نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
سعید موسوی در یادداشتی شخصی و تحلیلی، تجربههای کودکی خود را با نگاه دینی و علمی به مفهوم آخرالزمان پیوند میزند؛ جایی که تضاد میان برداشت کودکانه و نگرانی سنتی، پرسشی بنیادین درباره معنای واقعی پایان جهان را برمیانگیزد.
زندگی میان ابزار و هدف معنا مییابد؛ علم ابزار میسازد و سفر را آسانتر میکند، اما حکمت مقصد را روشن میسازد و معنا میبخشد. سلامتی، ثروت و دانش پایه امکان حرکتاند، نه ارزش نهایی. انسان کامل آن است که هم ابزارهایش استوار باشد و هم مقصدش روشن؛ هم سریع برود و هم درست برود.
با روز جهانی محو خشونت علیه زنان، این پرسش مطرح است: آیا میتوان پدیدهای را محو کرد که تعریفی واحد ندارد؟ خشونت فراتر از عمل فیزیکی، شامل ساختارهای ناعادلانه بینالمللی و فرهنگی است. در جوامعی مانند افغانستان، خشونت ثواب شمرده میشود. محو آن نیازمند ادبیاتسازی عمیق و تعریف مشترک مصادیق است.
طالبان و داعش با شعار شریعت و عدالت ظهور کردند، اما نتیجه کارشان چیزی جز خشونت، سرکوب و بهرهبرداری ابزاری از دین نبود. هر دو گروه در جامعهای سنتی و کمسواد رشد کردند، با حمایت بیرونی قدرت گرفتند و شریعت را وسیلهای برای رسیدن به سلطه ساختند. عدالت و انسانیت غایب ماند و افغانستان بهای سنگین این دو روی یک سکه را پرداخت.
طالبان با برداشت محدود از آیه ۳۴ سوره نساء، زن را موجودی بدون اختیار و تابع اراده مرد تعریف میکنند، تفسیری که با روح قرآن و جایگاه تاریخی زن در اسلام در تضاد است. این دیدگاه بسته، تمامی حقوق زنان (از آموزش و کار تا حق نفسکشیدن) را نادیده گرفته و تصمیمگیری درباره زندگی او را در اختیار مردانی قرار میدهد که خود محصول تفسیرهای نادرست دینی و خشونتاند.
طالبان با ناکامی در اداره کشور، حمایت از تیتیپی و تشدید محدودیتها، روابطشان با پاکستان را به مرحله بحران رساندهاند. دیپلماتهای پاکستانی میگویند مقاومت شمال فعالتر شده، انزوای طالبان گستردهتر گردیده و ادامه این روند میتواند افغانستان را بهسوی تغییر رژیم و بیثباتی عمیقتر سوق دهد.