نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
دکتر محمدامین احمدی، رئیس و استاد دانشگاه ابنسینا و یکی از کارشناسان و صاحبنظران دانشگاهی کشور است. با توجه به داغشدن گفتگوهای صلح و برگزاری جرگه مشورتی، شانا نیوز گفتگویی با ایشان انجام داده است که متن آن تقدیم میشود. قابل یادآوری است که ویدیوی این گفتگو از همین طریق پخش خواهد شد.
آیا با وجود قانون اساسی و نهادهای حقوقی مرتبط با آن، باز هم باید برای حل مسایل خود به راهکارهای سنتی متوسل شویم؟
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام به شما و بینندگان برنامه شما
اساساً در قانون اساسی راهکارهای دموکراتیک پیشبینی شده است؛ بنابراین نباید برای حل مسایل خود به راههای فراقانونی متوسل شویم، قانون اساسی این را ایجاب میکند. دلیل عمده این است که در واقع یکی از اصول مهم قانون اساسی افغانستان این است که تعیین سیاستهای عمومی و کلان کشور بر اساس مشارکت شهروندان افغانستان باشد.
راهکارهای سنتی معمولاً زمینه مشارکت شهروندان افغانستان را به شکل برابر فراهم نمیتواند. طبیعتاً راههای سنتی و فراقانونی از راههای غیردموکراتیک است و بر اساس تصمیم شهروندان افغانستان شکل نمیگیرد؛ بلکه بر اساس روشهایی شکل میگیرد که بیشتر از نوع پدرسالارانه محسوب میشود یا بر اساس سیاستهای حکومت شکل میگیرد و یا بر اساس سیاستهای گروههای کلان و ذینفوذ شکل میگیرد؛ به این خاطر یک روشی غیردموکراتیک و فراقانونی محسوب میشود.
روشهای فراقانونی و غیردموکراتیک تنها در صورتی میتواند پاسخگو باشد که جنبه عرفی داشته باشد. اولاً از لحاظ عرفی از یک عرف قوی حمایت شود و ثانیاً در حالت فروپاشی باشد؛ یعنی حالتی که امکان کاربرد روشهای دمکراتیک وجود نداشته باشد و حالت، حالت فروپاشی باشد. در این حالت میتوانیم به روشهای عرفی که میتواند زمینه اجماع و اتفاق را میان مردم افغانستان فراهم کند از این روشها استفاده کنیم. این ]روشهای سنتی[ در حالت اضطرار و در حالت فروپاشی است نه در حالتی که یک حکومت مستقر وجود دارد.
آیا لویهجرگهای که با هزینه گزاف مالی و یک هفته وقفه در امور دولتی برگزار شد، دستاوردی داشته است یا خیر؟
لویهجرگهای که شما نام بردید از جمله روشهای سنتی و فراقانونی محسوب میشود. اساساً لویهجرگه در صورتی میتواند مؤثر باشد که براساس عرف و عنعنات مردم افغانستان شکل بگیرد. به باور من لویهجرگهای مبتنی بر عرف و عنعنات مردم افغانستان است که مبنی بر جرگههای محلی باشد. جرگههایی که مردم در محلات تشکیل میدهند و آن جرگهها قاعده علّی این جرگه کلان باشد و از آن جرگهها نمایندههای مردم انتخاب و به شکل هرمی بالا بیایند. مثلاً جرگه کلانتر در سطح ولسوالی از آن جرگههای محلی تشکیل شود و آنان نمایندگان خود را برای جرگه ولایت تعیین کنند و جرگه ولایت نمایندگان خود را برای جرگهای که در مرکز تشکیل میشود معرفی کند. دوم اینکه جریانهای سیاسی گوناگون افغانستان، آنهایی که در افغانستان ذینفوذ محسوب میشوند کلاً مثل احزاب و چهرههای سیاسی مهم در این جرگه شرکت داشته باشند. اگر این چنین جرگهای را تشکیل دادیم این جرگه عرفی میشود.
