میراث‌خواران مقاومت چگونه جمهوریت را به طالبان واگذار کردند؟

از پژوهشگران مستقل حوزه سیاست و امنیت ملی افغانستان است که با نگاه انتقادی و مستند، عملکرد رهبران سیاسی دو دهه اخیر را بررسی می‌کند.در این تحلیل، ضیایی به نقش حامد کرزی و امرالله صالح در بهره‌برداری از میراث احمدشاه مسعود و واگذاری اقتدار ملی به طالبان پرداخته است، تحلیلی که از منظر تاریخی، اخلاقی و سیاسی، پرسش‌های جدی درباره مشروعیت و مسئولیت‌پذیری این چهره‌ها مطرح می‌کند.

دکتر ضیایی در آغاز یادداشت خود، به بهره‌برداری سیاسی از خون شهدا و اعتبار جبهه مقاومت اشاره می‌کند. به باور او، حامد کرزی در سال‌های نخست حکومت خود، با نزدیک شدن به چهره‌هایی چون مارشال فهیم، داکتر عبدالله، بسم‌الله محمدی و امرالله صالح، توانست مشروعیت سیاسی خود را تثبیت کند. این چهره‌ها، که از یاران احمدشاه مسعود بودند، با ورود به ساختار دولت، به کرزی اعتبار بخشیدند، اعتباری که او به‌جای خدمت به آرمان‌های مقاومت، در مسیر تثبیت قدرت شخصی و سازش با جریان‌های قومی و مذهبی به‌کار گرفت.

ضیائی تأکید می‌کند که این اتحاد، نه‌تنها به تقویت جمهوریت نینجامید، بلکه زمینه‌ساز حذف تدریجی منتقدان و تمرکز قدرت در دست کرزی شد. او با استفاده از نمادهای مقاومت، خود را چهره‌ای ملی معرفی کرد، در حالی‌که عملکردش در عمل، خلاف آن را ثابت کرد.

در ادامه، ضیایی به نقش کرزی در انتخابات ۲۰۱۴ اشاره می‌کند؛ جایی که با وجود پیروزی داکتر عبدالله، کرزی با نفوذ پشت‌پرده، اشرف غنی را به قدرت رساند. این تصمیم، به‌زعم نویسنده، نه‌تنها مسیر سقوط جمهوریت را هموار کرد، بلکه زمینه‌ساز بازگشت طالبان به قدرت شد. کرزی، با حمایت از سیاست‌های قومی و انحصاری، ساختار سیاسی کشور را به سمت فروپاشی سوق داد.

امرالله صالح نیز، که طبق قانون اساسی باید پس از فرار اشرف غنی در کابل می‌ماند و از کشور دفاع می‌کرد، به‌جای ایستادگی، فرار را انتخاب کرد. ضیایی معتقد است که صالح، در کنار کرزی، زمینه ورود طالبان به کابل را فراهم آورد. او همچنین به نقش خلیل‌زاد در خارج و کرزی در داخل اشاره می‌کند که در چهار سال گذشته، برای تثبیت حاکمیت طالبان تلاش خستگی‌ناپذیر کرده‌اند.

ضیایی با انتقاد از تمجید اخیر امرالله صالح از کرزی، به‌خاطر نام‌بردن از مسعود به‌عنوان قهرمان ملی، می‌نویسد که این سخنان، سطحی و بی‌پشتوانه‌اند. او یادآور می‌شود که هزاران دختر و زن افغانستانی، به‌‌علت سیاست‌های کرزی، در زندان‌ها مورد تجاوز قرار گرفتند و نیروهای امنیتی کشور، ابتدا شکنجه و سپس اعدام شدند. صالح، که روزی از اشرف غنی و روزی از کرزی تقدیر می‌کند، به‌جای پاسخ‌گویی، در حال تطهیر گذشته است.

مردم افغانستان، به باور ضیایی، حافظه‌ای زنده دارند و فراموش نکرده‌اند که چگونه کرزی طالبان را دعوت کرد تا وارد کابل شوند، و چگونه صالح از مسئولیت خود گریخت. این مردم، قربانیان واقعی این بازی‌های سیاسی‌اند، نه تماشاگران خاموش.

در بخش پایانی تحلیل، ضیایی به تحریف جایگاه رهبری توسط چهره‌هایی چون صالح می‌پردازد. او می‌نویسد که این افراد، با تطهیر عملکرد خود و دیگران، تلاش می‌کنند جایگاه «رهبر ملی» را برای کسانی تعریف کنند که در عمل، به منافع ملی خیانت کرده‌اند. صالح، که خود را رئیس امنیت ملی، معاون رئیس‌جمهور و مدافع جمهوریت معرفی می‌کند، در لحظه‌های بحرانی در کنار مردم نبوده است.

ضیایی تأکید می‌کند که این رفتارها، نه از سر ناآگاهی، بلکه از سر محاسبه سیاسی و وابستگی به ساختارهایی‌ست که منافع ملی را قربانی منافع شخصی و قومی کرده‌اند. او خواستار پاسخ‌گویی، شفافیت و بازگشت به حقیقت است.

دکتر خالدین ضیایی در پایان یادداشت خود می‌نویسد: «امروز، بیش از هر زمان دیگر، افغانستان نیازمند بازخوانی حقیقت و بازخواست از چهره‌هایی‌ است که به‌نام مقاومت، معامله کردند و به‌نام ملت، قدرت را واگذار کردند. ایمان داریم – همان‌گونه که به خداوند متعال ایمان داریم – که روزی عدالت و حاکمیت قانون بر این سرزمین جاری خواهد شد. روزی که ملت قربانی‌شده، پیروز واقعی میدان باشد.»