معرفی کتاب؛ کتاب در جستجوی زمان از دست رفته

در جستجوی زمان از دست رفته نوشته مارسل پروست، بلندترین رمان جهان است که در ایران با ترجمه مهدی سحابی منتشر شده است. کتاب اول این مجموعه برای اولین بار در سال ۱۳۶۹ به بازار آمد. کتاب‌های دیگر نیز به تدریج ترجمه و چاپ شد و با انتشار کتاب آخر، این مجموعه سرانجام در سال […]

در جستجوی زمان از دست رفته نوشته مارسل پروست، بلندترین رمان جهان است که در ایران با ترجمه مهدی سحابی منتشر شده است. کتاب اول این مجموعه برای اولین بار در سال ۱۳۶۹ به بازار آمد. کتاب‌های دیگر نیز به تدریج ترجمه و چاپ شد و با انتشار کتاب آخر، این مجموعه سرانجام در سال ۱۳۷۸ کامل شد. این رمان بزرگ باعث شده عده زیادی از منتقدان مارسل پروست را بزرگ‌ترین نویسنده قرن بیستم بدانند.
در جستجوی زمان از دست رفته

دکتر سید محمد تقی حسینی، دکترای روابط بین الملل نویسنده، مترجم و پژوهشگر روابط بین الملل ( سیاست و امنیت). آقای حسینی در کنار تدریس در دانشگاه با چندین رسانه چاپی و الکترونیکی همکاری داشته است. ایشان سابقه کار به عنوان محقق ارشد در برخی موسسه‌ها را نیز در کارنامه خود دارد. از دکتر حسینی در حدود ده سال فعالیت آکادمیک و رسانه‌ای؛ صدها مقاله علمی، یادداشت، تالیف کتاب، ترجمه کتاب، ترجمه مقاله و گفتگوهای علمی نشر شده‌ است.

دکتر سید محمدتقی حسینی، دکترای روابط بین‌الملل نویسنده، مترجم و پژوهشگر روابط بین‌الملل (سیاست و امنیت) آقای حسینی در کنار تدریس در دانشگاه با چندین رسانه چاپی و الکترونیکی همکاری داشته است. ایشان سابقه کار به عنوان محقق ارشد در برخی موسسه‌ها را نیز در کارنامه خود دارد. از دکتر حسینی در حدود ده سال فعالیت آکادمیک و رسانه‌ای؛ صدها مقاله علمی، یادداشت، تالیف کتاب، ترجمه کتاب، ترجمه مقاله و گفتگوهای علمی نشر شده‌ است.

کتاب در ۷ جلد و طی ۱۴ سال به زبان فرانسه منتشر شد و بلافاصله یک شاهکار شناخته شد و به عقیده خیلی‌ها برترین رمان قرن یا حتی برترین رمان همه زمان‌ها بود. چیزی که آن را خاص می‌کند این است که یک رمان سرراست از نظر روایت نیست، مخلوطی از توصیفات نبوغ‌آمیز از اشخاص و مکان‌ها و فلسفه کلی زندگی است. سرنخ اصلی درباره این رمان در نام کتاب – در جستجوی زمان از دست رفته – است.
رمان داستان مردی را روایت می‌کند که تقریبا آشکارا خود مارسل پروست است، او در حال پژوهش درباره معنای زندگی است. تعریف می‌کند که از وقت تلف کردن دست برمی‌دارد و شروع می‌کند به درک و قدشناسی از وجود و بودن.
مارسل می‌خواست کتابش در درجه اول به کمک ما بیاد. پدرش آدرین پروست یکی از پزشکان بزرگ زمانه بود – کسی که وبا را در فرانسه ریشه کن کرد – در اواخر عمر پدر، مارسل پسری نحیف و مریض‌حال بود که با درآمد میراثش زندگی می‌کرد و با نداشتن شغلِ درست و حسابی خانواده را ناامید کرده بود، به خدمتکارش گفت

