار سرپرستی حکومت هستم. در این دو، تفاوت وجود دارد. سرپرستی حکومت به این معناست که تمام ساختارهایی که در چارچوب نظام جمهوری اسلامی افغانستان وجود دارد باقی می‌مانند فقط سه نفر رئیس جمهور و معاونانش تغییر می‌کنند به علت اینکه سوء استفاده از امکانات دولتی به نفع خود نکنند،‌ به دموکراسی و قانون اساسی احترام بگذارند و به خاطر سوگندی که خوردند و به خاطر حفاظت از منافع ملی و اجرای قانون اساسی نباید بعد از اول جوزا در قدرت باشند.

صراحت ماده ۶۱ قانون اساسی به گونه‌ای است که حتی اجازه نمی‌دهد که حتی یک روز بعد از اول جوزا آنان در قدرت باشند. سه نفر عوض می‌شوند. حکومت سرپرست مدنظرش عوض کردن تمام وزرا، والی‌ها و… مدنظر نیست؛ بلکه سه نفر عوض شوند و افراد بی‌طرف، متعهد و توانمند سرپرست حکومت شوند و سه وظیفه برگزاری انتخابات، پیشبرد مصالحه و انتقال قدرت به حکومت برآمده از انتخابات را پیش ببرند.

آیا طرح سرپرست حکومت، مخالف قانون اساسی افغانستان نیست؟

مگر تشکیل حکومت وحدت ملی مخالف قانون اساسی نیست؟ حکومتی که خود بر مبنای قانون اساسی روی کار نیامده است نمی‌تواند با تفسیر قانون اساسی به کار خود ادامه دهد؟ حکومت وحدت ملی در اجماع میان دو تیم انتخاباتی به میان آمده است؛ اما یک اجماع جایگزین پیشنهاد کرده‌ایم. آنان دو تیم بودند ما هجده تیم.

نامزدان انتخابات ریاست جمهوری، شورای علما، ولسی جرگه، مشرانو جرگه، شبکه زنان افغانستان، جامعه مدنی، کمیسیون مستقل حقوق بشر و کمیسیون نظارت بر تطبیق قانون اساسی تصمیم خواهند گرفت که چه کسی در سرپرستی حکومت، جایگزین رئیس جمهور شود.

چرا بازهم حکومت افغانستان مخالف این طرح است، طوری که آقای اشرف غنی طراحان حکومت سرپرست را کودتاگران گفته است؟

قدرت و چوکی شیرین است. رئیس جمهور علاقه‌مند است که در قدرت بماند. سخنرانی رئیس جمهور غنی را در سال ۲۰۰۹ بشنوید. رئیس جمهور غنی خودش بر حامد کرزی می‌تازد که چرا انتخابات را سروقت برگزار نکرده است و دوام کار آقای کرزی بعد از اول جوزای همان سال، برخلاف قانون است.

یک نفر نمی‌تواند وقتی که قانون به نفعش است یک تفسیر وقتی که به نفعش نیست تفسیر دیگر کند. بالاخره حق و عدالت همین روز به درد می‌خورد تا آدم ثبات فکری داشته باشد.

آقای اشرف غنی، خانم خود را به عنوان بانوی اول معرفی کرده‌اند. شما هم خانم‌تان را می‌خواهید به عنوان بانوی اول معرفی کنید، چنین چیزی در قانون اساسی ذکر نشده است، نظر شما چیست؟

این از صلاحیت‌های رئیس جمهور است. رئیس جمهور می‌تواند مطابق با صلاحیت‌هایی که قانون برایش تفویض کرده است بست‌هایی را در حکومت ایجاد کند.

در تمام کشورهایی که نظام جمهوری است ما دفتر بانوی اول داریم. ما می‌خواهیم که بانوی اول، یک بانوی اول وطنی، آگاه به درد، مشکلات و مسائل زنان کشور خود باشد. وقتی در مسند بانوی اول می‌نشیند، درد، غم زنان این سرزمین را با تمام وجود و پوست و استخوان درک کرده باشد. اینکه شما یک زن را از خارج بیاورید و بانوی اول یک کشور فقیر معرفی کنید به این معنا نیست.

  • گفتگوکننده: زهرا موسوی
دکمه بازگشت به بالا