فرهنگیان؛ سنگربانان همزیستی در مقابل موج مهاجرستیزی و ایران‌هراسی

در جهان پرآشوب امروزی که خشونت، تبعیض، جنگ، تعصب، خودبرتری‌بینی و از همه مهم‌تر بی‌عدالتی، مرزها را شکسته و به هیولایی بدل شده‌اند، مهاجران از آسیب‌پذیرترین اقشار جامعه محسوب می‌شوند و بیش از دیگران نیازمند آسیب‌شناسی و مهربانی‌اند. بحث این یادداشت مختصر، مهاجرستیزی و ایران‌هراسی است؛ که با توجه به شرایط پیش‌آمده، مسئولیت اهالی فرهنگ، […]

در جهان پرآشوب امروزی که خشونت، تبعیض، جنگ، تعصب، خودبرتری‌بینی و از همه مهم‌تر بی‌عدالتی، مرزها را شکسته و به هیولایی بدل شده‌اند، مهاجران از آسیب‌پذیرترین اقشار جامعه محسوب می‌شوند و بیش از دیگران نیازمند آسیب‌شناسی و مهربانی‌اند.

بحث این یادداشت مختصر، مهاجرستیزی و ایران‌هراسی است؛ که با توجه به شرایط پیش‌آمده، مسئولیت اهالی فرهنگ، شعر، همدلی و هم‌زبانی را چند برابر ساخته است.

موضوع مسئولیت فرهنگیان ایران و افغانستان در برابر مهاجرستیزی و ایران‌هراسی از حساس‌ترین و حیاتی‌ترین مسائلی‌ است که در بستر روابط انسانی، فرهنگی و تاریخی دو ملت باید با ژرف‌نگری به آن پرداخته شود.

مبرهن است که ایران و افغانستان، فراتر از مرزهای جغرافیایی، در حوزه‌های زبان، فرهنگ، تاریخ و دین، پیوندی عمیق و ناگسستنی دارند. با این‌ حال، در سال‌های اخیر، رشد مهاجرستیزی در بخشی از فضای اجتماعی ایران و اوج‌گیری ایران‌هراسی در بخش‌هایی از جامعه افغانستان، به شکاف‌هایی دامن زده که ریشه در ناآگاهی، رسانه‌سازی‌های هدفمند دشمنان این دو ملت بزرگ و بی‌توجهی به نقش مؤثر فرهنگیان دارد.

در حقیقت، شاعران، نویسندگان و هنرمندان در این مقطع حساس، رسالتی سنگین و بی‌بدیل بر دوش دارند. آنان که زبان‌شان تیغ حقیقت است و واژه‌های‌شان پل همدلی؛ نمی‌توانند در برابر تبعیض، توطئه‌های سازمان‌یافته برای نابودی ارزش‌های مشترک، اهانت، خلق بی‌باوری و ستم، سکوت کنند.

آن‌که شاعر و فرهنگی‌ است، وجدان بیدار جامعه است و نمی‌تواند در برابر تحقیر انسان، زبان به خاموشی بسپارد و در قبال جعل تصویر و روایت از یک ملت بزرگ، بی‌تفاوت بماند.

مهاجرستیزی حاصل ترس‌های کاذب، برداشت‌های نادرست و القائات دشمنان ایران و افغانستان است.

در کنار پدیده‌ مهاجرستیزی که ریشه در ناآگاهی، تبلیغات مغرضانه و فضای مسموم رسانه‌ای دارد، پدیده‌ «ایران‌هراسی» که در برخی محافل شعله‌ور شده، نه‌تنها امنیت روانی و اجتماعی مهاجران را تهدید می‌کند، بلکه هم‌زیستی، هم‌سرنوشتی تاریخی و یگانگی میان دو ملت هم‌ریشه و هم‌فرهنگ را نیز آسیب‌پذیر می‌سازد.

مهاجرستیزی و ایران‌هراسی؛ نگاهی از منظر جامعه‌شناسی فرهنگی

جامعه‌شناسان معتقدند که هویت‌های ملی، دینی و فرهنگی در بستر تعاملات اجتماعی شکل می‌گیرند. زمانی که این تعاملات بر پایه تعارض، نابرابری و طرد شکل گیرد، پدیده‌هایی چون «دیگری‌سازی» بروز پیدا می‌کنند. در فرآیند دیگری‌سازی، گروهی (در این‌جا مهاجران افغانستانی یا مردم ایران) به‌عنوان تهدید یا دشمن بازنمایی می‌شوند و گفتمان‌های نفرت‌محور علیه آنان شکل می‌گیرد.

