نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
علی عبدالرازق، متفکر مصری در کتاب «اسلام و اصول حکومت» بیان میکند: در جوامع اسلامی که به جای نهادهای دموکراتیک و مدرن، بر اساس مفاهیم سنتی قدرت شکل گرفتهاند، تغییرات در رأس حکومت نه به معنای تغییر در ساختارهای بنیادی قدرت است، بلکه اغلب تغییراتی است در فردی که این قدرت را در دست دارد. […]
علی عبدالرازق، متفکر مصری در کتاب «اسلام و اصول حکومت» بیان میکند: در جوامع اسلامی که به جای نهادهای دموکراتیک و مدرن، بر اساس مفاهیم سنتی قدرت شکل گرفتهاند، تغییرات در رأس حکومت نه به معنای تغییر در ساختارهای بنیادی قدرت است، بلکه اغلب تغییراتی است در فردی که این قدرت را در دست دارد. نتیجه این تغییرات نه پیشرفت، بلکه تداوم سلطه همان شیوههای استبدادی است. (اسلام و اصول حکومت. انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۲) این وضعیت به یک چرخه معیوب در بسیاری از کشورهای خاورمیانه اشاره دارد؛ چرخهای که در آن حکومتها تغییر میکنند اما ساختارها و بنیادهای اصلی قدرت و حکمرانی حتی با سرنگونی حکومتها، دستخوش تغییر عمیق نمیشوند. تاریخ خاورمیانه پر از مداخلات استعماری و تقسیمبندیهای مصنوعی است. این مداخلات ساختارهای قدرت را به گونهای طراحی کردند که تداوم سلطه و وابستگی به قدرتهای خارجی حفظ شود. در بسیاری از این کشورها، نهادهای دموکراتیک مانند پارلمان، قوه قضائیه مستقل، و رسانههای آزاد به درستی شکل نگرفتهاند یا در مراحل اولیه رشد خود سرکوب شدهاند. در نبود این نهادها، مردم ابزارهایی برای تغییر ساختاری ندارند. نتیجه آن میشود که انقلابها یا اعتراضها تنها به تغییر اشخاص در رأس حکومت ختم میشوند، نه تغییر سیستم. نکته دیگر آن است که در فرهنگ سیاسی بسیاری از جوامع خاورمیانه، نگاه به قدرت همچنان قبیلهای و فردمحور است. به جای تمرکز بر نهادسازی و ایجاد سیستمهای پایدار، رهبران سیاسی به دنبال تحکیم قدرت شخصی خود هستند و حتی پس از تغییر یک حکومت، رهبر جدید نیز همان روشها را تکرار کند. فقر و نابرابری گسترده در جوامع خاورمیانه نیز به تداوم این چرخه کمک کردهاست و بسیاری از مردم به دلیل نیازهای معیشتی فوری، توانایی یا تمایل به مشارکت فعال در سیاستهای بلندمدت را ندارند. این وضعیت همانند یک چرخه معیوب است که برای شکستن آن، نیاز به تغییرات بنیادین در نهادها، فرهنگ سیاسی ، و روابط بینالمللی است که جای آن را انکار واقعیت و سرکوب تغییر گرفته است بنابراین این سخن کارل پوپر راست است که: مسئله اصلی در حکومتهای بسته این است که آنان به جای پذیرش اشتباهات و اصلاح نهادها، تلاش میکنند تا به وسیله سرکوب یا تبلیغات، واقعیت را انکار کنند. در چنین شرایطی، تغییر حاکمان به معنای تغییر ماهیت قدرت نیست، بلکه تنها انتقال آن از گروهی به گروه دیگر است. (پوپر، کارل. جامعه باز و دشمنان آن. ترجمه عزتالله فولادوند. انتشارات خوارزمی، ۱۳۷۹)