مطلب بعد این است که این جرگه عرفی بازهم غیردموکراتیک است و کاملاً دموکراتیک نیست. یک روش سنتی است که برای حالات فروپاشی به درد میخورد؛ یعنی حالاتی که حکومت مستقر و نهادهای قانون وجود نداشته باشد. این جرگه در این حالات به درد میخورد و میتواند بین مردم افغانستان توافق ایجاد کند.
جرگهای که چند وقت پیش تشکیل شد کاملاً عرفی نبود؛ زیرا بر اساس انتخاب مردم در قریهها و محلات شکل نگرفته بود و امکان انتخاب در بسیاری از جاها وجود نداشت و دوم اینکه جریانهای مهم سیاسی افغانستان در آن حضور نداشتند. جرگهای که فیصلهاش به اجماع و توافق بین مردم افغانستان نینجامد طبیعتاً نمیتواند مؤثر باشد.
نظر شما درباره آزادی ۱۷۵ تن از طالبان چیست؟ آیا قانون اساسی به رئیس جمهور این اجازه را داده است تا آنان را بدون محاکمه از زندان رها کند؟
اساساً قانون اساسی افغانستان و قوانین نافذه دیگر کشور حکم میکند کسی که متهم به ارتکاب یک جرم و جنایت شناخته میشود باید محاکمه و محکوم به مجازات شود؛ اما موضوع مصالحه با طالبان نسبتاً موضوع متفاوتی است. اساساً صلح یک موضوع متفاوت است. در حقیقت صلح پروسه متفاوتی است که برای به وجود آوردن آن، گاهی اوقات کشورها قوانین خود را به حالت تعلیق قرار میدهند در اینگونه مسایل خاص؛ یعنی با گروههای مخالف که در حال جنگ و جدل هستند حکومت برای آوردن صلح پارهای از قوانین را به حالت تعلیق درمیآورد.
در این بین در حقیقت قانون اینگونه حکم میکند که اگر ما در روند صلح با طالبان قرار بگیریم، روند صلح خودش باید به روند قانونی تبدیل شود؛ یعنی مقررات صلح از طریق نهادهای قانونی افغانستان توسط قانون به تصویب برسد. مثلاً وقتی که میخواهیم با طالبان صلح کنیم چه امتیازاتی به آنان بدهیم، درباره افرادی که متهم به عضویت طالبان یا متهم به اعمال جرمی هستند – اعمال جرمی با ماهیت سیاسی – با آنان چگونه باید برخورد شود، آیا باید عفو عمومی اعلام شود؟ چه پالیسی باید در پیش بگیریم؟ این باید خودش تبدیل به قانون شود. با وجود قانون، رئیس جمهور به تنهایی نمیتواند اقدامات فراقانونی انجام دهد؛ لذا برای به نتیجه رساندن صلح باید در زمینه صلح پالیسی واضح که از تصویب مجلسین شورای ملی گذشته باشد و خودش تبدیل به قانون شده باشد این اقدام را رهبری و تنظیم کنیم، وگرنه یک رفتار خلاف قانون میشود؛ زیرا در قانون این موضوع پیشبینی نشده است و به رئیس جمهور هم صلاحیت فراقانونی داده نشده است.
آیا طرحهایی که از طرف احزاب، شخصیتهای سیاسی و حکومت در لویهجرگه مطرح شده است میتواند ما را به صلح برساند؟
متاسفانه یکی از مشکلات این لویهجرگه تحریم آن توسط احزاب و جریانهای سیاسی بود، لذا طرحها از سوی احزاب و جریانهای سیاسی مهم و تأثیرگذار در این لویهجرگه مورد بحث قرار نگرفت اگر مطرح هم شده است غیرمستقیم بوده است؛ زیرا کسی به نمایندگی از آنها در این لویهجرگه شرکت نکرده است؛ اگر هم نماینده بوده است به شکل غیرمستقیم بوده است؛ بنابراین طرحهایی که در لویهجرگه مطرح شده است عمدتاً براساس مسئولیت فردی اعضای شرکتکننده در لویهجرگه بوده است. منتها طرحهایی که ارائه شده است طبیعتاً همان طرحهایست که بارها از طرف حکومت و جناحهای سیاسی گوناگون کمابیش مطرح شده است.
