نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
گفتگوی ویژه شانا نیوز با حاجی محمد عبده، نماینده پیشین ولایت بلخ در پارلمان افغانستان و عضو حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان
امروز پارلمان افتتاح شده است، نظر و دیدگاه شما در این باره چیست؟
دولت جمهوری اسلامی افغانستان متشکل از سه قوه اجرائیه، مقننه و قضائیه است. متاسفانه با توجه به مشکلات خود نتوانست انتخابات پارلمانی را در زمان معین آن برگزار کند. در این امر چند عامل دخیل بوده است.
نخست اینکه گسترش ناامنیها باعث شد مردم نتوانند به صورت وسیع در انتخابات شرکت کنند. دوم، مشکلات اقتصادی است. جامعه جهانی ]که باید[ هزینه انتخابات را تمویل میکرد به آن متعهد نبود. مورد سوم تنش بین سران حکومت افغانستان بود. حکومت افغانستان حکومت وحدت ملی و دوسره است و دو فرد در پیشبرد و اداره آن نقش دارند. بر اساس این مشکلات، انتخابات به زمان معین آن برگزار نشد و پارلمان افغانستان بر اساس حکم قانون اساسی ادامه یافت.
قانون اساسی میگوید که در اول سرطان سال پنجم، دوره کار پارلمان ختم میشود و بعد از برگزاری انتخابات و اعلام نتایج، پارلمان جدید آغاز به فعالیت میکند. وظیفه اعضای پارلمان قبلی که موفق به رأی دوباره نشده باشند ختم میشود. بر اساس این بند، پارلمان طی سه سال گذشته به کار خود ادامه داد.
پارلمان مظهر اراده و تریبون آزاد مردم است و یک نظام دموکراتیک باید دارای پارلمان باشد. قدرت مردم توسط آن قوه اعمال میشود و به وسیله آن، مردم به صورت غیرمستقیم در انتخاب قضات، نظارت بر اعمال حکومت و وزرا، تصویب قوانین و چگونگی تطبیق آن میتوانند توسط نمایندگان نظارت کنند.
حکومت بر اساس برنامهریزی موفق به برگزاری انتخابات در ۲۸ میزان ۱۳۹۸ نشد؛ اما انتظار میرفت که پس از سه سال تأخیر در برگزاری انتخابات، اینبار این روند، درست، سالم و شفاف برگزار شود. قانون میگوید که انتخابات باید در یک روز در سراسر افغانستان برگزار شود؛ اما حکومت اعلام کرد که انتخابات ولایت غزنی را همزمان با انتخابات ریاست جمهوری برگزار میکند و این خود یکی از نقایص انتخابات بود.
قانون میگوید که باید انتخابات در یک روز در سراسر افغانستان برگزار شود؛ اما ما عملاً شاهد برگزاری انتخابات در دو روز (۲۸ و ۲۹ میزان) بودیم؛ حتی در بعضی مناطق مانند قندهار انتخابات با تأخیر یکهفتهای برگزار شد.
قانون میگوید (مصوبه ولسیجرگه) آرای بدون بایومتریک باطل است؛ اما عملاً دیدیم که آرای بدون بایومتریک معتبر شناخته شد. قانون میگوید که لیست رأیدهندگان باید ترتیب شود و هر کس در هر محل باید بر اساس نامش در لیست رأیدهندگان در همان محل رای دهد، اما متاسفانه اینگونه نشد.
قانون میگوید در ولایات، مراکز و حوزههایی که شکایت وجود دارد باید بر اساس قانون، بیطرفانه و به صورت شفاف ]به شکایات[ رسیدگی شود؛ اما متأسفانه به شکایات انتخاباتی رسیدگی نشد و عملاً کمیشنرها به علت فساد مالی و انتخاباتی – بر اساس آنچه که اعلام کردند- برکنار شدند و با تعدیل قانون توسط فرمان تقنینی، کمیشنران جدید آمدند. وقتی افرادی که متولی، متصدی و مدیران برگزاری و نظارت بر انتخابات و رسیدگی به شکایات انتخاباتی بودند به دو دلیل و انگیزه مالی و اخلاقی برکنار شدند، ]مشخص است که آنان در کدام بخش و[ در کجا فساد کردهاند؟ در ترتیب نتایج انتخابات ولایات این کار را کردهاند، در آنجا حتماً پول گرفتهاند و نتیجه را بر اساس دریافت پول تنظیم کردهاند. آنان برای تغییر نتیجه به نفع برخی افراد فساد کردهاند، پس نتایج بر اساس پول و فساد به دست آمده است. رأی حقیقی در چنین مواردی وجود نداشته است. وقتی کمیشنران به این دو دلیل برکنار و تحت پیگرد نهادهای عدلی افغانستان قرار میگیرند؛ بنابراین چگونه میتوان نتیجه انتخابات را پذیرفت؟ من به هیچ قیمتی نمیتوانم نتیجه انتخابات را بپذیرم. ]کمیشنران پیشین[ برکنار شدند و متأسفانه نتایج پر از تقلب و فساد مالی و اخلاقی بدون بررسی شکایات اعلام شد.
پارلمان افغانستان (ولسیجرگه) متشکل از ۲۵۰ نماینده است؛ اما میبینیم که بیش از هفتاد نماینده در روز افتتاح پارلمان جدید عملاً حضور ندارند [و بدون حضور آنان] باید هیئت اداری و اعضای کمیسیونها انتخاب شوند. با این نقایص چگونه میتوان گفت که ما دارای پارلمان سالم، جامع و بر اساس حکم قانون اساسی هستیم؟
اصل پارلمان و فعال بودن تریبون ملت یکی از ضرورتهای نظام دموکراتیک است ولی پارلمان افغانستان این نقایص و مشکلات را دارد؛ بنابراین همه طرفدار این بودیم که باید آرای مردم در ولایات تنقیح و پاککاری شود؛ اما نشد؛ بنابراین انتظار میرفت که نتیجه کل انتخابات باطل اعلام شود.