۱٫ جلد اول رمان: کتاب طرف خانه سوان
۲٫ جلد دوم رمان: کتاب در سایه دوشیزگان شکوفا
۳٫ جلد سوم رمان: کتاب طرف گرمانت
۴٫ جلد چهارم رمان: کتاب سدوم و عموره
۵٫ جلد پنجم رمان: کتاب اسیر
۶٫ جلد ششم رمان: کتاب گریخته
۷٫ جلد هفتم رمان: کتاب زمان بازیافته
پروست از یک خانواده مرفه طبقه متوسط بود ولی از جوانی فکر کرده بود شاید معنی زندگی رسیدن به سطوح عالی جامعه باشد. در آن زمان این به معنی ارتباط داشتن با اشراف، دوک‌ها و دوشس‌ها و شاهزاده‌ها بود. در زمان ما معنی آن می‌شود معروف شدن، ستاره شدن. روای داستان سال‌ها وقت صرف می‌کند تا از پلکان ترقی بالا رود و چون هم جذاب و هم اهل فضل و دانش بود نهایتاً به حلقه خوبان پاریس وارد می‌شود: دوستی با دوک و دوسش دوگرمانت.
مارسل خود را رها می‌کند تا با آدم‌های بیشتر و متنوع‌تری بجوشد. هرچند پروست در هجو فخر‌فروشی اجتماعی قلم‌فرسایی می‌کند، اما این با حسی از درک و هم‌دردی همراه است.
این خطا خیلی طبیعی است مخصوصا در جوان‌ها که خیال کنند آن بیرون یک طبقه برتر در دنیا وجود دارد و زندگی ما انسان‌ها بی‌رنگ و روح است چون با آدم‌های درست و حسابی آشنا نیستیم. ولی در جستجوی زمان از دست رفته قاطعانه اطمینان می‌دهد که آن بیرون هم خبری نیست. چیزی به نام پارتی آدم‌های باحال و بی‌نقص نداریم.
دومین چیزی که راوی رمان پروست در جستجوی معنی زندگی بررسی می‌کند، عشق است.
در جلد دوم رمان، راوی با مادربزرگ خود به کنار دریا می‌رود. ساحل و تفرجگاه محبوب و مد روز کابورگ. آنجا به‌شدت عاشق یک دختر جوان و زیبا به نام آلبرتین می‌شود. دختری با موهای کوتاه، لبخند معصومانه و طرز صحبت بیخیال و خودمانی. برای تقیریبا ۳۰۰ صفحه راوی جز به آلبرتین فکر نمی‌کند. معنای زندگی حتما مهر آلبرتین است ولی به مرور زمان متوجه می‌شود که اینجا هم ناامیدی کمین کرده است.
لحظه‌ای می‌رسد که نهایتا می‌تواند آلبرتین را ببوسد.
مرد درست مانند موجوی ابتدایی‌تر از سخت‌پوستان دریایی و یا نهنگ، معلوم است که اعضای مناسب مهرورزی را ندارد. مخصوصا عضوی برای بوسیدن. و در غیاب این عضو لب‌هایش را جایگزین می‌کند و نتیجه آن حسی که حاصل می‌شود فقط یه ذره بهتر از نوازش معشوق با شاخ یا عاج است.
ولی رمان به نتیجه تلخ‌تری می‌رسد: هیچ‌کس نمی‌تواند دیگری را کاملا درک کند.
تنهایی همه‌گیر است و ما زائران تنهایی هستیم که در تاریکی سعی می‌کنیم همدیگر را با شاخ‌هایی که داریم ببوسیم. اینجا به سومین و تنها گزینه پیروز برای معنای زندگی می‌رسیم: هنر.
از دید پروست هنرمند لایق ستایش است به این دلیل که دنیا را تروتازه، صاحب درک و زنده نشان ما می‌دهد. نقطه مقابل هنر برای پروست چیزی است به نام عادت. از دید پروست حجاب عادت‌ها آشنایی بین ما و هرچیزی که مهم است، فرود می‌آید و زندگی را نابود می‌کند. عادت دید را تیره و تار می‌کند و اجازه نمی‌دهد زیبایی یک غروب، کار و دوستی‌ها را حس کنیم.
بچه‌ها هنوز رنجور عادت‌ها نشده‌اند، برای همین از چیزهای ساده ولی کلیدی به وجد می‌آیند: یک چاله آب، پریدن روی تختخواب، ماسه و یا نان تازه. ولی ما آدم بزرگ‌ها نازپرورده شده‌ایم، برای همین مدام دنبال محرک‌های قوی‌تری مثل شهرت و عشق هستیم. چاره کار به نظر پروست زنده کردن قدرت قدرشناسی و حس کودکی در بزرگسالی است. دریدن حجاب عادت‌ها و آغاز درک و قدرشناسی از زندگی روزانه با یک حساسیت جدید. به نظر پروست این کاری است که یک گروه مردم همیشه می‌کنند: هنرمندان.
هنرمندان می‌دانند چطور عادت را کنار بزنند و زندگی را به جایگاه باشکوه و شایسه آن برگردانند: وقتی یک نیلوفر آبی یا استراحتگاه بین راهی را نشانمان می‌دهند یا ساختمانی را از یک دیدیگاه جدید به ما نشان می‌دهند، دقیقا همین کار را می‌کنند.
پروست می‌گوید علتی که زندگی را با وجودی که در لحظه‌های خاص خیلی زیبا به نظر می‌رسد بی‌ارزش ارزیابی می‌کنیم این است که داوری ما براساس شواهد خود زندگی نیست بلکه از تصاویر دیگری است که هیچ چیزی از خود زندگی نشان نمی‌دهد، بنابراین ما با تحقیر این لحظه‌ها را قضاوت می‌کنیم. به همین خاطر است که هنرمند اینقدر مهم است. آثار آن‌ها مانند یه لحظه پروستی طولانی است و به ما یادآوری می‌کنند که زندگی زیبا، سحرآمیز و پیچیده است.