این طرحها بعضاً نقاط مشترک جریانهای سیاسی افغانستان را تشکیل میدهد. مثلاً اینکه قانون اساسی، نظام، آزادی بیان و حقوق زنان حفظ شود. اینها بخشی از مطالبات و خواستهایی است که تقریباً تمام جریانهای سیاسی افغانستان آن را مطرح میکنند و فعالان مدنی هم آن را میگویند. به این علت یک نقطه مثبت است. این نقطه مثبت آن است که نشان میدهد قانون اساسی افغانستان یک قانون تحمیلی از طرف خارجیها و از طرف حکومت در داخل نبوده است؛ بلکه یک قانون اساسی برخاسته از متن خواستههای مردم افغانستان است. به همین علت اکثر خواستها و مطالباتی که محور اجماع و اتفاق همه جریانهای سیاسی قرار میگیرد خواستههایی است که در قانون اساسی افغانستان تسجیل شده است و این نکته مثبت است و این نکته مثبت برخاسته از قانون اساسی افغانستان است؛ لذا این خودش میتواند یک راهحل باشد به این معنا اگر روی نقاط مشترک تأکید بیشتر صورت گیرد و از لحاظ سیاسی رفتار سازمانیافتهتر صورت گیرد و تمام جناحهای سیاسی که در درون چارچوب جمهوری اسلامی افغانستان فعالیت میکنند آن را به برنامه عملی خود تبدیل کنند میتواند آهسته آهسته طالبان را به قبول نظام جمهوری اسلامی افغانستان متقاعد کند که ختم جنگ بر اساس قبول نظام جمهوری اسلامی افغانستان و قبول قانون اساسی بوده باشد. از این لحاظ میتواند یک نقطه مثبت تلقی شود.
با وجود طرحهایی که برای صلح با طالبان در لویهجرگه تصویب شده است، با آنهم چرا طالبان در پی تشدید جنگ در ماه مبارک رمضان است؟
طالبان این را نپذیرفته است. طالبان هنوز با نظام جمهوری اسلامی مخالف است. طالبان هنوز با نظام جمهوری و قانون اساسی افغانستان موافقت خود را اعلام نکرده است. در واقع اگر ملت افغانستان در لویهجرگه صدایش شنیده شد، این نقاط اشتراک در حقیقت صدای مردم افغانستان است. این صدا اگر به شکل پیگیر و منسجم به برنامه عمل تمامی سیاسیون افغانستان تبدیل شود و نقطه اجماع قرار گیرد و نقطه مشترک تمامی نهادهای و جریانهای سیاسی افغانستان باشد و مردم، رسانهها، احزاب، فعالان مدنی و همه از آن حمایت کنند در نتیجه میتواند منطق طالبان را در افغانستان با شکست مواجه کند و مشروعیت طالبان را به لحاظ ملی از بین ببرد. با از بین بردن مشروعیت طالبان به لحاظ ملی در واقع به معنای پیروزی نظام جمهوری اسلامی است.
چرا طالبان گفته است که ما جنگ را ادامه میدهیم؛ زیرا هدف طالبان از بین بردن نظام دولت در افغانستان و استقرار امارت است. طالبان به دنبال انحصار قدرت است. حضور نیروهای خارجی در افغانستان صرف یک بهانه است و طالبان به عنوان یک بهانه به آن استناد میکنند وگرنه حضور نیروهای خارجی در افغانستان باعث از بین رفتن استقلال افغانستان نشده است.
در افغانستان حاکمیت دولتی وجود دارد و این حاکمیت دولتی از آن خود مردم افغانستان است؛ یعنی دولت افغانستان در افغانستان اعمال حاکمیت میکند و قوانین افغانستان اینجا تطبیق میشود و افغانستان یک کشور اشغالشده نیست و ثانیاً نیروهای خارجی از راه صلح و گفتگو از اینجا خارج میشوند.
