نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
مقدمه از دیرباز این اندیشه در ذهن بسیاری از مردم شعلهور بوده است که گذشته بشر سرشار از دانشمندان و اندیشمندانی چون مولانا، ابنسینا، رودکی، سقراط و بقراط بوده است. این پرسش مطرح میشود که چرا با وجود پیشرفتهای عظیم علمی و فناوری در عصر حاضر، جامعه ما شاهد ظهور چهرههایی در همان سطح و با شهرت جهانی نیست. آیا واقعاً «مادر گیتی دیگر نتوانسته چون آنان بزاید» یا حقیقت در جای دیگری نهفته است؟
۱. اسطورهسازی تاریخی بخش مهمی از این پدیده ناشی از اسطورهسازی تاریخ است. گذر زمان و روایتهای تاریخی، نقاط خاکستری و تاریک زندگی بزرگان را محو و تنها موفقیتها و جنبههای روشن آنان را برجسته میکند. این روند باعث میشود چهرههای گذشته در ذهن امروز ما همچون «انسانهای چندبُعدی بینقص» جلوه کنند، حال آنکه آنان نیز مانند همه انسانها با خطا، محدودیت و روزمرگی روبهرو بودند.
۲. انسان بودن اسطورهها اگر به زندگی اجتماعی بزرگان گذشته دقیق شویم، درمییابیم که آنان نیز:
اما آنچه در حافظه تاریخ ماندگار شده، ثمره علمی و معنوی آنان است، نه تمام ابعاد انسانی زندگیشان.
۳. تفاوت ساختار علم در گذشته و امروز در گذشته، علم و فرهنگ در اختیار افراد معدودی بود و هر شخصیت برجسته میتوانست در جامعهاش یگانه جلوه کند.
امروزه اما دانش بهصورت شبکهای و جمعی تولید میشود؛ هزاران پژوهشگر بهطور همزمان در سراسر جهان فعالیت میکنند.
بنابراین، نابغههای تکچهره کمتر دیده میشوند؛ نه بهدلیل نبودن، بلکه بهدلیل آنکه دستاوردها دیگر محصول فردی نیست، بلکه نتیجهی کار گروهی و شبکهای است.
۴. نقش جامعه در قضاوت جامعه امروز از دانشمندان انتظار دارد در همه ابعاد – علمی، اخلاقی، اجتماعی – کامل و بینقص باشند. همین انتظار، تصویر «قهرمانان تکستاره» را کمتر امکانپذیر میکند. در حالی که بزرگان دیروز نیز در زندگی شخصی انسانهایی عادی بودند و تاریخ این بخشها را نادیده گرفته است.
نتیجهگیری پرسش از نبودن متفکران بزرگ امروز، پاسخی ساده ندارد. اما میتوان گفت:
– چهرههای گذشته بهواسطه اسطورهسازی تاریخی و فراموشی نقاط خاکستری، برجستهتر دیده میشوند.
– در زمان حاضر نیز اندیشمندان بزرگ وجود دارند، اما آثارشان در دل شبکههای علمی و فرهنگی جمعی پنهان میماند و کمتر به نام یک فرد گره میخورد.
– حقیقت این است که بزرگان گذشته نیز همچون ما انسان بودند، اما آنچه از آنان در تاریخ جاودانه شد، همان دستاوردهای فکری و علمیشان بود.
و نتیجه اخلاقی این بحث شاید این باشد که همین امروز نیز در کنار ما انسانهایی زندگی میکنند که ما تنها نواقص و کنشهای نامعقول زندگی شخصیشان را میبینیم؛ اما فردای تاریخ، همان افراد بدون یادآوری خصلتهای روزمره، در قامت اسطوره معرفی شوند.
همانگونه که گذر زمان تندیسی از چنگیز را در میدانی بهعنوان نماد قومی نگه میدارد، یا اندیشمندی مردی از گذشته را در ردای عیاری و مهتری جلوهگر میکند، چهبسا کسانی که ما امروز در جامعه مدنی و سیاسی خود «دزد» یا «نوکر اجنبی» مینامیم، فردای تاریخ بهعنوان قهرمانان و اسطورهها یاد شوند.
پس شاید بهتر باشد با هم مهربانتر باشیم.
بیستویکم سنبله، سالروز درگذشت نانسی هاتچ دوپری است؛ افغانستانشناس برجستهای از ایالات متحده که بیش از نیم قرن از عمر خود را در خدمت فرهنگ و تاریخ افغانستان گذراند. او زنی بود که بهرغم بیگانگی جغرافیایی، پیوندی عمیق و ماندگار با سرزمین و مردم افغانستان برقرار کرد و میراثی برجای گذاشت که هنوز الهامبخش نسلهای پژوهشگر است.
مروری بر کتاب تاریخ با فعل آدمی معنا و قوام می یابد. اما آدمی تاریخ را طراحی نمی کند، اهل نظر و بصیرت طرح تاریخ را می یابند و به سمت آن می روند و البته هرچه نزدیک تر می شوند طرح در نظرشان روشن تر و وطی مسیر آسان تر می شود. اما سیر […]
خلیلزاد با اشاره به واگذاری افغانستان به طالبان و علت خروج امریکا از این کشور گفت: تا هنوز در افغانستان ملتی شکل نگرفته است؛ از همینرو دموکراسی در این کشور موفق نشد.
کامبیز رفیع منبع: ایندیپندنت نشست بُن در سال ۲۰۰۱ با گسستهای جدی همراه بود، همراه با تکانههایی که باورهای تُندروانه قومی شماری از سیاستمداران افغانستان، میتواند یکی از پیامدهای آن باشد. در تازهترین مورد میتوان به انتخابات جنجالبرانگیز ریاست مجلس نمایندگان و کاربرد ادبیات قومی از طرف کمال ناصر اصولی، نامزد بازنده این انتخابات اشاره […]