به عنوان نمونه باید گفت که عملاً در تعدادی از مناطق کابل، نام تعدادی از نامزدانی که در انتخابات شرکت کرده بودند در لیست نبود. وقتی که نام نامزدان در لیست نباشد چگونه رأیدهندگان میتوانستند به فرد موردنظرشان رأی دهند در حالی که قانون به نامزدان حق داده است تا رأی بگیرند؛ اما کمیسیون به هر دلیلی (سهوی و یا قصدی) نام نامزدان را در لیست نیاورده بود. با توجه به چنین وضعیتی چگونه میتوان گفت که این انتخابات سالم و شفاف بوده است؟
من در حوزه انتخابی بلخ که در آن بیش از هشتصد شکایت درج شده است نامزد بودم؛ اما از این میان هیچکدام از شکایات بررسی نشده است. باتوجه به این مسایل اعلام میکنم که واقعاً پارلمان پر از چالش و مشکلات است و نمیتوان این مشکلات را چشمپوشی کرد. من افتتاح پارلمان را [با وجود فساد در برگزاری انتخابات و عدم شفافیت] به حال دموکراسی ملت افغانستان مفید نمیدانم.
چرا و چه کسانی در چنین شرایطی برای افتتاح پارلمان اصرار کردهاند؟
تنها یک علت وجود ندارد، عوامل زیادی دخیل است. یکی از عوامل نامزدانی هستند که با تقلب آمدهاند. آنان علاقهمند هستند که هرچه زودتر عنوان وکالت را به دست آوردند. در واقع بخش عمده فساد و تقلب دست همین نامزدان است، نامزدانی که امروز بخشی از آنان وکیل شدهاند و بخشی از آنان با همه این فسادها ناکام ماندهاند. آنان بسیار عجله و تأکید داشتند تا سریعتر از پولهایی که مصرف کردند و کارهای خلاف قانونی را که انجام دادهاند نتیجه بگیرند یعنی به وکالت برسند و مصونیت قضایی به دست آورند؛ زیرا آنان به این امتیاز نیاز دارند.
خوشبختانه در این مرحله قضیه دیگری هم وجود دارد که باعث میشود آنان (کسانی که به هر ترتیبی وارد پارلمان شدهاند) این مصونیت را نداشته باشند. فعلاً لوییسارنوالی افغانستان در قضایای پارلمان افغانستان ذیدخل است، حتی کسانی که امروز عنوان نمایندگی را به دست آوردهاند دوسیههای زیادی در لوییسارنوالی افغانستان دارند و هر لحظه این دوسیهها قابل بررسی و تعقیب است.
مورد دوم افراد ذیدخل در خارج از پارلمان افغانستان هستند، افرادی که حتی با سیاستهای کلی حکومت و دولت افغانستان موافق نبودند اما از آنجایی که فعلاً فرزندان، برادرزادگان و یا نزدیکانشان برنده شدهاند برای راهیابی آنان به خانه ملت سکوت کردند. حتی برخی از طریق رسانهها ابراز خوشحالی کردند و گفتند که از افتتاح پارلمان و راهیابی نمایندگان جدید خوشحال هستیم. میبینیم که آنان نیز در سیاستهای کلان و گسترده در مخالفت با دولت هستند اما در این مورد خاص چون خودشان ذینفع هستند راضی هستند که پارلمان با تمام چالشهایش افتتاح شود.
مورد سوم، شرایط سیاسی حاکم در افغانستان و موضوع جرگه مشورتی صلح است و مقداری به رخ جامعه جهانی و ملت افغانستان کشیدن است که گویا ما پارلمان داریم. در مجموع رئیس جمهور و حکومت این علاقهمندی را داشتند که پارلمان را با تمام نواقص آن افتتاح کنند تا نوعی مقبولیت پیدا کنند.
بسیاری بر این باور بودند که در این دوره شما از حوزه انتخابی بلخ با آرای بلند وارد پارلمان خواهید شد، اما نشدید، مشکل در کجاست؟
شرکت در میدانهای رقابت برد و باخت دارد و نمیتوان گفت که در هر میدان خصوصاً انتخابات، بگوییم که صدفیصد برنده خواهیم شد. برندگی به برخورد و اخلاق شخصی فرد، کارکردهایی که در دوران مسئولیت خود به عنوان اثر باقی مانده باشد و سوم قناعت دادن مردم یا در گفتار و یا در عمل تا مردم قناعت کنند که فلانی میتواند از ما نمایندگی کند و پاکدست بودن فرد نیز در انتخاب وی نقش دارد. هیچ نمایندهای کامل نیست ولی باید نقاط ضعف آن به حداقل برسد. اینها از مورادی است که میتواند فرد را معتمد مردم بسازد تا مردم به او اعتماد کنند. من بر همین مبنا سیزده سال عنوان نمایندگی مردم بلخ را داشتم و به عنوان نماینده همین حوزه باید برای بلخ و بلخیها کار میکردم و دوم اینکه با توجه به اینکه نماینده پارلمان افغانستان بودم و عضویت آن را داشتم این ادعا را داشتم که نماینده کل مردم افغانستان هستم و به تمام مناطق و مردم افغانستان و کسانی که مراجعه میکنند و حرف و موضعگیری که به نفع مملکت است باید در این دور در انتخابات شرکت میکردم که خوشبختانه ۹۴۸۰ رأی از بلخ گرفتم که پاکترین، شفافترین و بیجنجالترین آرای بلخ از من بوده است.