آنان میگویند که جنگ نباشد ما میرویم؛ بنابراین باید جنگ خود را متوقف کنند تا نیروهای خارجی افغانستان را ترک کنند. در حقیقت مطلب برعکس است زیرا طالبان میجنگد تا نیروهای خارجی در افغانستان باشند. طالبان باید دست از جنگ بردارد و از تحمیل خود از راه زور بر مردم افغانستان دست بکشد تا نیروی خارجی از اینجا خارج شوند. خود مردم افغانستان نیروهای خارجی را جواب میکنند.
در لویهجرگه هم گفته شد که باید نیروهای خارجی از افغانستان خارج شوند، این خواست مردم افغانستان است و نیازی به آن نیست که طالبان بجنگد. فقط کافی است که طالبان نجنگد، فردای آن روز مردم افغانستان متحدانه در صورتی که به منفعت خود ببینند نیروهای خارجی را از افغانستان خارج میکنند. این نیاز به جنگ ندارد. در واقع طالبان به بهانه حضور نیروهای خارجی علیه دولت و نظام جمهوری اسلامی افغانستان میجنگد به این منظور که این نظام مردمی را ساقط کند و خود از راه زور و خشونت مردم افغانستان را به بردگی بگیرند. این هدف اساسی طالبان است. احتمالش هست اگر طالبان جای همین دولت فعلی افغانستان را بگیرد حاضر است تا پایگاههای آمریکایی در افغانستان باشد و سالانه چهار میلیارد دالر هم از آمریکا کمک بگیرد و منافع آمریکا را در منطقه و افغانستان حفظ کند و حکومت کند. طالبان به دنبال همین قضیه است حتی حاضر است که تمام تعهدات آمریکا را در افغانستان بپذیرد و پایگاههای خارجی در افغانستان همچنان باقی باشد و سالانه چهار میلیارد دالر هم از آمریکا کمک بگیرد کاملاً حاضر است حکومت کند و حکومت را به دست بگیرد. پس این موضوع ]خروج نیروهای خارجی[ صرف بهانه است.
شرایط پس از صلح را چگونه پیشبینی میکنید؟ همانگونه که شاهدیم اقشار مختلف، رسانهها خصوصاً زنان در طول چند سال اخیر دستاوردهای زیادی داشتهاند و اکنون آنان نگران حفظ این دستاوردها هستند.
البته اگر طالبان از راه جنگ پیروز شوند معلوم است که نهتنها زنان افغانستان بلکه همه مردم افغانستان ضرر خواهند کرد؛ اما اگر صلح بیاید، به این معنا که طالبان بیاید در نظام شریک شود و جزو سیستم و نظام سیاسی شود و با حفظ نظام جمهوری اسلامی افغانستان و جمهوریت، جمهوریت از بین نرود و باقی بماند. ممکن است قوانین اسلامیتر و سختگیرانهتر شود و به شکل سختگیرانهتر اجرا شود و این موارد یکسری محدودیتها را ایجاد میکند.
فکر نمیکنید با آمدن طالبان، شرایط به گونه دیگری رقم بخورد؟
آمدن طالبان به دو رقم است. یکی بدینگونه که خدایناخواسته از راه جنگ نظام را ساقط کند؛ یعنی از راه جنگ پیروز میشود؛ در این صورت همه دستاوردها از بین میرود و باز دوباره به دوران سیاه و تاریک بازمیگردیم، زن و مرد ندارد. زن، مرد، طفل، صغیر و کبیر همه در یک دوره تاریکی و سقوط قرار میگیریم؛ اما یک زمانی است که طالبان با صلح جزو سیستم و نظام میشود؛ به این معنا که طالب به عنوان یک گروه سیاسی فعالیتش به رسمیت شناخته میشود و در انتخابات شرکت میکند. طبیعتاً ممکن است یک سلسله تغییراتی در اجرای قوانین به وجود بیاید تا طالبان این نظام را قبول کند. مثلاً نظام ما دارای دو بخش جمهوریت و اسلامیت است. اسلامیت آن برجستهتر شود یعنی قوانین اسلامی سختگیرانهتر اجرا شود. اکنون قوانین افغانستان اکثراً اسلامی است ممکن است بعضاً اجرا نشود؛ ولی همین قوانین اسلامیتر و سختگیرانهتر اجرا شود.
