نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
در دوران اشرف غنی، یعنی رئیس جمهوری افغانستان تا زمانی که طالبان قدرت را در این کشور در دست گرفت، وزارت امور داخله افغانستان عمده دستگاههای خود را درگیر مقابله با نیروهای شبه نظامی کرده بود. حالا این نهاد در اختیار یکی از خطرناکترین دشمنان خود، سراجالدین حقانی، قرار گرفته است. حقانی، رهبر گروهی از […]
در دوران اشرف غنی، یعنی رئیس جمهوری افغانستان تا زمانی که طالبان قدرت را در این کشور در دست گرفت، وزارت امور داخله افغانستان عمده دستگاههای خود را درگیر مقابله با نیروهای شبه نظامی کرده بود. حالا این نهاد در اختیار یکی از خطرناکترین دشمنان خود، سراجالدین حقانی، قرار گرفته است. حقانی، رهبر گروهی از مبارزان بود که به دلیل بمبگذاریهای معروفی که در کابل انجام داده بود، به شهرت رسیده است. راهروهایی که زمانی پر از مشاوران آمریکایی و اروپایی بود حالا در اختیار جنگجویان حقانی قرار گرفته است که عمدتا با موهای بلند خود در این فضاها رفتوآمد میکنند. کارمندانی که در دولت غنی کار میکردند، حالا در کنار افرادی مینشینند که یک سال پیش با رضایت کامل حاضر به کشتن آنها بودند.
چنین شکلی از فضای کاری اشتراکی در حال حاضر در کل دولت افغانستان به چشم میخورد. خدمات عمومی این کشور، مانند چیزی که در بخش عمدهای از آسیای جنوبی هم میبینیم، بسیار پردردسر، ناکارآمد و بیش از حد درگیر مهر و امضاهای رسمی است. طالبان هم این دستگاه بوروکراتیک را به طور کامل از آن خود کرده و افراد خود را در نقاط مختلف آن قرار داده است. به هر حال، واقعیت این است که شهروندان افغانستان هنوز هم مجوز و پروانه و فرمهای رسمی نیاز دارند.
کارمندان دولتی که از دوران غنی به جا ماندهاند هم کاری جز این نمیتوانند بکنند، مگر اینکه بهترین شرایط را برای خود فراهم کنند. آنها همراه همکاران جدیدشان مینشینند و سعی میکنند تا جایی که میتوانند به رابطهای خوب با هم برسند. تکنوکراتهای عملگرا همین حالا هم سراغ بلند کردن ریش خود رفتهاند و به جای کتوشلوار رسمی، لباسی سنتی را به تن میکنند که مورد علاقه اربابان جدیدشان است. تقریبا تشخیص کارمندهای قدیمی و جدید از هم کاری دشوار شده است.
لایههای بازمانده تاریخ
البته مواردی هم هست که این شکاف را بسیار آشکار میکند. برای مثال یک مدیر، در زمانی که مطمئن میشود همکاران طالبانیاش نمیتوانند صدای او را بشنوند به آهستگی به ارباب رجوع میگوید: «نگران نباش. من یکی از آنها نیستم. کمکت میکنم.»
فرد دیگری هم با حالتی شکایتآمیز میگوید: «این افراد هیچ کاری برای ما انجام نمیدهند.» در یک اداره، یکی از کارمندها که مورد مصاحبه یک روزنامهنگار قرار گرفته است به شدت نگران این است که رئیس طالبانی زورگوی جدید خود را نگران نکرده باشد و با التماس به روزنامهنگار میگوید: «خواهش میکنم بنویسید او آدم خوبی است.»
نیروهای طالبانی جای هزاران کارمندی را میگیرند که سال گذشته از این کشور فرار کردند. نسبت و تناسب افرادی که جایگزین نیروهای قبلی میشوند در بسیاری از موارد پرسشبرانگیز است. برای مثال کسی که در یک بیمارستان کابل به ریاست رسیده است، دستکم مدرکی در زمینه پزشکی دارد، اما در بیمارستان دیگر افرادی به جای پزشکان نشستهاند که نهایتا از روحانیانی بودهاند که در روستاها کارهای ترویجی میکردهاند.