از لحاظ جایگاه فرد دوم در انتخابات بلخ بودم. اول جناب آقای ابراهیمزاده و دوم من بودم. از لحاظ رأی نامزدان دیگر بعد از ما بودهاند. بدبختانه انتخابات را تعدادی به گند کشیدند و آلوده کردند. چیزی که مردم افغانستان از آن امید داشتند و برایند آن را به خیر خود میدانستند را ملوث و تا حدودی بدنام کردند و نتیجه آن هم این بود که هشتصد شکایت در حوزه انتخابی بلخ درج شد.
من از کسانی نیستم که شکایات زیادی را ثبت کرده باشم یا علیه فردی شکایت کرده باشم، به هیچ وجه. من علیه روند [برگزاری] شکایت داشتم؛ زیرا روند و برگزارکنندگان مشکل داشتند.
بدبختانه از هشتصد شکایت درجشده در بلخ، به هیچکدام رسیدگی نشده است. ما اسنادی مبنی بر ارسال استعلامهای رسمی بعد از برگزاری انتخابات از کمیسیون شکایات بلخ به کمیسیون انتخابات بلخ داریم. در استعلامها نوشته شده است: «استعلام به کمیسیون محترم انتخاباتی ولایت بلخ، در انتخابات ۲۸ میزان توسط آقای ایکس در این ولسوالیها، یک، دو، سه، چهار، پنج، در این مراکز ولسوالیها و در این محلات مراکز ولسوالیها تقلبهای گسترده رخ داده است که ناشی از توزیع پول، استفاده از اسلحه و استعمال رأی توسط افراد زیر سن است.» ما برای اثبات این ادعای خود اسناد کافی در اختیار داریم. این را کمیسیون شکایات حوزه بلخ نوشته است. تقلبها توسط فلانی، در این ولسوالیها و این مراکز ولسوالیها اتفاق افتاده است. توسط تفنگ، توزیع پول و استعمال رأی توسط افراد زیر سن (افراد زیر هجده سال) اتفاق افتاده است. اسناد کافی که بتواند همه ادعاهای ما را اثبات کند در اختیار داریم.
در این استعلام، کمیسیون شکایات به کمیسیون انتخابات بلخ چنین نوشته است که لطفاً ظرف شش ساعت به ما معلومات دهید که آیا این حرفها واقعیت دارد یا خیر. رئیس کمیسیون انتخابات بلخ با قلم خود به رئیس کمیسیون شکایات نوشته است که هرچه شما درباره این محلات، مراکز و در این ولسوالیها گفتید همه را تأیید میکنیم.
در داخل هر استعلام دو تا سه هزار رأی است. این استعلام رسمی بوده و دارای شماره و تاریخ صادره است هر دو رئیس آن را امضا کردهاند. رئیس کمیسیون شکایات بلخ مهر زده است و با قلم خود آن را تأیید کرده است. این استعلامهای رسمی بین دو کمیسیون ارسال و مرسوم شده است.
خودش میگوید که تقلب صورت گرفته است و برای اثبات آن اسناد داریم. به صورت اتومات باید این آراء باطل شود، زیرا رأی نبوده است. متاسفانه یکی از این استعلامهای رسمی که بین دو کمیسیون تبادله شده است را در اختیار کمیسیونهای معذول قبلی و کمیشنرهای جدید گذاشتیم و به خارجیها و داخلیها هم دادیم ولی حتی یک استعلام آن باز نشده است.
مورد دوم، ما کلیپهای صوتی و تصویری در اختیار داریم که رئیس کمیسیون شکایات بلخ در گفتگویش با فرد دیگری که مشخص است میگوید: این محلات را شمارش کردهایم و کارهایمان خلاص شده است و این محلات باقی مانده است، شب مینشینیم و رزلتشیتها را طبق میل خود جور میکنیم. هر دو را با کمیسیون انتخابات امضا میکنیم، یک کاپی را به او میدهیم یکی را ما میگیریم. باز میگوید که همان صندوقهایی را که یکبار حساب شده است به علت اینکه به ما معلوم است که داخلش چیست، بازهم [دوباره آن را] حساب میکنیم. میگوید کدنمبرهایی را که پشتسر صندوقها نصب شده است شب تغییر میدهیم، شب کاپی و پرینت میکنیم و پشت صندوق میچسبانیم و روز بعد که گفتند صندوقها را بیاورید، باز همان صندوقها را میآوریم. ما فقط میخواهیم آمار را پوره کنیم و صندوقهایی که رأی پر از تقلب دارند را نمیآوریم.
این کلیپها را از آقای بابری، رئیس کمیسیون شکایات ولایت بلخ در اختیار داریم. آن را در اختیار کمیشنرهای جدید گذاشتیم و گفتیم وضعیت بلخ بدینگونه است بنابراین آن را دقیق بررسی کنید. یک نفر حاضر نشد که حتی این کلیپها را گوش کند، رئیس کمیسیون بلخ را بخواهد و بگوید چرا چنین کردید.
کلیپهایی تصویری داریم که آمر انتخاباتی ولسوالی بلخ میگوید در این ولسوالی و در این مناطق آن اصلاً انتخابات نبوده است و رأیها را فلان نامزد با تفنگ و تهدید از مردم گرفته است، شما هرچه عاجلتر جلو تقلبات را بگیرید تا این آرا باطل اعلام شود. او تأکید میکند به هر محکمهای که ببرید حاضرم شهادت بدهم. ما با توجه به این اسناد رسمی تایپشده دارای مهر و امضا و کلیپهای صوتی و تصویری بازهم هیچ گوش شنوایی پیدا نشد تا آن را بررسی کند. چرا پیدا نشد؟
ممکن است گفته شود که آنان بین مردم محبوبیت دارند اما بسیاری از آنان سالانه در پارلمان حضور نداشتند. وقتی حاضری اعلام شد افرادی بودند که در یک سال، چهار روز و حتی دو روز در پارلمان حاضر بودند و حتی برخی از آنان یک روز در در سال در پارلمان نبودهاند فقط کرسی مردم را بند انداختهاند. نه حضور داشتهاند و نه در قانونگذاری و نظارت نقش داشتهاند و نه در گرفتن بودجه برای حوزه انتخابی خود نقش داشتهاند. آنان در هیچ مسئلهای نقش نداشتهاند.
