نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
چهار سال پس از تسلط طالبان بر افغانستان، اعلام پایان «دوران سرپرستی» نه نشانهای از تحول سیاسی، بلکه ادامه همان ساختار مطلقهای است که بدون مشروعیت مردمی، قانون و پاسخگویی را کنار گذاشته است. از روزی که طالبان با زور تفنگ و در غیاب اراده مردم، بر سرنوشت افغانستان سایه افکندند، چهار سال گذشته است؛ […]
چهار سال پس از تسلط طالبان بر افغانستان، اعلام پایان «دوران سرپرستی» نه نشانهای از تحول سیاسی، بلکه ادامه همان ساختار مطلقهای است که بدون مشروعیت مردمی، قانون و پاسخگویی را کنار گذاشته است.
از روزی که طالبان با زور تفنگ و در غیاب اراده مردم، بر سرنوشت افغانستان سایه افکندند، چهار سال گذشته است؛ چهار سالی که در آن واژه «سرپرستی» نه معنای موقت داشت و نه نشانهای از گذار به حکومتی مشروع. بلکه پوششی بود برای حاکمیتی که قانون، نمایندگی و پاسخگویی را از قاموس خود حذف کرده است.
اکنون، ملا هبتالله آخوندزاده، چهرهای که بیشتر به «رهبر غیبی» شباهت دارد تا حاکمی در کنار مردم، اعلام کرده که دوران سرپرستی پایان یافته و وزرا دیگر نباید خود را «سرپرست» بخوانند. این اعلامیه در ظاهر شاید نشانهای از تغییر باشد، اما در واقع، هیچ تحول ساختاری یا ماهوی در شیوه حکمرانی رخ نداده است.
در نظامهای مردمسالار، پایان سرپرستی یعنی آغاز مرحلهای نو پس از تأیید ملت، تدوین قانون اساسی و شکلگیری نهادهایی که بر پایه خواست مردم بنا شدهاند. اما در افغانستان امروز، این تغییر صرفاً بازیای لفظی است؛ تغییری که نه رفاه میآورد، نه امنیت و نه عدالت.
واقعیت این است که حکومت فعلی مشروعیت خود را از رأی مردم نمیگیرد. چه با عنوان «سرپرست» و چه بدون آن، مسیر استبداد، بیقانونی و حذف اراده عمومی همچنان ادامه دارد. تصمیمگیریها در دایرهای محدود و خودخوانده انجام میشود، در حالی که اصول بنیادین حکمرانی، از جمله تفکیک قوا، انتخابات آزاد و مشارکت مدنی، کنار گذاشته شدهاند.
در این میان، مردم افغانستان با بحرانهای بیسابقهای دستوپنجه نرم میکنند: بیش از ۹۰ درصد جمعیت زیر خط فقر زندگی میکنند، بیکاری به اوج رسیده، میلیونها کودک – بهویژه دختران – از آموزش محروماند، هزاران زن از کار برکنار شدهاند، رسانهها خاموش شدهاند، و هر صدای اعتراضی با تهدید و بازداشت پاسخ داده میشود. در قریهجات، خانوادهها ناچارند دختران خردسال خود را برای زندهماندن به ازدواجهای اجباری بدهند، و در شهرها، صفهای نان خشک تصویری روزمره از فقر عمومی است.
حذف واژه «سرپرست» تغییری در واقعیت نمیآورد. همانطور که رنگ کردن دیوار زندان، زندانی را آزاد نمیکند، تغییر عنوانها نیز ملت را به حقوقش نمیرساند. افغانستان امروز نیازمند اصلاحات واقعی، مشارکت مردمی و بازگشت به اصول قانونمدار است، نه بازیهای نمادین و پیامهای بیاثر.
تاریخ این روزها را ثبت خواهد کرد. آیندگان خواهند پرسید که چرا در برابر حاکمیتی که قانون و مردم را نادیده گرفت، جهان و خود افغانها نتوانستند سرنوشتشان را از چنگ استبداد نجات دهند. و باز همان حکایت تکرار میشود: دیوانه را گفتند بگریز که مست آمد. و ملت، هنوز در کوچهای تاریک، با دیوانهای که مستیاش از قدرت بیپایان است، تنها مانده است.
رهبر طالبان، ملا هبتالله آخوندزاده، در چهارمین سالروز تسلط این گروه، پایان دوره سرپرستی حکومت خود را اعلام کرد و دستور داد که از این پس واژه «سرپرست» برای اعضای کابینه طالبان استفاده نشود. این تصمیم در حالی اتخاذ شده که هنوز ساختار حکومتی طالبان از منظر حقوق بینالملل، بهویژه در زمینه شمولیت سیاسی، مشارکت […]
تصمیم رسمی روسیه برای بهرسمیتشناختن حکومت طالبان، موجی از واکنشهای متضاد را در سطح داخلی، منطقهای و بینالمللی برانگیخته است. در حالیکه طالبان این اقدام را «آغاز مشروعیت جهانی» میدانند، مقامات پیشین افغانستان آن را «سیلی به چهره عدالت» و «مشروعیتبخشی به سرکوب» توصیف کردهاند. این تصمیم، نهتنها معادلات دیپلماتیک را در سطح منطقه تغییر […]
در طول تاریخ پر فراز و نشیب افغانستان، با وجود تنوع بیشمار در اشکال حکومتداری – از امارات و سلطنتهای سنتی گرفته تا جمهوریهای نوپا و رژیمهای اقتدارگرا – یک واقعیت عینی و تاریخی همواره خودنمایی کرده است: این اراده و واکنش مردم بوده که مسیر و مدت بقای حکومتها را تعیین کرده است. قدرت […]
افغانستان سالهاست که با بحران مشروعیت سیاسی دستوپنجه نرم میکند. این بحران صرفاً محصول ضعف حکومتی یا دخالتهای خارجی نیست، بلکه بخش بزرگی از آن نتیجه باورها، حمایتها و بینشهای مردم نسبت به حکومت، سیاست و رهبرانشان است. بسیاری از شهروندان، دانسته یا ندانسته، از حاکمان فاسد، رهبران ناکارآمد و سیاستهایی که کشور را از […]