البته وضعیت در بالاترین سطوح حکومتی هم تعریف زیادی ندارد. کابینه مملو از افراد سختکوشی است که نژاد پشتون دارند و باقی گروهها عمدتا به کناری گذاشته شدهاند. در این تفکیک کارهای جدید، وفاداری و قدیمی بودن در سلسله مراتب طالبان جای تخصص و لیاقت را گرفتهاست و این مسئله در گزارش سازمان ملل متحد هم وجود دارد. به گفته برخی از مسئولان خارجی که با این دولت جدید در تماس هستند، تصمیمگیری تبدیل به فرایندی غیرقابل پیشبینی شده است.
گرچه هنوز امیدهایی وجود دارد که طالبان هم پس از مدتی حکومت کردن دست از روشهای تاریخ گذشته خود بردارد، اما این امیدها هنوز فاصله بسیار زیادی با واقعیت دارند. برای مثال در همین اواسط سرطان، قرار بود یک گروه بزرگ از رهبران مذهبی دور هم جمع شوند و درباره مسائل مختلفی صحبت کنند. رهبر طالبان، هیبتالله آخوندزاده، به هیچ وجه چنین انعطافی از خود نشان نمیدهد. به جای آن، او در یک سخنرانی از تمام مردم اتحاد و فرمانبرداری را طلب کرد. او حکومتی را صورتبندی کرد که در آن روحانیان رهبری همهچیز را بر عهده خواهند داشت.
آخوندزاده به روشنی بیان کرد که هر کسی که با دولت قبلی در ارتباط بوده است، در قدرت این دولت سهمی نخواهد داشت. او با افتخار این مسئله را مطرح کرد که وزارتخانهها و دادگاههای طالبانیشده هر شکلی از فساد و رشوهگیری را از بین بردهاند و به جای آن نظم و عدالت را به کارها برگرداندهاند. هیچ صحبتی از حق تحصیل دختران نشد. برای مسئولانی که قرار است این سیاستها را در واقعیت پیاده کننده، هنوز مکالمههای عجیبتری در راه خواهد بود.
دکتر خالدین ضیایی، رئیس اندیشکده تعلیمی ملت افغانستان، در یادداشتی تازه هشدار داده که تنش میان طالبان و پاکستان به مرز جنگی برای بقا رسیده است.
در حالیکه از تنشهای مرزی و حملههای متقابل میان طالبان و پاکستان مدت زیادی نمیگذرد، نمایندگان دو طرف در ترکیه سرگرم گفتوگو هستند. طالبان از اعلام نتیجه خودداری میکند و میگوید هنوز زود است قضاوت شود. این نشستها در فضایی از بیاعتمادی و رقابت امنیتی جریان دارد و پیامدهایش میتواند بر سرنوشت مردم افغانستان سنگین باشد.
درگیریهای مرزی میان طالبان و پاکستان که از روزهای گذشته در چندین ولایت افغانستان آغاز شده، اکنون با حمله سنگین به اسپینبولدک وارد مرحلهای خونین شده است. طالبان از کشته شدن ۱۲ غیرنظامی و زخمی شدن بیش از ۱۰۰ تن خبر دادهاند. این تحولات نشانهای از شکاف عمیق در مناسبات امنیتی دو کشور است.
همزمان با نشست سهروزه طالبان در قندهار به ریاست هبتالله آخوندزاده، پروازهای ناشناس پهپادها بر فراز کابل و اطراف پایگاه هوایی بگرام، در کنار اختلال سراسری اینترنت در روزهای گذشته، گمانهزنیها درباره واگذاری مجدد این پایگاه استراتژیک به نیروهای خارجی را تقویت کرده و فضای امنیتی کشور را وارد مرحلهای تازه و پرابهام کرده است.
دیدگاه بسته شده است.