نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
او در حدود ۴۰ سال از افغانستان دور بود؛ تغییرات اجتماعی، بافتهای سیاسی و رویکرد مردم را نسبت به سیاست از راه دور دیده بود و هیچگاه آن را از نزدیک تجربه نکرده بود؛ اما با دیدی کاملاً بلندپروازانه ادعای شناخت کافی از افغانستان را داشت و بارها میگفت که هیچ حاکمی افغانستان را به اندازه من نشناخته است.
واقعیت مسئله این است که شناخت، امری بسا مهم و پیچیده است که با نگاه ظاهری نمیتوان به شناخت و عمق مسئله دست یافت. یکی از نشانههای بارز عدم شناخت او از این جامعه، تلاش در راستای زمینگیر کردن بزرگان اقوام بود. در این راستا غنی و تیمش از پخش و نشر و بهکارگیری انواع تبلیغات سیاسی برای تضعیف، توهین، تحقیر و حذف بازیگران سیاسی مطرح در درون اقوام دیگر دریغ نکرد؛ زیرا عمق تعلق و چگونگی پیوند اقوام و رهبرانشان را درک نمیتوانست.
یکی از آن کوششهای نافرجام که وی را بارها در برابر مردم قرار داد، طرح تبلیغات مبنی بر بیزاری اقوام از رهبرانشان بود که به جای جلب رضایت مردم، باعث بروز نفرت آنان نسبت به وی شد. تلاشهای مزبوحانهای در راستای ترور سیاسی و شخصیتکشی صورت گرفت تا آن به یک بحث ملی بدل شود و به تعقیب آن بتوانند به اغراض پیدا و پنهان خود دست یابد.
اشرف غنی پس از کنفرانس بن در سمتهای کلیدی ایفای وظیفه کرد؛ اما کارش توام با نارضایتیها و سروصدا بود، عطش رسیدن به قدرت سیاسی را بیش از هرکسی داشت و حقیقتاً برای دستیابی به آن از هیچ ابزاری مشروع و نامشروع یدریغ نکرد و هدف برایش مهمتر از هر چیزی بود. از آنجایی که درک میکرد در افغانستان، فاقد ریشه است، در تقلای این بود که خود هوادارانی دستوپا کند. اما شناخت سطحی او از مردم، اقوام و فعلوانفعالات سیاسی راه بهجایی نبرد و نتوانست حتی در درون قبیله خود جاوپایی برای خود بگشاید.
آقای احمدزی چنان سیاستگر فریبکار و عوامفریب بود که حتی پسوند «زی» را برای تظاهر به ملیگرا و فراقومی بودن، اغفال اقوام و … از نام خود حذف کرد؛ اما در عمل، بسان یک فاشیست قومی عمل کرد. همه اینها ففط متمرکز بر یک هدف کسب، حفظ و تداوم قدرت سیاسی بود.
آقای احمدزی وقتی نتوانست برای خود جاوپایی باز کند و با مشروعیت مردمی سکاندار اقتدار ملی شود، مرتب اصلها و ارزشهایی که به سختی حصول شده بود را زیر پا کرد، روندهای دموکراتیک را آسیب زد، بیاعتمادی ملی را به وجود آورد، شکافهای قومی را عمیقتر کرد، نهال انتخابات و دموکراسی را با تبر تقلب، جعل و تزویر قطع و خشکاند.
در دو دور انتخابات ۲۰۱۴ و ۲۰۱۹ اراده مردم را نادیده گرفت و با جعل بر کرسی ریاست جمهوری تکیه زد؛ این عامل در نابودی تدریجی غنی نقش بارزی داشت.
عدم شناخت او از مناسک فرهنگی و مذهبی، او را بارها در انظار عمومی با تمسخر روبرو کرد. آداب و مناسک مذهبی را درست بهجا آورده نمیتوانست و حتی در یکی از سخنرانیهایش امام حسین را «نواسه خدا» خواند و در نماز عید بهجای رکوع به سجده رفت. مسایلی ظاهراً ابتدایی اما فوقالعاده ارزشمند برای مردم.
از آنجایی که اقوام، نزدیک به نیم قرن با رهبرانشان در شرایط مختلف کار کرده بودند، تعلق خاصی بین آنان وجود داشت، ولی اشرف غنی همواره در پی این بود که این تعلق عمیق را با هر ابزار ممکن از بین برود، خودش تعلقی بین اقوام فراتر از محور قوم به وجود بیاورد آن هم در حد یک پروپاگندای سیاسی، نه هرگونه برنامه عمل سیاسی! در نهایت رهبران اقوام کاملا ضعیف شدند؛ اما غنی به هدف نرسید و هر روز بیشتر منزوی میشد و انزجار اقوام علیهاش بالا میگرفت.
