معنای خروج آمریکا از افغانستان برای آسیای میانه

به گزارش شانا به نقل از ایرنا؛ آمریکا روز اول ماه می به طور رسمی کار خروج نیروهایش را از افغانستان شروع کرد. با دولت جدید بایدن، حضور نظامی آمریکا و ناتو در خاک افغانستان تا ۱۱ سپتامبر به پایان خواهد رسید و جنبه جدیدی برای امور منطقه‌ای خواهد گشود. هراس از وخامت بالقوه اوضاع […]

به گزارش شانا به نقل از ایرنا؛ آمریکا روز اول ماه می به طور رسمی کار خروج نیروهایش را از افغانستان شروع کرد. با دولت جدید بایدن، حضور نظامی آمریکا و ناتو در خاک افغانستان تا ۱۱ سپتامبر به پایان خواهد رسید و جنبه جدیدی برای امور منطقه‌ای خواهد گشود.

هراس از وخامت بالقوه اوضاع سیاسی و امنیتی در افغانستان و نیز گسترش بی‌ثباتی، موضوعی است که موجب نگرانی‌های شدید منطقه‌ای است. نبرد قدرت بین گروه‌های نفوذ و جناح‌های سیاسی در داخل دولت افغانستان و همچنین قدرت فزاینده طالبان، این ظرفیت بالقوه را دارد که توازن قدرت تضمین‌شده از سوی آمریکا در افغانستان را تغییر دهد. این امر به نوبه خود می‌تواند به بازیگران خارجی که می‌خواهند برای منافع خود خلاء ایجاد شده را پر کنند نیرو و انگیزه بدهد.

خروج رسمی نیروهای آمریکایی به‌طور خاص برای کشورهای آسیای میانه به علت نزدیکی آن‌ها به افغانستان حائز اهمیت است و ممکن است منجر به برخی از تبعات راهبردی شود. در این چهارچوب، دیدار روز ۲۳ آپریل آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا با وزیران خارجه قزاقستان، ازبکستان، تاجیکستان، قرقیزستان و ترکمنستان در چهارچوب C۵+۱ تلاشی برای تضمین تعهد آمریکا به این منطقه و ارسال این سیگنال به سایر بازیگران منطقه‌ای بود که افغانستان همچنان زیر رادار سیاست خارجی دولت بایدن قرار دارد.

متعاقباً، زلمی خلیلزاد، فرستاده ویژه آمریکا برای صلح افغانستان در حالی اوایل ماه می به تاشکند، کابل و دوشنبه سفر کرد که بحث‌هایی درباره استقرار احتمالی نیروهای آمریکا در آسیای میانه مطرح شده بود. همه این عوامل ممکن است حاکی از شکل‌گیری یک روایت جدید برای سیاست آمریکا در قبال منطقه باشد.

با این حال بسیار مهم است که پیامدهای خروج آمریکا (از افغانستان) برای آسیای مرکزی را از زاویه‌های مختلف ارزیابی کنیم و به‌خصوص زاویه اقتصادی حائز اهمیت است.

اول، هرچند ما از مسائل مربوط به تضمین امنیت منطقه‌ای صحبت می‌کنیم اما عوامل سیاسی و اقتصادی مرتبط با توسعه زیرساخت‌های تجاری و انرژی منطقه‌ای حیاتی هستند. تضعیف دولت مرکزی و به قدرت رسیدن بالقوه نمایندگان گروه‌های افراطی می‌تواند توسعه افغانستان را چند دهه به عقب ببرد و مشکلات جدیدی ایجاد کند که حل آن‌ها در آینده دشوار خواهد بود.

برای کشورهای آسیای میانه، چنین سناریویی چالش‌های زیادی به همراه دارد. تعمیق مناقشه داخلی در افغانستان ممکن است به تضعیف کنترل بر مرزهای شمالی کشور شود. برای تاجیکستان، این مسئله ممکن است به افزایش قاچاق کالا و مواد مخدر منجر شود. ترکمنستان شاید ناچار شود تدابیر محافظتی برای تاسیسات زیربنایی مانند خطوط لوله گاز را افزایش دهد؛ تاسیساتی که نه تنها برای منطقه بلکه برای شریکان خارجی به‌خصوص چین و روسیه و نیز کشورهای جنوب آسیا اهمیت دارند.

آشکار است که حضور ارتش آمریکا و متحدان آن در افغانستان نقش مهمی در مبارزه با گروه‌های مسلح داشت. این نیروها بدون شک از تقویت شماری از گروه‌های افراطی جلوگیری کردند که دو تا آن‌ها یعنی طالبان و داعش خراسان تهدید خاصی علیه امنیت منطقه‌ای و جهانی هستند.