اکثر مردم باسواد شدهاند، به دانشگاههای دولتی و خصوصی و به مکاتب رفتهاند؛ بنابراین چگونه میشود که مردم در انتخاب خود اشتباه کرده باشند؟ معنایش این است که مردم در انتخاب خود اشتباه نکردهاند اما این مراکز قدرت است که کوشش میکند برای آرام کردن و ساکت کردن شرکای قدرت خود تعدادی از افراد را توسط هزار و یک گردنبستگی به پارلمان بیاورند تا صدای آنان را آرام کنند و در زدوبندها از آنان استفاده کنند.
متاسفانه این مشکلات در حوزه انتخابی بلخ به وجود آمد، ما بسیار متأسفیم و فعلاً هم امیدواریم که لوییسارنوالی این قضایا را بررسی کند. بازهم از طریق کمیسیون شکایات این موضوع را تعقیب و پیگیری میکنیم تا حداقل موارد جرمی را مستندسازی کند تا این افراد با ایجاد محکمه خاص که در قانون آمده است محاکمه شوند. به این علت ما از نفر دوم به نهم آمدیم و فعلا در این مرحله باقی ماندیم و به هیچ قیمتی نتیجه انتخابات را نمیپذیریم.
انتخابات یعنی دادن نقش حقیقی به مردم، در انتخابات باید معیار رأی مردم باشد. متاسفانه در انتخابات بلخ نمیگویم صدفیصد رأی مردم نبوده است ولی میگویم برخی از این نمایندگان، نمایندگان مردم نیستند. آنان نمایندگان زور، توطئههای سیاسی، نمایندگان پول و مسایل دیگری هستند که موفق شدند به پارلمان راه یابند.
از مراکز قدرت بیرون از کمیسیونهای انتخاباتی نام بردید، آیا به غیر از آن، عوامل دیگری هم دخیل بوده است یا خیر؟ میتوانید آن را نام ببرید؟
پیشتر گفتم پول، زور، تفنگ، احزاب سیاسی و خانوادگی، غفلت و کمتوجهی بخشی از این عوامل است. نمیگویم رئیس جمهور نقش داشته است، اما میگویم او و تیمش با غفلت تمام با انتخابات برخورد کردند. زیرا رئیس جمهور افغانستان حافظ و پاسدار و نظارتکننده قانون اساسی است. بزرگترین وظیفهاش همین است. او باید نظارت میکرد و این موارد را کاملاً مشاهده میکرد. متأسفانه در این راستا هیچ توجهی نشده است. همانگونه که مکانیزمهای عزل کمیشنرها را فراهم کرد حداقل در قسمت بررسی شکایاتهایی که رسانهای نیز شد و مردم خبر شدند از کمیشنرهای جدید میخواست تا برای اعلام نتایج ولایتهای باقیمانده عجله نکنند بلکه پس از بررسی همهجانبه، دقیق و بعد از نتیجه برآمده از آن نتایج را اعلام کنند ولو با تأخیر یک ماه. نباید این پارلمان را به صورت ناقص افتتاح میکردند. باید آنان میگذاشتند بعد از رسیدگی به شکایاتها پارلمانی کامل افتتاح میشد.
نظر شما درباره جرگه مشورتی صلح و گفتگوهای صلح چیست؟ مصرف هزینههای گزاف برای برگزاری جرگه مشورتی آیا میتواند تأثیرات مثبتی بر وضعیت داشته باشد؟
در نظامهای دموکراتیک شنیدن صدای مردم و خواستهای آنان یک اصل است و نباید آن را نادیده گرفت. در گذشتهها بارها حکومت افغانستان چنین جرگهها و نشستهای کلان و متوسط را برگزار کرده است. در این مرحله، صلح امر مهم، کلان و ضروری برای مردم افغانستان است. صلح یعنی قطع جنگ و خونریزی و جلوگیری از تلف شدن داراییهای عامه، صلح یعنی پایین آوردن گراف بیاعتمادی و افزایش گراف اعتماد افغانستان در سطح منطقه و جهان. صلح یعنی ختم جنگ و دادن اطمینان به نسل جوانی که با هزار و یک مشکل برای رسیدن به آرزوهای خود در تلاشند، صلح یعنی خیر.
با توجه به این امر نیاز است تا فرصتی برای تفاهم و گفتگو ایجاد شود تا از آن صدای مردم شنیده شود. با توجه به اینکه مشکلاتی هم حتماً دارد، اما با آنهم من موافق این جرگه هستم؛ زیرا این جرگه، مشورتی است نه جرگه تصمیمگیری که بگوییم جایگاه پارلمان، قوه مجریه و قضائیه را میگیرد و بگوییم چون در قانون اساسی افغانستان نیامده است در واقع نوعی انحراف از قانون اساسی است. از نامش مشخص است که هدفش گرفتن مشورت است. مشورت همه را میگیرد تا دولت افغانستان بتواند روشنتر و شفافتر تصمیم بگیرد تا چه کند و به کدام سو برود.
