خشونت علیه زنان و تأثیرات اجتماعی آن

در جهانی زندگی می‌کنیم که افزون بر خصلت‌ها و رفتارهای نیکی که مبنای یک ارتباط خوب و ارزشمند برای انسان‌هاست، شاهد رفتارهای ناهنجار و خارج از عرف و اخلاق نیز هستیم. اعمال و رفتارهای منفی که بشر از دیرهنگام تابه‌حال با توسل به‌زور توانسته است راه خود را از مسیری که مبنایش اخلاق نیک است […]

در جهانی زندگی می‌کنیم که افزون بر خصلت‌ها و رفتارهای نیکی که مبنای یک ارتباط خوب و ارزشمند برای انسان‌هاست، شاهد رفتارهای ناهنجار و خارج از عرف و اخلاق نیز هستیم. اعمال و رفتارهای منفی که بشر از دیرهنگام تابه‌حال با توسل به‌زور توانسته است راه خود را از مسیری که مبنایش اخلاق نیک است جدا و به مسیری که مقصد آن جز تباهی و بدبختی نیست، هدایت کند که منشأ این تباهی جهالت محض است؛ به‌طوری‌که این جهالت به‌قدری می‌تواند بزرگ باشد که یک جامعه را قربانی کند.

امروزه در جوامع شاهد رفتارهای ناپسندی مانند خشونت – که نشأت‌گرفته از نادانی است- هستیم. در علم روان‌شناسی خشم یک پدیده کاملاً طبیعی شناخته شده و مرحله غیرطبیعی آن‌که انتخاب آگاهانه خود شخص است، «عصبانیت» تلقی شده است و نتیجه آن، منجر به آسیب‌های روحی و جسمی هم به خود و هم به دیگران می‌شود و به‌نوعی خشونت را نمایان می‌کند.

امروزه، اکثر افراد جامعه به‌نوعی با پدیده خشونت در زندگی روزانه خود مواجه هستند. زنان نیز به‌عنوان نیمی از افراد جامعه مورد خشونت و رفتارهای تبعیض‌آمیز در اکثر جوامع قرار می‌گیرند؛ خشونتی که مبدأ آن باورها و فرهنگ‌های نامعقولی است که باعث تباهی جامعه به‌خصوص زنان می‌شود.

زنان همواره، مظهر عطوفت، ظرافت و دریایی از فداکاری‌های بی‌منت و تضمین‌کننده آرامش و امنیت در کانون خانواده هستند؛ اما متأسفانه به دلایل غیرمنطقی مورد خشونت‌های بی‌دلیل مردان قرار گرفته و باعث هتک حرمت به ارزش‌ها و قداست آن‌ها می‌شود. حرمتی که خداوند در قرآن کریم از آن یاد کرده و مقام زن را به اندازه‌ای والا نهاده که جایگاه بهشت را نیز از گذرگاه رضایت یک زن (مادر) معین کرده است.

یک زن مهد سلامت روانی یک خانواده تلقی می‌شود. زنان دارای نقش مفید و مؤثری در جامعه هستند؛ چنانچه با تربیت فرزندان صالح و شایسته سعادت یک جامعه را تضمین می‌کنند؛ اما یکی از بزرگ‌ترین موانع رشد زنان در این جهت عدم‌امنیت و آرامش خاطر آنان است. چطور ممکن است زنی که مورد خشونت‌های فراوان قرار می‌گیرد و دچار اختلالات روحی بسیار جدی می‌شود، آن جامعه در انتظار تربیت فرزندان صالح باشد، چراکه به‌طورکلی رفتارهای مثبت و منفی والدین تأثیر بسزایی در ذهن و ضمیر فرزندان آن‌ها خواهد داشت و نتیجه این رفتارها در خصوصیات اخلاقی فرزندانشان نمایان می‌شود که مسلماً آن جامعه رو به تباهی خواهد.

آمارهای موجود نشان داده است که بیش‌ترین صدمات روحی به‌خصوص جسمی از سوی مردانی بوده است که با همسر خود رفتارهای غیراخلاقی داشته‌اند و تا پای مرگ آنها را مورد لت‌وکوب قرار داده‌اند. این آمارها باعث شده است تا چشمان فعالان حقوق زنان و مدنی باز شود تا دنبال راه‌حلی برای رفع این خشونت‌ها باشند. حتی از دیدگاه حقوقی این اعمال مورد ملامت قرار گرفته قانون منع خشونت علیه زن، در سال ۱۳۸۸ در چهار فصل و ۴۴ ماده در جریده رسمی شماره ۹۸۹ منتشر شده است.

خشونت در برابر زنان یکی از رویداد جامعه نارس، عدم اجرای قوانین، فرهنگ پائین، جهل بی‌سوادی، امراض مذهبی و غیره مسائل وجود می‌داشته باشد. عام‌ترین خشونت در برابر زنان افغانستان عبارتند از تجاوز جنسی، مجبور نمودن به فحشا، جراحت و معلولیت، نکاح اجباری، نکاح قبل از سن بلوغ، دشنام‌گویی و تحقیر، لت‌وکوب و مجبور کردن به اعتیاد.

قانون‌گذار با این عمل قبیحانه قاطعانه برخورد کرده و افرادی که چه در نقش شوهر و چه در نقش مردانی که چنین اعمالی را انجام می‌دهند، برخورد قانونی می‌کند.

زنان همواره در جامعه نقش مؤثری در ایفای مشارکت‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، ورزشی، فرهنگی و … را دارند برای اینکه یک جامعه به فضایی امن تبدیل شود، باید زمینه آرامش و آسایش آنان فراهم شود تا با آسودگی خاطر بتوانند در جهت پیشبرد اهداف والای خویش، جامعه را به سوی سعادت و کمال سوق دهند. این هدف نیازمند اطلاع‌رسانی وسیع توسط رسانه‌های جمعی، نوشتاری، فعالان حقوق زنان و فعالان مدنی نیز است.

در مصاحبه‌ای با ۲۰۶۱ تن از زنان در عرصه‌های مختلف، در ولایت‌های کابل، بلخ، بدخشان، پروان و ننگرهار، با جمعیت شهری و روستایی تخمین زده شده است. گزارش درج شده در سایت «شبکه جامعه مدنی و حقوق بشر» برمبنای تعریف جامع زیر از خشونت علیه زنان، تهیه شده است: «هر عملی که اضرار فیزیکی، جنسی و روانی را برای زنان به بار آورد و یا تهدیدی در این زمینه تلقی گردد، به شمول تهدید و اقدام به محرومیت از آزادی در حوزه زندگی خصوصی و اجتماعی، خشونت علیه زنان نامیده می‌شود.»

خشونت علیه زنان در دو مورد بسیار مهم شایع است، اول: خشونت خانوادگی، دوم: خشونت در محیط کار.

شایان ذکر است که تبعیض علیه زنان در خانواده‌هایی که بر مبنای باورهای غلط زندگی می‌کنند تأثیرات مخربی در نحوه تعادلات روحی در زندگی روزمره آنها خواهد داشت.

نتیجه

صیانت و کرامت زنان از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و در راستای اهمیت این موضوع می‌بایست تلاش‌های فراوانی صورت بگیرد تا آنان امنیت و آرامش را به طور حقیقی در جامعه احساس کنند و با آرامش خاطر بتوانند در راستای پیشرفت جامعه گام‌های بنیادینی بردارند و تأثیر بسزایی در راستای اهداف ملی داشته و جامعه را به سوی سعادت و کمال هدایت کنند.

  • سید محمدامین صمدی
  • کارشناسی حقوق