به همین شکل پیامدهای اقتصادی حضور نیروهای نظامی آمریکا در افغانستان نیز اهمیت دارد. در مدت ۱۸ سال گذشته، آمریکا و شماری از کمک‌کنندگان دیگر بیش از ۱۴۳ میلیارد دلار کمک بازسازی ارائه کرده‌اند. این اعتبارات تخصیص یافته برای تأمین مالی دولت افغانستان، ارتش افغانستان، وزارت کشور (وزارت داخله) و دستگاه‌های امنیت ملی استفاده شد. بعلاوه، مبالغ زیادی هم از سوی سازمان‌های مهم بین المللی مانند بانک جهانی (حدود ۶ میلیارد دلار در طول ۱۹ سال) اختصاص یافت. سرمایه‌گذاری‌های خارجی تأثیر بزرگی بر تولید ناخالص داخلی افغانستان داشته که تا سال ۲۰۱۹ در حدود ۱۹.۲۹ میلیارد دلار بوده است.

روشن است که حمایت‌های مالی و انسانی بین‌المللی هم به اندازه حمایت نظامی برای کابل اهمیت دارد. این یک عامل حیاتی برای رشد اقتصادی و ثبات اجتماعی بود و جذب نیرو برای جنگجویان را محدود می‌کرد.

سرمایه‌گذاری و حمایت مالی خارجی همچنین فرصت‌های بیشتری برای توسعه روابط تجاری و اقتصادی با شریکان خارجی از جمله در آسیای میانه ایجاد می‌کرد. به عنوان مثال، افغانستان یک شریک تجاری مهم قزاقستان و واردکننده محصولات کشاورزی و نفتی است. در صورتی که وضعیت افغانستان به سمت وخامت برود، کشورهایی مانند قزاقستان و ازبکستان با ریسک از دست دادن یک بازار مهم برای محصولات خود روبرو می‌شوند.

در طول ۲۰ سال گذشته، آمریکا آسیای مرکزی را از منشور منافع نظامی و ژئوپلتیک خود در افغانستان نگریسته است. بعد از تکمیل خروج نیروهای نظامی آمریکا، علاقمندی آمریکا به این منطقه در نهایت کمتر خواهد بود. آمریکا در ابتدای امر به ارائه برخی کمک‌های مالی و حمایت‌های مشاوره‌ای به دولت افغانستان ادامه خواهد داد و ممکن است به ترویج ادغام افغانستان با آسیای میانه ادامه بدهد. اما کشورهای آسیای میانه باید برای افول طولانی مدت منافع آمریکا در منطقه آماده بشوند. سهم سرمایه‌گذاری آمریکا در این منطقه هیچ‌گاه بالا نبوده است اما با توجه به بحران اقتصادی در حال ایجاد، هرگونه کاهشی در جریان مالی احساس خواهد شد.

در این چهارچوب، درست نیست که صرفاً سطح کنونی روابط تجاری و اقتصادی بین کشورهای منطقه و افغانستان را در نظر بگیریم. روندهای جهانی مانند حمایت‌گرایی و زدودن جهانی‌شدن که بر اثر پاندمی کرونا تشدید شده‌اند نیز باید در نظر گرفته بشوند. برای کشورهای آسیای میانه که دسترسی مستقیم به دریا ندارند از لحاظ راهبردی اهمیت دارد که مسیرهای تجاری متصل‌کننده این منطقه با جنوب آسیا و دسترسی مستقیم به بازارهای پاکستان، هند و خاورمیانه را سازماندهی کنند.

 وخیم ‌شدن اوضاع در افغانستان می‌تواند بر سرنوشت پروژه‌های مختلف زیربنایی مانند احداث خطوط انتقال نیروی بین‌المللی و خطوط جدید راه‌آهن و بزرگراه و همچنین خط لوله گاز «تاپی» تأثیر بگذارد؛ خط لوله‌ای که در صورت تکمیل می‌تواند نقشه انرژی جنوب آسیا را عوض کند.

تقویت موضع طالبان و وخیم شدن احتمالی بحران سیاسی داخلی در افغانستان به طور حتم موجب فراری شدن سرمایه‌گذاران و شرکای خارجی خواهد شد.

بنابراین، برای آسیای مرکزی، خروج نیروهای آمریکا از افغانستان علاوه بر ایجاد تهدیدات جدید امنیتی همچنین منجر به پیامدهای اقتصادی هم خواهد شد. تا الان مشخص نیست که بعد از خروج آمریکا، حمایت‌های خارجی تا چه حدی باقی خواهد ماند. همچنین نامشخص است که آیا هیچ‌یک از بازیگران خارجی قادر یا مایل به پر کردن خلاء امنیتی در منطقه خواهد بود. به هر روی، مسئله صرفاً حمایت مادی از دولت افغانستان نیست بلکه مسئله تضمین امنیت پروژه‌های زیربنایی در مناطق این کشور و نیز کنترل مرزها و جریان غیرقانونی قاچاق هم مطرح است.