ارگ ریاست جمهوری در خبرنامهای گفته است که جرگه مشورتی صلح برای توحید دیدگاه مردم افغانستان درباره صلح است. آیا به نظر شما در افغانستان کسی مخالف صلح است یا خیر؟
خیر، اولین چیزی که عرض کردم شنیدن صدای مردم است. از تمام ولایتها مردم میخواهند یکبار دیگر با یک صدا آن را اعلام کنند. اگر بخواهیم بگوییم که صدا بیرون داده نشود و هیچ نشستی نیاز نیست؛ زیرا پارلمان نماینده مردم افغانستان است و مردم صدای خود را بلند میکند و برای انسجام صدای مردم و توحید آن، یکسری مکانیزمهای اجرایی در نظر گرفته میشود مثل اینکه میگوییم پارلمان ایجاد شود، سپس پارلمان برای یک برنامه اجرایی حکومت به ۲۰ و ۲۵ وزارتخانه رأی میدهد برای قضا به نه نفر رأی میدهد و میگوید باقی آن را خودتان انجام دهید.
من فکر میکنم در شرایط کنونی ایجاب میکند که یکبار مردم برای یک امر مهم و سرنوشتساز جمع شوند و بگوید که ای دنیا ما صلح میخواهیم صدای ما را پراکنده شنیدهای، حالا میخواهیم همه با هم از پایتخت کشور صدایمان را بلند کنیم و بگوییم که ما طرفدار صلح هستیم.
صلح چگونه، تحت کدام شرایط، با کدام قربانیها، با کدام خطسرخها باید به سوی صلح برویم؟ شما دولت افغانستان هستید و میتوانید از مردم افغانستان نمایندگی کنید. شما میتوانید صلح را پیش ببرید؛ اما ما ملت هستیم و قدرت اصلی از آن ماست. ما به شما میگوییم که صلح کنید تا این نقطه پیش بروید، این موارد اگر قربانی شود میگذریم و قربانیشدن برخی موارد را به هیچ وجه نخواهیم پذیرفت؛ زیرا در میز مذاکره یک طرف نمیتواند بگوید تمام چیزها را من میگویم و شما آن را بپذیرید. این صلح نیست در واقع نوعی تسلیم شدن و بیعت گرفتن است. صلح دوطرفه است. وقتی گفتگو میشود طرفین باید چیزهایی را بدهند. دولت افغانستان صلاحیت دادن چه مواردی را به آن طرف دارند؟ این را مردم باید بگویند.
حدود سه هزار نفر از مردم عادی افغانستان از مناطق مختلف در جرگه مشورتی شرکت میکنند. در اینکه همه خواستار صلح هستند شکی نیست، نیازی به این نیست که در جرگه از مردم پرسیده شود خواستار صلح هستید یا خیر. زیرا همه خواستار صلح هستند اما درباره مسایل تخصصی صلح، بازنگری قانون اساسی، نوعیت نظام و … فکر نمیکنم مردم موثر باشد؛ زیرا این امور نیاز به گروهی متخصص شامل حقوقدانان، وکلای پارلمان و … دارد. آنان باید نظر دهند.
فکر نمیکنید با وجود مصرف پنج میلیونی برای برگزاری این جرگه میشد صدای مردم را از سایر مجاری دموکراتیک نیز شنید؟
برای ایجاد پارلمان تودهها دارای نقش هستند. دهقان، چوپان، تاجر، دکاندار، کسبهکار، مردم عادی و غیرعادی نقش دارند. پارلمان به هجده کمیسیون تخصصی در هر بخش تقسیم میشود. به نظر من در این مرحله باید مشخص کردن خطوط اصلی متخصصان، کارشناسان و حقوقدانان حضور داشته باشند. طبعاً ]در جرگه مشورتی[ هزار مورد بحث نمیشود، ممکن است بیست مورد باشد. آنان این بیست مورد را به دولت میدهند و میگویند تا این مرحله حق پیش رفتن دارید و تا این مرحله حق معامله با سرنوشت ما را ندارید. طبعاً برای پیشبرد مذاکرات متخصصان با الهام از این خواستها و مطالبات مردم مذاکرات را پیش خواهند برد. اینها میخواهند خطوط اصلی و مسیر آینده را پیش روی تیم تخنیکی بگذارند تا بر اساس آن، مذاکره شود؛ البته با احترام گذاشتن به دیدگاههای تمام مردم افغانستان.
جرگهها همین گونه است، جرگههای گذشته را اگر محاسبه کنید تلاش کردهاند که حداکثر استفاده را بکنند و مردم هم بتوانند حداقل در تصمیمگیریهای کلان نقش برجستهتری داشته باشند و نقش خود را بتوانند اعمال کنند در غیر آن دولت هم میتواند این کار را بکند اما به برداشت من زیاد دموکراتیک نیست. صلح به تمام مردم افغانستان مرتبط است حداقل تمثیلی از حضور و مشارکت مردم و احترام به دیدگاه آنان با گرد آمدن در این جرگهها صورت میگیرد.
شما از موسسان حزب وحدت به رهبری شهید مزاری بودید، گفته میشود که شما با حزب وحدت مردم افغانستان به رهبری آقای محقق مقاطعه سیاسی کردهاید؟
تقریباً مقداری سوء استفاده از صلاحیتها پیش آمده است؛ اما فقط در حزب وحدت مردم به این گونه نیست. همه احزاب جهادی از مسیر اصلی خود عدول کردهاند و به احزاب غیردموکراتیک تبدیل شدهاند، در حالی که آنان میراثدار جهاد افغانستان هستند و برای یکسری اصولی مبارزه کردهاند که قابل قبول همه مردم افغانستان بوده است. علیه نظامهای دیکتاتور، اشغال، سلطنت و برای نهادینه کردن آزادیها و بازگشت قانون و حاکمیت آن مبارزه کردهاند. این از ویژگیهای این احزاب بود، ولی عملاً اکنون خود این احزاب به نظامهای سلطنتی تبدیل شدهاند. یک حزب را نمیگویم؛ بلکه همه احزاب جهادی به سلطنت روی آوردهاند.
