نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
طالبان و داعش با شعار شریعت و عدالت ظهور کردند، اما نتیجه کارشان چیزی جز خشونت، سرکوب و بهرهبرداری ابزاری از دین نبود. هر دو گروه در جامعهای سنتی و کمسواد رشد کردند، با حمایت بیرونی قدرت گرفتند و شریعت را وسیلهای برای رسیدن به سلطه ساختند. عدالت و انسانیت غایب ماند و افغانستان بهای سنگین این دو روی یک سکه را پرداخت.
طالبان با برداشت محدود از آیه ۳۴ سوره نساء، زن را موجودی بدون اختیار و تابع اراده مرد تعریف میکنند، تفسیری که با روح قرآن و جایگاه تاریخی زن در اسلام در تضاد است. این دیدگاه بسته، تمامی حقوق زنان (از آموزش و کار تا حق نفسکشیدن) را نادیده گرفته و تصمیمگیری درباره زندگی او را در اختیار مردانی قرار میدهد که خود محصول تفسیرهای نادرست دینی و خشونتاند.
طالبان با ناکامی در اداره کشور، حمایت از تیتیپی و تشدید محدودیتها، روابطشان با پاکستان را به مرحله بحران رساندهاند. دیپلماتهای پاکستانی میگویند مقاومت شمال فعالتر شده، انزوای طالبان گستردهتر گردیده و ادامه این روند میتواند افغانستان را بهسوی تغییر رژیم و بیثباتی عمیقتر سوق دهد.
اظهارات وزیر عدلیه طالبان مبنی بر «فرض بودن چاپلوسی» آشکارا نشان میدهد این گروه فاقد مشروعیت سیاسی و اجتماعی است. طالبان با تحریف دین و تحمیل اطاعت کورکورانه، تلاش دارند قدرت مطلق رهبرشان را تثبیت کنند. چنین رویکردی نه تنها ضد ارزشهای انسانی و اسلامی است، بلکه جامعه افغانستان را به سمت رکود، استبداد و بحران سوق میدهد.
روشهای یادگیری با گذر زمان دگرگون شدهاند؛ از کتابهای سنتی و کتابخانههای خانگی تا پادکست، ویدئو و هوش مصنوعی. ارزش واقعی دانش نه در انباشت اطلاعات، بلکه در فهم عمیق، تحلیل انتقادی، عمل به آن و بهرهگیری درست از ابزارهای نوین نهفته است. نسل جدید با روشهای مدرن، میتواند سریعتر و کاربردیتر به علم دست یابد.
افغانستان زیر سلطه طالبان، با ترکیبی از قدرت سیاسی مطلق و تفسیری بسته از دین، وارد چرخهای فرسایشی شده است که هر روز آزادی زنان، هویت فرهنگی و تنوع اجتماعی را محدودتر میکند. ازدواجهای اجباری، محدودیت آموزش دختران و سانسور فرهنگی تنها بخشی از پیامدهای این حکمرانی ایدئولوژیک و ساختاریافته است.