فریاد مدنی زنان کابل در جشن فوتسال؛

شکست روایت انحصارطلبانه طالبان

خیابان‌های کابل، پس از چهار سال سلطه طالبان و سرکوب مداوم زنان، شاهد یک «انقلاب شادمانی» بود. هزاران زن و مرد در استقبال از قهرمانان فوتسال، قوانین سخت‌گیرانه تفکیک جنسیتی را به چالش کشیدند و با حضور مختلط و پایکوبی، اراده جمعی برای آزادی‌های سلب‌شده را فریاد زدند.

در پی قهرمانی تاریخی تیم فوتسال نوجوانان افغانستان، خیابان‌های کابل صحنه یک رویداد کم‌نظیر شد؛ تجمع خودجوش و چشمگیر هزاران زن و مرد که برای استقبال از قهرمانان، قوانین سخت‌گیرانه چهار ساله طالبان درباره تفکیک جنسیتی و انزوای زنان از فضای عمومی را به چالش کشیدند.

این موج عظیم شادی که پس از بیش از چهار سال تسلط طالبان و تبدیل خیابان‌ها به جولانگاه مأموران امر به معروف و سرکوب‌گران، رخ داد، فراتر از یک جشن ورزشی بود و به سرعت به یک بیانیه مدنی و سیاسی قدرتمند تبدیل شد. بسیاری از کاربران شبکه‌های اجتماعی این صحنه را «بهترین تصویری که در چهار سال آخر دیدم» توصیف کردند، عبارتی که بر فضای خفقان‌آور و ناامیدکننده تحت سلطه این گروه صحه می‌گذارد.

حضور هزاران زن و مرد در کنار یکدیگر، مستقیماً سیاست‌های انزواطلبانه و تفکیک جنسیتی طالبان را هدف قرار داد و یک تخلف جمعی آشکار و خودجوش از چندین فرمان کلیدی این گروه را رقم زد. از زمان تسلط مجدد طالبان بر افغانستان، زندگی عمومی زنان به‌طور سیستماتیک محدود شده است.

این محدودیت‌ها شامل ممنوعیت آموزش و تحصیل در سطوح متوسطه و عالی، محرومیت از اشتغال در نهادهای دولتی و بخش‌های عمده‌ای از سازمان‌های غیردولتی، و همچنین الزام به رعایت پوشش‌های سخت‌گیرانه است. زنان به‌طور کامل از حق قضاوت، سیاست و مدیریت کشور محروم شده‌اند.

این محدودیت‌ها به قدری سختگیرانه است که حضور زنان در اماکن ورزشی، پارک‌ها و فضاهای عمومی مشترک، و حتی سفرهای انفرادی بدون همراهی «محرم شرعی»، جرم تلقی و با مجازات همراه می‌شود. در چنین فضایی، اجتماع مختلط با این وسعت و شور، آن هم به صورت خودجوش، نماد شکست موقت مکانیزم‌های کنترلی طالبان بود.

این واقعیت که نیروهای این گروه در مواجهه با موج عظیم و میلیونی جمعیت، عملاً از اعمال خشونت و اجرای قوانین خودداری کردند، نشان داد که قدرت فیزیکی و قهریه طالبان تا چه اندازه در برابر اراده جمعی و اشتیاق عمومی برای زندگی آزاد، شکننده و آسیب‌پذیر است.

این تجمع، در واقع یک بازپس‌گیری نمادین فضای عمومی توسط زنان افغانستان بود. زنانی که در این مراسم شرکت کردند، از فعالان باسابقه گرفته تا شهروندان عادی (مانند زن ۶۴ ساله‌ای که با عصا برای استقبال آمده بود)، نه تنها از پیروزی ورزشی حمایت کردند، بلکه به صورت علنی اعلام کردند که حق حضور اجتماعی و مشارکت در رویدادهای عمومی را پس می‌گیرند.

این «بازگشت زنان به خیابان» که «جلوه‌های زیبا از یک افغانستان شاد» را نشان داد، در واقع فریادی خاموش بود که در برابر سکوت اجباری تحمیل شده توسط طالبان، بلند شد. رقص و پایکوبی برخی شهروندان در ملأ عام، به‌ویژه در منطقه دشت برچی و آن هم «رو در رو و چشم در چشم طالب»، اوج این نافرمانی مدنی بود که ماهیت آن را فراتر از یک جشن صرفاً ورزشی برد و به یک جنبش مقاومت مدنی از طریق شادی تبدیل کرد. این حرکت، نشان‌دهنده یک «امید به آینده» و باور به توانایی مردم برای نوشتن «تاریخ» خودشان، برخلاف دیکته‌های طالبان بود.

در مقابل، واکنش مقامات طالبان به این رویداد، مملو از تناقض و فرصت‌طلبی آشکار بود. مقامات، از جمله سخنگوی وزارت داخله این گروه، با استقبال از این قهرمانی، آن را «نمادی از وحدت، برادری و همدلی میان اقوام مختلف کشور» خواندند و تلاش کردند تا این پیروزی ملی را به حساب خود و برای تلطیف چهره خود در سطح بین‌المللی ثبت کنند.

با این حال، در پیام‌های رسمی آن‌ها، اشاره‌ای عمدی به حضور چشمگیر و غیرقابل انکار زنان که اساساً نقطه کانونی و اعتراضی این تظاهرات بود، وجود نداشت. این سکوت تحلیلی و گزینشی، نشان می‌دهد که طالبان ضمن بهره‌برداری از شور و هیجان عمومی برای کسب مشروعیت، به هیچ وجه حاضر به پذیرش پیامدها و معانی اجتماعی این رویداد (یعنی زیر پا گذاشته شدن آشکار قوانین تفکیک جنسیتی خود) نیستند و از تأیید ضمنی تخطی از احکام خود اجتناب می‌ورزند.

این رویکرد دوگانه، بیانگر یک شکاف عمیق میان روایت این گروه از جامعه و واقعیت‌های میدانی و خواسته‌های پنهان مردم افغانستان است.

در نهایت، این رویداد تاریخی، مهر تأکیدی دوباره بر این حقیقت بود که فرهنگ و اراده مردم برای زندگی آزادانه و حضور برابر، حتی در سایه شدیدترین محدودیت‌ها و خشونت‌های نظام‌مند، از بین نمی‌رود.

این جشن فوتسال، به مثابه یک «شیرجه رفتن به سوی آزادی»، هرچند موقت، نشان داد که جامعه افغانستان، به ویژه زنان آن، به محض یافتن کوچک‌ترین روزنه‌ای، آماده‌اند تا برای بازپس‌گیری حقوق سلب‌شده خود و احیای یک جامعه آزاد و شاد، قیام کنند.

پرسش اساسی که برای جامعه افغانستان و جهان مطرح می‌شود این است که طالبان تا چه زمانی می‌تواند در برابر این نارضایتی خاموش و موج‌های مکرر مقاومت مدنی که هر لحظه ممکن است به اشکال مختلف سر باز کنند، دوام بیاورد و سیاست‌های انحصارطلبانه خود را حفظ کند.