یک خانواده حکومت میکند و سپس در صدد برمیآید تا کلان خانواده قدرت را به فرزندان خود منتقل کند. عملاً دیده میشود که پس از فوت رهبران احزاب، مردم لنگی و کلاهش را بر سر فرزندانش میگذارند، در حالی که چهرههای نخبه و توانمند زیادند. احزاب میراث خانوادگی نیست؛ بلکه میراث سیاسی مردم است و باید به کسانی تحویل داده شود که آنان بیشتر زحمت کشیده و بیشترین تکلیف را دیدهاند؛ ولی ما عملاً چنین چیزی را نمیبینیم. به همه احزاب جهادی افغانستان توجه کنید، بدون استثنی همه چنین هستند. آنان حزب را ساختند ولی مردم آن را قوی و قدرتمند کردند. مردم به احزاب و رهبران احزاب اعتبار بخشیدهاند؛ بنابراین خواستار عملی شدن قانون و اساسنامه احزاب هستند؛ اما نهتنها قانون احزاب و اساسنامه آنان عملی نمیشود، بلکه امروز همه احزاب خانوادگی و سلطنتی شدهاند. آنان اصلاً چیزی را به نام اساسنامه و آییننامه حزبی قبول ندارند.
در اساسنامه احزاب آمده است که کنگرهها در زمان معینی که اساسنامه حکم کرده است برگزار شود. شما کدام جریان سیاسی جهادی را اکنون سراغ دارید که در افغانستان انتخابات کنگره را برگزار کرده باشد و در آن هر کس آزادانه و به طور مساوی حق انتخاب رهبر حزب را داشته باشد و یا بتواند خود را نامزد رهبری حزب کند؟ مسایل مالی آن شفاف باشد و سوء استفاده از صلاحیتهای حزبی صورت نگیرد، به نظریات همه احترام گذاشته شود، مشورت صورت گیرد، کارهای فراقانونی نشود. عملاً این موارد را در احزاب جهادی میبینیم به همین علت است که با گذشت هر روز شاهد شکست و ریختهای زیادی در بدنه احزاب هستیم.
احزاب جهادی که یک روز نمایندگی از کل مردم و مجاهدین افغانستان میکردند امروز و با گذشت هر روز به جای قوی شدن و پیدا کردن هوادار بیشتر و ایفای نقش بیشتر در سیاستهای افغانستان، هر روز افراد زیادی از بدنه آنان جدا میشوند. قشر جوان هیچ اعتنایی به آنان ندارند؛ زیرا آنان آرزوهای خود را در این احزاب نمیبینند و هر روز وزن آنان کمتر میشود. فقط چهرههای مطرحی که با حمایت مردم مطرح شدهاند توسط پشتیبانیهای مردم ماندند. احزاب در داخل خود دچار از هم پاشیدگیهای وسیع و گسترده شدهاند.
باور من این است که احزاب جهادی باید مقداری تجدیدنظر کنند و از حالت مطلقالعنانی خود را خلاص کنند و به این نتیجه برسند که احزاب میراث سیاسی مردم و متعلق به آنان است. نباید رهبران احزاب در صدد انتقال قدرت از خود به خانوادههایشان و حتی در صدد استمرار قدرت از مجاری نامشروع باشند. نگویند که یکبار به چوکی رهبری، کلانی و ریاست قرار گرفتیم و باید آن را دوام دهیم. بگذارند دیگران هم عرض وجود و عرض اندام کنند؛ زیرا قانون درباره فعالیت احزاب صراحت و وضاحت دارد؛ اما دولت و وزارت عدلیه افغانستان در این راستا کمتوجه هستند و خود احزاب نیز با توجه غلبه غریزه قدرتطلبی علاقهمند هستند به همین شکل ادامه داده و به سوی میراثی کردن قدرت در خانوادههایشان حرکت کنند. به همین علت رنجشها و آزردگیها به میان میآید؛ حتی در نهادهای انتخابی دولت افغانستان شاهد این هستیم که احزاب و رهبران در صدد هستند که دوباره به نحوی خانوادههای خود را حمایت کنند. آنان از اعتبار سیاسی و مالی احزاب برای رساندن فرزندان و اعضای فامیل و خانواده خود همیشه استفاده سوء میکنند تا به نحوی در ساختار دولت نیز حضور داشته باشند و از مجرای حضور در ساختار دولت پایههای قدرت خود را در چوکات حزبی و هم در مناطق مستحکم کنند. متأسفانه این عامل باعث شکست و ریختها، رنجشها و آزردگیهای بیشتر شده است. ما عملاً شاهد این بودیم و هستیم که متأسفانه این وضعیت در افغانستان دوام یافته است. این باعث جمع شدن گلیم احزاب جهادی خواهد شد، احزابی که تا دیروز از مردم نمایندگی میکردند، اما مردم در چنین شرایط و رویکردی احزاب را نماینده خود نمیدانند.
آینده حزب وحدت مردم افغانستان به رهبری آقای محقق را در شرایط کنونی چگونه ارزیابی میکنید؟
من بر این باورم که پیشرفت، بالندگی و نمایندگی احزاب روز به روز کمتر میشود. یک حزب را نمیخواهم بگویم، بلکه احزاب جهادی در مجموع دچار همین پوسیدگی و خرابی شدهاند. عملاً با درگذشت و یا شهادت پدران به صورت اتومات فرزندان میآیند. احترام به سابقهداران و متعهدین گذشته اصلاً وجود ندارد؛ بنابراین به همین علت احزاب جهادی اصلاً موفق به برگزاری کنگره حزبی خود نشدهاند.