حقیقتاً مردم خواستار تغییر و اصلاحات در همه سطوح بودند و بستر نیز فراهم بود که آدرسهای ملی شکل بگیرند و آدرسهای قومی نابود شوند.
شاید کمتر سیاستمداری پیدا شود که دروغ نگفته باشد، اما سیاست پوپولیستی، عوامفریبی، بیپناه کردن مردم و نابودی چترهای سیاسی غنی آن هم به هدف مردمسواری کاملاً هویدا بود که حتی یک شهروند عادی نیز سخنان او را به باد تمسخر میگرفت.
هرچند بیشتر عمر خود را در غرب سپری کرد و با ارزشهای غربی خوب آشنا بود؛ اما ذهن او چنان مملو از تبعیض و نفرت قومی بود که شاید کمتر حاکمی در تاریخ افغانستان بسان او پیدا شود.
او درسهای غربی خواند، اما به مانند یک حاکم متعصب و تبعیضگرای شرقی در افغانستان عمل کرد و از لحظه ورودش در ارگ ریاست جمهوری تا روز مرگ سیاسیاش به حذف اقوام دیگر همت گمارد.
او چنان ذهن آلوده با تعصب قومی داشت که حتی ناخواسته در جلسات و نشستهایی که با او داشتیم نفرتش لبریز میشد و ناخودآگاه به یکی از اقوام اهانت میکرد.
روزی در ارگ ریاست جمهوری در انتخابات ۲۰۱۹ مجری یکی از برنامهها بودم و آقای غنی را دعوت به سخنرانی کردم. این نشست که بسیار مهم بود و چهرههای تاثیرگذاری از قوم تاجیک نیز حضور داشتند، غنی ناخواسته ضمیر ناخودآگاهش فعال شد و به «قسیم فهیم» معاون پیشین ریاست جمهوری توهین کرد و بعدها در روزهای نزدیک به انتخابات سخنانش فاش شد و رسانهها به آن پرداختند.
او چنان فاشیستی تصمیم گرفت و عمل کرد که در روزهای پایانی حکومتش از اقوام دیگر کمتر کسی را میتوان در چوکات نظام در سطوح تصمیمگیری پیدا کرد.
او انزجار عجیبی نسبت سایر اقوام داشت؛ این که دریافت در اداره امنیت ملی حضور یک قوم خاص پررنگ است و در وزارت داخله حضور چشمگیری دارند سخت رنج میبرد. رنجش را به زبان نمیآورد اما در عمل کار را به جایی کشاند که ادارههای تحت رهبری یک قوم خاص را عملاً خلع صلاحیت کرده بود و همه تصمیمگیریهای نظامی در شورای امنیت توسط محب و امور مربوط به اداره ملکی در دفتر فضلی متمرکز بود و تصمیم گرفته میشد.
به گزارش شانا به نقل از اسپوتنیک؛ اسد درانی با بیان اینکه «طالبان صد مرتبه بهتر از دولت اشرف غنی است» میگوید: دوام دولت غنی برای سالها یک معجزه بود. رئیس پیشین آیاسآی که پیش از این پیشبینی کرده بود اشرف غنی در آینده افغانستان هیچ نقشی نخواهد داشت، افزود: «طالبان صد مرتبه بهتر از […]
اشرف غنی که با واگذاری کابل، به وسیله هلیکوپتر از افغانستان گریخت، در مصاحبه با شبکه خبری پیبیاس به گفتوگو درباره سقوط کابل و عوامل آن پرداخت.
پس از کنفرانس بُن و تاسیس نظم جدید در افغانستان، دولت نوبنیاد متعهد شد که خود را به پذیرش یک سری اصول و ارزشهای بینالمللی از جمله پذیرش اعلامیه جهانی حقوق بشر، کنوانسیونهای جینوا، حقوق بینالمللی بشردوستانه، تلاش برای حکومتداری خوب، مبارزه با فساد ایجاد دستگاه عدلی و قضایی کاراتر، مکلف بداند. از آنجای که […]
رسانهها از سکته مغزی «محمد اشرف غنی» رئیس جمهور پیشین افغانستان در ابوظبی خبر میدهند.
دیدگاه بسته شده است.