نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
مدارس طالبانی ملت افغانستان، بهخصوص پشتونها را بهسوی بربادی میکشاند. اگر این جریان متوقف نشود، کشور با فاجعه بزرگ مواجه خواهد شد.
با قدرتگرفتن چپیها، افراطیهای مذهبی به حمایت آمریکا دست به تفنگ بردند و منابع بسیاری برای ترویج افراطیت در اختیار گروههای وابسته به پروژههای استخباراتی قرار گرفت که در نتیجه فرهنگ، دین و سنتهای مردم در سراسر کشور، بهخصوص در مناطق جنوب افغانستان که با پاکستان، مرکز اصلی برنامهریزی و تدارکات افراطگرایی، مجاور است، متاثر شدند.
در آن سالها برای آغشتن مردم به افراطیت تبلیغات بسیار وسیع انجام شد. در کنار مدارس دینی بسیاری که به شستوشوی مغزی کودکان میپرداختند، نصاب آموزشی که در پاکستان برای مکاتب افغانستان تهیه شده بود نیز خشونت، جنگ و تعصبات دینی را بهگونه نظاممند تبلیغ میکرد. مثال مشهور آن تبلیغات که در خاطرهها مانده است مضمون حساب بود که در آن عملیههای جمع و تفریق با شمردن مرمی به شاگردان آموزش داده میشد.
در آن کتابها سوالهای عبارتی با محتوای ترویج قتل و کشتار درج شده بود. در پی آن تبلیغات ویرانگر و چهارده سال جنگ خونین، حکومت سرنگون شد و نیروهای افراطی وارد پایتخت شدند تا نظام اسلامی را پیاده کنند؛ ولی در عوض چنان برای تقسیم قدرت و ثروت به جان هم افتادند که همه ارزشهایی که به ظاهر برای آنها جنگیده بودند، فراموش و سراسر کشور میدان جنگهای تنظیمی شد. دهها هزار انسان بیگناه کشته شدند، شهر کابل به ویرانه بدل شد و مردم دچار مصیبتهای بیپیشینه شدند. ستمهایی که در این دوره مردم کشیدند، بر تهاجم سربازان شوروی سایه انداخت و کشتارها و ویرانگریهای آن سالها را در خاطرهها کمرنگ کرد.
از بطن آن دوران سیاه چور و کشتار، گروه دیگری زاییده شد که تا امروز در صحنه سیاست مشغول تخریب و بربادی کشور است. بیشتر اعضای این گروه (طالبان) وابسته به پاکستان بودند. آنان در پاکستان به مدرسه رفته و بزرگانشان در آن جا خانه و جایداد داشتند. بعد از حاکم شدن طالبان، توجه مردم فریبخورده بیشتر به مدارس جلب شد و در مناطق پشتوننشین تعداد کودکان مدرسهرو افزایش بیپیشینه یافت.
حکومت طالبان دیر دوام نیاورد و سقوطش روند طالبسازی جامعه را برای مدتی کند کرد. در بیست سال دوره جمهوری مردم تا حدودی با جهان بیرون آشنا شدند، نصاب تعلیمی بهطور نسبی بهبود یافت و معیارهای آموزشی ارتقا داده شد. تعداد افراد تحصیلکرده بیشتر شد. اما با سقوط آن نظام و برگشت طالبان کشور به دام افراطیت غلتید. اکنون در هر گوشه کشور مدرسه میسازند و مردمی که انتخابهای دیگر بهرویشان بسته شده است کودکان خود را به مدارس میفرستند. ادارات، بازار و تقریباً همه میدانها در انحصار طالبان قرار گرفته است و کودکان به ندرت با الگوهای غیرطالبانی مواجه میشوند.
برای خیلیها هنوز پاسخ این سوال روشن نیست که مدرسه چه ضرر دارد و طالبشدن مردم چه بر سر کشور خواهد آورد؟
کسانی که از نصاب مدارس و روش تدریس آنها اطلاع ندارند، در تردید نسبت به عواقب مدرسهسازی شاید محق باشند، و آنانی را که از رفتار و اعمال طالبان هم بهخوبی آگاهی ندارند نیز میتوان معذور دانست. ما که از نصاب مدارس مطلع هستیم و میتود درسی آنها را میدانیم، از افکار طالبان آگاهیم و رفتارشان را نیز دیده و تجربه کردهایم، از آینده طالبانیسازی کودکان در هراسیم و عواقب ترویج افراطگرایی را برای مردم بسیار ناگوار میدانیم.
تعداد ناچیز فارغان مدارس میتوانند به کار مثمری مشغول شوند و از رویاهای جنگیدن و مواجهه با جهان فارغ باشند. بیشتر آنان در جامعه ادغام نمیشوند و دایم چون سنگی در راه حرکت جامعه قرار میگیرند، آمادهگی تعامل با جهان را ندارند و مهمتر از همه این فارغان از نظر اقتصادی بار دوش جامعه فقیر ما میشوند. آنان جز جیب و دسترخوان مردم منبع عایداتی نمیشناسند و مهارتی در پیدا کردن نان خود از راه غیرزالویی ندارند.
