تحلیل سیاسی فضل‌محمود فضلی: 

چرا طالبان به قدرت رسیدند و راه برون‌رفت از اختناق چیست؟

در مقاله‌ای تحلیلی، فضل‌محمود فضلی، رئیس پیشین اداره امور حکومت افغانستان و مشاور سیاسی نزدیک به اشرف غنی، به بررسی دلایل قدرت‌گیری طالبان، ماهیت حکومت آنان، و راهکارهای آینده برای خروج از بحران سیاسی پرداخته است. او با نگاهی انتقادی و تاریخی، طالبان را نه محصول فهم اجتماعی، بلکه نتیجه خلأ سیاسی و شکست سیاست‌مداران […]

در مقاله‌ای تحلیلی، فضل‌محمود فضلی، رئیس پیشین اداره امور حکومت افغانستان و مشاور سیاسی نزدیک به اشرف غنی، به بررسی دلایل قدرت‌گیری طالبان، ماهیت حکومت آنان، و راهکارهای آینده برای خروج از بحران سیاسی پرداخته است. او با نگاهی انتقادی و تاریخی، طالبان را نه محصول فهم اجتماعی، بلکه نتیجه خلأ سیاسی و شکست سیاست‌مداران افغانستان می‌داند.

فضلی تأکید می‌کند که طالبان هیچ‌گاه با اقشار مختلف جامعه افغانستان ارتباط واقعی نداشته‌اند. نه در کودکی و نه در بزرگسالی، اعضای این گروه از پیوندهای انسانی و عاطفی با خانواده و جامعه محروم بوده‌اند.

او می‌نویسد که پرورش‌یافتگان مراکز استخباراتی مذهبی خارجی نمی‌توانند درد و نیازهای مردم را درک کنند. به باور او، طالبان نه با معلمان و دانشگاهیان، نه با کشاورزان و صنعت‌گران، و نه با بزرگان قومی و رهبران محلی ارتباط دارند. قدرت‌گیری آنان نتیجه مستقیم ناکامی احزاب سیاسی، نبود فرآیند سیاسی مردمی و خلأ در ساختارهای ملی بوده است.

در ادامه، فضلی وضعیت چهار ساله حکومت طالبان را بازتابی از دهه تاریک ۹۰ می‌داند. او معتقد است که اختناق، تحقیر اجتماعی، سانسور فرهنگی و سرکوب زنان در این دوره به اوج رسیده است. زنان افغانستانی از آموزش و کار محروم شده‌اند، در حالی که طالبان برای زنان خارجی پیام‌های تبلیغاتی به زبان انگلیسی منتشر می‌کنند.

فضلی این رفتار را منافقانه و نمایشی می‌خواند و آن را بخشی از سیاست‌های تبلیغاتی طالبان برای جلب حمایت غربی‌ها می‌داند.

او همچنین به تخریب هویت افغانسنتمی توسط طالبان اشاره می‌کند: لغو قانون اساسی، نابودی آثار تاریخی، سانسور کتاب‌های درسی، و حذف هنرهایی چون موسیقی، سینما و نقاشی. آموزش، به‌عنوان ستون اصلی هویت ملی، هدف اصلی این رژیم استبدادی بوده و بیش از بیست میلیون زن و دختر افغانستانی از تحصیل محروم شده‌اند. فضلی این وضعیت را نسل‌کشی فکری و خیانت به آینده افغانستان می‌نامد.

در بخش آینده‌نگری، فضلی با تأکید بر مسئولیت ملی افغانستانی‌ها، خواستار پایان دادن به ناامیدی و آغاز یک فرآیند سیاسی مردمی می‌شود. او هشدار می‌دهد که استعمار و افراط‌گرایان مذهبی تلاش دارند مردم را ناامید کنند، اما شهروندان افغانستان باید با امید و باور به خود، مسیر استقلال سیاسی را دنبال کنند. به باور او، جنگ و خشونت تنها به نفع استعمار و گروه‌های نیابتی است و هیچ مالکیتی برای مردم افغانستان در آن وجود ندارد.

راه‌حل پیشنهادی فضلی، ایجاد سازمان‌های سیاسی مستقل و مردمی است که نه وابسته به حمایت خارجی باشند و نه از خارج الهام فکری بگیرند. او سه گام کلیدی را برای این مسیر پیشنهاد می‌کند: نخست، تشکیل ساختار حزبی با انتخابات داخلی؛ دوم، توافق بر قواعد فعالیت و تعامل میان سازمان‌ها؛ و سوم، تدوین سند تفاهم ملی با ریشه‌های بومی و مصون از نفوذ خارجی. فضلی تأکید می‌کند که این مسیر دشوار، طولانی و پر از موانع خواهد بود، اما تنها راه واقع‌بینانه برای خروج از بحران است.

در پایان، او با اشاره به تجربیات خونین پنجاه سال گذشته افغانستان، خلأ در فرآیند سیاسی مردمی را عامل اصلی بی‌ثباتی کشور می‌داند.

به باور او، دوره سیاست‌مداری فردمحور باید به پایان برسد و اکنون زمان آن است که گام‌های عملی برای ساختار سیاسی ملی، بومی و سازمان‌یافته برداشته شود. فضلی با امید به بیداری نسل جوان، آینده افغانستان را در دستان کسانی می‌بیند که به سیاست مردمی، سازمان‌یافته و مستقل باور دارند.