از حکومت میخواهند استبداد نداشته باشد، شفاف برخورد کند، قدرت را متمرکز نکند، به آرای مردم احترام بگذارد؛ اما عملاً امروز خود این احزاب دچار مشکلند، آنان قدرت و اقتصاد را انحصار و متمرکز کردهاند. به حکومت میگویند چرا قانون را تطبیق نمیکنید؛ اما اساسنامه احزاب توسط رهبران احزاب و نزدیکان آنان شکسته میشود و چیزی وجود ندارد. بیشتر احزاب تبدیل به مراکز دسیسه و توطئه علیه همدیگر شدهاند. آنان در صدد شخصیتکشی و اضمحلال قدرت شخصیتها هستند. به همین علت فکر میکنم اگر بخواهند جلو از هم پاشیدگی را بگیرند باید در کارشان تجدیدنظر کنند در غیر آن باید شاهد مرگ تدریجی خود باشند. اگر چنین نکنند به همین زودیها نابود خواهند شد؛ اما متأسفانه آن زمان میراث سیاسی و خونبهای مردم از بین خواهد رفت و این جای تأسف است. ما نباید به ارزشهایی که با خون مردم، اعتقادات، تلاشها و کوششهای آنان به وجود آمده است را سطحی بنگریم و خودمان شاهد نابودی آن باشیم.
آیا شما همچنان در حزب وحدت مردم افغانستان باقی خواهید ماند؟
در این مورد تصمیم قطعی خود را نگرفتهام، اما پس از انتخابات [با آن] مقاطعه کردهام و تاکنون هیچگونه ارتباطی نداشتهام. تلاشهایی هم برای برقراری ارتباط دوباره صورت گرفته است.
من عملاً دیدگاههای خود را دارم. به نظر من تا زمانی که به دیدگاههایی که منطبق با اساسنامه، تشکیلات و چارچوب است عملاً موافقت نشود بعید میدانم که بتوانم دوباره [به این حزب] بازگردم.
چقدر حضور خود را در صحنه سیاست مدیون مردم و چقدر آن را مدیون حزب وحدت مردم افغانستان میدانید؟
حزب وحدت مردم افغانستان [از آن] کیست؟ [حزب وحدت مردم افغانستان] یعنی حزب مردم. مردم صاحبان اصلی قدرت در نظامهای دموکراتیک و مردمسالار هستند؛ بنابراین من تا اینجا که رسیدهام خود را مدیون مردم میدانم و تشکیلاتی که تا دیروز با آرا و نظرات مردم احترام گذاشته است به آن احترام داشتهام. به جریان عدالتخواهی که اساس آن را شهید مزاری گذاشته است و ما در آن مسیر گام برداشتیم و فعلاً هم من به این جریان (عدالتخواهی) احترام دارم و حتیالمقدور تلاش میکنم تا دوباره قدرت به مردم بازگردد؛ در غیر آن، اگر قدرت با جدایی از مردم، خانوادگی شود، طبعاً دیگر جای بازگشتی برای من وجود نخواهد داشت ولو آن را توجیه کنند. ما همه چیز را از حکومت میخواهیم ولی متوجه نیستیم که خودمان چه میکنیم. در حالی که احزاب نمونه و مثال کوچکی از قدرت در سطح یک مملکت و کشور هستند.
وقتی که ما رئیس جمهور و حکومت را نقد میکنیم حداقل باید دموکراتیکترین حرکتها را در داخل جریان سیاسی خود داشته باشیم تا دوباره گپ ما بتواند در آنجا شنونده داشته باشد، ولی عملاً خود ما به سوی استبداد آشکار در حرکتیم و آنگاه بگوییم که ما علیه استبداد مبارزه میکنیم، آیا چنین چیزی امکان دارد؟
در انتخابات ریاست جمهوری از کدام تیم انتخاباتی حمایت میکنید؟
تلاش میکنم تا رأی خود را به فردی بدهم که به حال افغانستان مفید باشد و بتوانم در پیروزی وی نقش داشته باشم، فردی که مورد قبول مردم افغانستان و دارای مقبولیت جهانی باشد. من به دنبال چنین تکتی هستم، ولی از لحاظ مفکوره و اندیشه فعلاً خود را به استاد دانش نزدیکتر میبینم و تلاش دارم تا در این مرحله انتخابات از ایشان حمایت کنم.
مراسم شهید مزاری هر ساله در ولایتهای مختلف برگزار میشود؛ اما این مراسم در مزارشریف روی سرک برگزار شد، علت چه بود؟
من در ایام سالگرد استاد شهید مزاری، در کابل حضور داشتم. اعضای تیم انتخاباتی ما تصمیم گرفتند تا مراسم را در مزارشریف برگزار کنند. آنان با من مشورت کردند من به آنان گفتم که امروز شهید مزاری به نمادی از قدرت و آرزوهای مردم افغانستان تبدیل شده است و اگر مراسمش به صورت واحد برگزار شود بهتر خواهد بود.
دوستان ما گفتند که در سالهای گذشته در چگونگی برگزاری سالگردها هیچ نقش نداشتهاند؛ بنابراین امسال میخواهند سالگرد شهید مزاری را به صورت متفاوتتر و مردمیتر با هدف بازگویی اندیشههای شهید مزاری برگزار کنند تا در آن، علما، شخصیتهای سیاسی، جوانان و تودههای مردم حضور داشته باشند تا آنان سخنان خود را داشته باشند.
اعضای تیم انتخاباتی ما تصمیم گرفتند این مراسم را روز پنجشنبه برگزار کنند. برای این برنامه هوتل همسفر را درنظر گرفتند اما با آن مخالفت شد و نگذاشتند سالگرد در این هوتل برگزار شود؛ بنابراین آنان مسجد صاحبالزمان را در کارته سینای مزارشریف انتخاب و با هیئت امنای این مسجد صحبت کردند؛ اما آنان بعد از ده ساعت اعلام کردند که به ما هدایت داده شده است تا نگذاریم شما در این مسجد مراسم برگزار کنید.