طبیعتاً فضاهای اجتماعی محدود میشود آزادیها خصوصاً آزادیهای فرهنگی کمابیش محدود میشود، نه آزادیهای سیاسی و ممکن است زمینه برای فعالیتهای زنان نسبت به حالا محدودتر شود خصوصاً فعالیتهای فرهنگی و فعالیتهای آزاد اجتماعی محدود شود ولی از بین نمیرود. این قیمتی است که ما برای صلح و قطع جنگ و خونریزی پرداخت خواهیم کرد.
دوباره مردم افغانستان فرصت خواهند یافت تا برای ایجاد فضای بازتر مبارزه و تلاش کنند و روایتهای مداراجویانهتر و آسانگیرانهتر از قوانین اسلامی به میان آید و تصویب و نافذ شود. این نیازمند یک مبارزه فرهنگی و اجتماعی طولانیتر و درازمدتتر دارد.
بعضی احزاب و گروههای سیاسی بحث حکومت موقت را مطرح کردهاند، نظر شما در این باره چیست؟
]این طرح[ بر این تصور استوار است که گویا طالبان خواهان مشارکت در قدرت است، اما ممکن است به حکومت کنونی چندان اعتماد نداشته باشد. ]بنابراین[ ما بیاییم حکومت موقت تشکیل دهیم تا طالبان وارد حکومت موقت شوند و آهسته آهسته به سوی برگزاری انتخابات برویم. این طرح مبتنی بر این پیشفرض است؛ اما این پیشفرض اشتباه است.
طالبان اساساً هدفشان تشکیل حکومت موقت نیست؛ بلکه هدف طالبان قبضه و مسلط شدن بر قدرت است؛ بنابراین تشکیل حکومت موقت بدون اینکه برنامه صلح ما با طالبان خط واضح و روشن داشته باشد و اینکه آیا نظام جمهوری پذیرفته شود یا خیر. اگر مبتنی بر قبول نظام جمهوری اسلامی باشد، نظام جمهوری اسلامی قبول و اصول اساسی تغییر نکند و طالبان بگویند ما جزو نظام میشویم.
اگر طالبان خواهان این شدند که چندان برای اجرایی شدن این طرح اعتماد نداریم، بیاییم حکومت موقت مشترک تشکیل دهیم و ما هم جزو حکومت باشیم تا آن حکومت موقت مشترک انتخابات را برگزار کند و روند انتقال را انجام دهد مثل ادغام نیروهای نظامی طالبان در نیروهای امنیتی و سایر مسائلی که وجود دارد که باید یک حکومت موقت و انتقالی آن را بر عهده گیرد در آن صورت معنا دارد. تا به آن مرحله نرسیم تشکیل حکومت موقت راهحل نیست.
در حالی که رژیم طالبان با سرکوب بیامان زنان و دختران افغانستان، تلاش میکند صدای آنها را خاموش کند، فعالان حقوق زن این کشور همچنان با قدرت به مبارزه ادامه میدهند. ژولیا پارسی و نیلا ابراهیمی، دو چهره شاخص این مبارزه، با کسب جوایز معتبر بینالمللی، به نماد مقاومت زنان افغانستان در برابر ظلم و […]
زن تایمز در گزارشی افشا کرد که برخلاف ادعای طالبان، علت مرگ حورا سادات، یوتیوبر زن مسمومیت نبوده است. نویسندگان این گزارش به نقل از منابع خود میگویند که او سال گذشته بهعلت شکنجه در بازداشت طالبان کشته شده است.
شماری از فعالان زن افغانستانی برای تدوین یک برنامه مشترک در لندن گردهم آمدند. آنها در نشست چهار روزه درباره ترسیم نقشه راه برای عبور از وضعیت کنونی زنان در افغانستان، گفتوگو خواهند کرد.
یوناما در نظرسنجی ماه اپریل خود به این نتیجه رسیده است که تنها چهار درصد از مردم افغانستان خواستار به رسمیتشناسی رژیم طالبان هستند.
دیدگاه بسته شده است.