مطالعات نشان داده‌اند که در جوامعی با ضعف در آموزش همزیستی فرهنگی، مهاجرستیزی به‌سرعت نهادینه می‌شود. در مقابل، نظام‌های آموزشی که بر اساس آموزه‌های اسلامی، تنوع فرهنگی، عدالت اجتماعی و تربیت شهروند جهانی تأکید دارند، می‌توانند به کاهش تعصبات قومی و زبانی کمک کنند.

جایگاه فرهنگیان دو کشور در شکل‌دهی افکار عمومی

فرهنگیان (اعم از شاعران، معلمان، نویسندگان، هنرمندان، روزنامه‌نگاران و دانشگاهیان) نقش محوری در تبیین حقیقت، اصلاح نگرش‌ها و پرورش بینش انسانی دارند. سکوت یا بی‌طرفی آنان در برابر تبعیض، خشونت کلامی و تحقیر مهاجر نه‌تنها ظلم به قربانیان است، بلکه مشارکت ناآگاهانه در تداوم بحران محسوب می‌گردد.

فرهنگیان هر دو کشور ـ چه بسا کشورهای دیگر که با آن‌ها ارزش‌های مشترک داریم و تنها خط‌کشی‌های سیاسی و جبری ما را از هم جدا ساخته است ـ می‌توانند با ترسیم سیمای انسانی مهاجر، تصویر واقعی او را به جامعه بنمایانند.

شعر، اگرچه گاه نرم و لطیف است، اما گاه قدرت آن در شکستن دیوارهای ذهنی از هر سلاحی نافذتر است.

رسالت شاعران ایرانی در برابر مهاجرستیزی و فرهنگیان افغانستانی در برابر ایران‌هراسی، زدودن غبار سوءتفاهم، روشنگری، گفت‌وگو و احیای میراث مشترک تمدنی‌ است. آنان می‌توانند با یادآوری پورسینا، حافظ، فردوسی، بیدل، خلیل‌الله خلیلی… و با تکیه بر وجوهات مشترک و یگانه، از فرهنگ هم‌ریشه‌گی و «هم‌سرنوشتی مردمان دو سوی مرز» سخن بگویند.

فراخوان به وجدان فرهنگی

امروز که مهاجران افغانستانی با دشواری‌هایی چون اخراج، تحقیر یا بی‌مهری مواجه‌اند و از سوی دیگر، موج‌هایی از ایران‌هراسی در تعدادی از رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی جریان دارد، زمان آن است که شاعران، نه با تکرار نفرت، بلکه با زایش معنا و عدالت وارد میدان شوند.

شاعر می‌تواند با یک بیت، دیوار بی‌اعتمادی را بشکند؛ با یک شعر، امید ببخشد و با یک قطعه، حقیقت را از دل تاریکی بیرون بکشد. رسالت او خاموشی نیست، بلکه روشنگری‌ست. شاعر، میراث‌دار وجدان ملت‌هاست و باید به‌عنوان سفیر همدلی و هم‌گرایی، نقش مثبت و سازنده‌ایفا نماید.

حرف آخر

فرهنگیان با رسالت!
بیایید در این روزگار پرمخاطره، به‌عنوان سفیران دوستی، صلح، همدلی و حقیقت، در برابر پدیده‌های شوم و ناسازگار با ارزش‌های هویتی، تدینی و تمدنی این خطه بزرگ تاریخی، با سرمایه‌گذاری گسترده فرهنگی، هم‌صدا شویم.

در زمانه‌ای که خشونت، تحقیر و تبعیض، مرز نمی‌شناسد؛ رسالت فرهنگیان ایرانی و افغانستانی، فراتر از دفاع از قوم، ملت یا نژاد؛ دفاع از «انسان» است. هر شاعر، معلم، نویسنده و هنرمندی که از صدای خود برای زدودن این زهر بهره گیرد، به سازندگی آینده‌ای انسانی‌تر کمک کرده است و این تنها زبان فرهنگ و شعر است که می‌تواند ما را دوباره به اصل خویش بازگرداند.

مهاجرستیزی و ایران‌هراسی، هر دو چهره‌ یک دردند؛ درد دوری از انسانیت، تدین و تمدن!

  • بسم‌الله شریفی