سومین مورد یک جمنازیوم ورزشی در دروازه جمهوری را رزرف کردند و حتی هزینه آن را هم پرداختند. قرار شد برای بعدازظهر برنامه در این ورزشگاه برگزار شود؛ اما در دقیقه نود بازهم مخالفتهایی صورت گرفت و گفتند که نباید مراسم در این جمنازیوم برگزار شود و از برگزاری مراسم در آنجا نیز ممانعت کردند.
من شب پنجشنبه که فردای آن روز مراسم برگزار میشد از کابل به مزارشریف رفتم و زیاد برای برگزاری مراسم تلاش کردم. به والی، معاون والی، قوماندان، آمر امنیت، معاون آمر امنیت، ریاست امنیت و به همه مسئولان اجرایی دولت در ولایت بلخ تماس گرفتم و گفتم که میخواهیم تا در چوکات قانون مراسم برگزار کنیم، گپ دیگری نداریم. به آنان گفتم که ما را در هوتل، مسجد و در جمنازیوم که حتی با آن قرارداد امضا شده و پول پرداخت شده است نگذاشتند؛ بنابراین شما از ما حمایت کنید و بگذارید مراسم خود را برگزار کنیم؛ اما آنان هم عاجر ماندند و نتوانستند در این مرحله ما را حمایت کنند.
همه وسایل و امکانات ما آماده شده بود، میز خطابه، لوژ، بنرها، چوکیهایی که باید تنظیم میشد و مهمانان ما از سطح شهر، ولسوالیها و نواحی دوازدهگانه شهر در حال آمدن بودند در چنین شرایطی جایی برای برگزاری مراسم نداشتیم و نمیتوانستیم مراسم را لغو کنیم؛ بنابراین مجبور شدیم این مراسم را زیر آفتاب و در سرک برگزار کنیم.
مشخص و معلومدار است [که چه کسانی با برگزاری این مراسم مخالفت کردند، از ذکر نام آنان هیچ] ابایی ندارم. این مراسم بیشتر از کابل توسط حزب وحدت مردم مخالفت شد. توسط وی به فرزندش در مزارشریف هم هدایت داد تا با آن مخالفت کند. در این مخالفت حمایت استاد عطا را نیز به دست آوردند و بر ارگانهای دولتی هم فشار آوردند تا مانع برگزاری مراسم شوند. آنها اکنون انکار میکنند و نمیخواهند این موضوع را تأیید کنند؛ اما همه مردم میدانند و در جریان آن هستند.
مراسم خوب و باشکوه برگزار شد و ما کوشش کردیم گرامیداشتی کاملاً غیرسیاسی داشته باشیم و در آن اندیشهها و باورهای شهید مزاری را که ناشی از دین و باورهای دینی ایشان بود توسط سخنرانان بازگو شد. مردم نیز از این مراسم استقبال کردند.
شهید مزاری نقطه وصل شما و حزب وحدت مردم افغانستان است چرا با مراسمی که نقطه وصل شما با حزب وحدت مردم است مخالفت شد؟
پیشتر یادآوری کردم تا زمانی که احزاب به خانوادهها و فرزندان خود روی نیاورده بودند، مشکل وجود نداشت، ولی از هنگامی که احزاب خانوادگی شدند و [رهبران احزاب] در پی مطرح کردن فرزندان و اعضای فامیل خود برآمدند و همچنین شکستاندن قدرت همسنگرانی که یک عمر با آنان بودند فکر میکنم باعث آغاز نقطه مفارقت شد. سران احزاب به هیچکدام از اصول حزبی پایبندی نشان ندادند و گفتند: خب، همین که من امروز هستم میخواهم بچههایم وارد صحنه شوند، اما اینکه بچههایشان چه گرمیها و سردیهای روزگار را دیدهاند و چقدر ظرفیت، شایستگی و لیاقت دارند و در کدام روز بد حضور داشتهاند برایشان مهم نیست؛ بنابراین به همین علت میخواهند همه اعضای حزب پشت سر بچههایشان حرکت کنند. کلان، امردهنده و هدایتکننده بچههای رهبران احزاب باشند، اینکه آیا شایستگی و توانمندیهایی نیز دارند یا خیر، مهم نیست، به همین علت است که نقطه جدایی و شکست و ریخت آغاز شده است.
یکی از ویژگیهای مبارزات انتخاباتی امریکا به جز حضور صاحبان صنعت و فنآوری و ورزشکاران، نقش پررنگ چهرههای رسانهای شامل مجریها، کمدینها به ویژه پادکسترها با گرایش ساختارشکنانه و گاهی افراطی بود که نشاندهنده تحولی چشمگیر در نقش گروههای اثرگذار بر اجتماع است ترامپ در سخنرانی پیروزی خود از شش چهره شاخص تیمش نام برد […]
نویسندگان کتاب: یوسف اباذری و مراد فرهادپور در دهههای اخیر، حملات ۱۱ سپتامبر به عنوان یکی از تأثیرگذارترین رویدادهای تاریخ معاصر شناخته شده و تبعات آن در سطح جهانی به وضوح احساس میشود. در این راستا، کتاب “نشانهشناسی ۱۱ سپتامبر: نیویورک کابل” اثر یوسف اباذری و مراد فرهادپور، به بررسی عمیق این واقعه و تأثیرات […]
منابع محلی از وقوع انفجار در ناحیه اول شهر کابل خبر میدهند.
جبهه آزادی روز یکشنبه ۲ میزان از طریق صفحه اکساش خبر داد که ۳ طالب را کشته و ۶ طالب دیگر را مجروح کردهاند.در صفحه اکس جبهه آمده که این حملات چریکی در مزارشریف و انداراب صورت گرفته است.
دیدگاه بسته شده است.