این گروه از افرادی که با حاکمیت طالبان تعدادشان رو به افزایش است، با افکار تاریک و بیظرفیتی وحشتناک و اخلاق غیرمدنی و تربیت زشت ادعای حاکمیت دارند و مدعی بهچالشکشیدن مدنیتهای معاصرند، خود را نمایندگان اسلام میدانند و میخواهند بر سر بندگان خدا «سایه» باشند! آنان از جهان انتظار دارند که نسخه بدویشان را کاپی و تکثیر کرده و شیوه امارت و زندگی امارتی اختیار کنند.
اکنون کشور در فقر کشنده گرفتار است، بیکاری بیداد میکند و حکایت گرسنگی مردم ما در گوشه و کنار جهان تکرار میشود؛ اما طالبان مشغول ساختن مدارسند، مکاتب را میبندند و تعمیرهای تاریخی و مراکز فرهنگی و برخی مکاتب را به مدرسه بدل میکنند. آنان این تخریبکاری را فعالیت و کار مینامند. آنان چه نتیجهای انتظار دارند؟ مدعیاند که همه مسلمان خواهند شد، مردم تابع نظام اسلامی خواهند گردید، اعمالشان شایسته خواهد شد و طالبان را در تقویت امارت همکاری خواهند کرد و اگر روزی گروه طالبان از قدرت رانده شد، همفکران بسیار در سراسر کشور خواهند داشت تا در احیای امارت همکاری کنند.
اما اگر از چشم غیرطالبانی به قضیه نگاه کنیم این ستم نابخشودنی است. مدرسه در گذشته نیز به اندازه برآوردن نیازهای مذهبی مردم بوده و جامعه هرگز با کمبود ملا مواجه نبوده است. اما اکنون مدرسه به ابزار سیاسی بدل شده، در مدارس مبلغان افراطیت تربیت میشوند، و با این کار نظم جامعه برهم میخورد و آشوب و بدبختی بیشتر میشود. در نصاب مدارس چیزی نیست که جوانان امروزی به آن ضرورت دارند و با آن بتوانند زندگی شخصی و خانوادگیشان را سامان بخشند و به عناصر مفید جامعه بدل شوند.
موضوعاتی که در مدارس آموزش داده میشود، بسیار کهنه بوده و کودکان را از زمانه بیگانه میکند. در مدارس حس جستوجو و نوآوری کشته میشود و تغییرخواهی که بزرگترین راز موفقیت جوامع است و باعث پویایی میشود، در ذهن طالبان مدارس سرکوب میشود و برگشت به گذشته، سنگشدگی و تحولناپذیری چون عناصر اصلی ایمان تبلیغ میگردد. در مدارس کودکان از واقعیتها دور نگه داشته میشوند و برای آنان از طریق داستانپردازیهای تخیلی و روایات مجعول و آلوده با برنامههای استخباراتی و سیاسی رویاهایی خلق میشود که نه در گذشته اتفاق افتاده، نه در حال اجراشدنی است و نه در آینده خریدار خواهد داشت.
ملاهای متاثر از این پروژهها زمانی که بر منبر مینشینند سخنان بیهوده و بیپایه به زبان میآورند. آنان با مسایل روز و زندگی مردم رابطه برقرار نمیتوانند. در عوض به خلق ترس و توهم توسل میجویند. آنان با سوءاستفاده از ایمان مردم در قلب مخاطبان هراس ایجاد کرده و از آن طریق میکوشند افراد را به اطاعت کورکورانه و اقدامات جاهلانه وادارند. در سخنان آنان اثر مثبتی نمیتوان یافت تا باعث اصلاح، تحرک، کار و ترقی در جامعه شود. این وضعیت محصول نصاب عقبمانده و فرسودهای است که ذهن ملاها را به بند کشیده و آنان با اذهان بسته منبر و اکنون دولت را در اختیار گرفتهاند و در برابر تغییر جامعه و تحرک مثبت مردم ایستادهاند. در مدارس به مردم اخلاق و رفتار اجتماعی مناسب روزگار تدریس نمیشود.
در آنجا به کودکان چگونگی تعامل با دیگران آموخته نمیشود، با کودکان رفتار انسانی و سازنده صورت نمیگیرد تا از نظر روانی و عاطفی سالم بار بیایند. با آنان رفتار استبدادی میشود و در نتیجه فارغان مدارس مروجان استبداد و خشونت میگردند.
مدارس طالبانی ملت افغانستان، بهخصوص پشتونها را بهسوی بربادی میکشاند. اگر این جریان متوقف نشود، کشور با فاجعه بزرگ مواجه خواهد شد. صاحبان بصیرت مسولیت دارند که برای بیداری مردم تلاش ورزند. ملت باید از دام مدارس استخباراتی نجات یابد و کودکان ما نباید بیش از این چوب سوخت جنگهای نیابتی و تبلیغات تروریستی شوند.
دیدگاه بسته شده است.