نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
سلام به آنان که هنوز در گوشهای از دلشان شرارهای روشن از انسانیت باقی مانده، و قلبشان در این سرزمین زخمی برای عدالت میتپد. من یکی از هزاران دختر این کشورم؛ دختری که پشت درهای بسته، با دلی آتشین و چشمی پرسؤال، بیصدا ماندهام. این خاموشی، انتخاب من نیست؛ نتیجه فضای سرکوبگریست که زن را […]
سلام به آنان که هنوز در گوشهای از دلشان شرارهای روشن از انسانیت باقی مانده، و قلبشان در این سرزمین زخمی برای عدالت میتپد.
من یکی از هزاران دختر این کشورم؛ دختری که پشت درهای بسته، با دلی آتشین و چشمی پرسؤال، بیصدا ماندهام. این خاموشی، انتخاب من نیست؛ نتیجه فضای سرکوبگریست که زن را از حق سخنگفتن، حرکتکردن، و زیستن محروم کرده است. من سکوت نکردهام، بلکه در میانه طوفان، مجبور به سکوت شدهام؛ اما خاموشیام پر از فریاد است؛ فریادهایی که روزی شنیده خواهد شد، چون من و امثال من هرگز از خواستن، ایستادن، و پافشاری بر حقیقت دست نکشیدهایم.
ما زنانی هستیم که طعم تلخ تبعیض را در همهجا چشیدهایم؛ در خیابان، خانه، مکتب، اداره، و حتی در آیینه. دیروز حق آموزشمان را گرفتند، امروز حق بودنمان را نشانه رفتهاند. آنچه امروز در افغانستان جریان دارد، فقط یک حکومت خشک نیست؛ بلکه پروژهایست برای حذف تدریجی زن از هستی اجتماعی. گویی زن بودن، خود جرم است؛ جرم بیدادگاهی، بیمدافعی، بیاحترامی.
در کوچههای کابل، در شهرهای زخمی کشور، زنان نه زندگی میکنند، بلکه فقط زندهاند. ربایش، بازداشت، زندانیشدن بدون محاکمه؛ تحقیر مادران به خاطر مادر بودن، مجازات دختران برای زیستن. این فاجعه، سقوط روزمرهٔ کرامت انسانیست؛ توهین به هویت جمعیمان، اهانت به تاریخ زنانی که همیشه ایستادهاند، مبارزه کردهاند و شهید شدهاند. اما امروز، حتی نفسکشیدنشان در هراس است.
رسانهای نیست که صدای ما را بازتاب دهد، نهادی نیست که پناهمان شود. نه جامعهٔ جهانی، نه نهادهای مدعی عدالت. حتی زبانهایی که دیروز پر از شعارهای حقوق بشر بودند، حالا یا در سکوت فرو رفتهاند یا محتاط و بیرمق حرف میزنند. اما حقیقت خاموش نمیشود؛ در قلب دخترانی که از پشت پنجره به آسمان خیرهاند و مادرانی که با بیخبری فرزندانشان میسوزند، جاریست.
اما درد واقعی، در شلاق نیست؛ درد، در بیتفاوتی است. نگاههاییست که میبینند و میگذرند؛ مردانی که زمانی پناه بودند، امروز تنها تحلیلگرند. کسانی که آه میکشند، ولی از جا نمیخیزند. این زخم بیاعتنایی، عمیقتر از هر زخم دیگر است. این تماشای بیصدای تحقیر، شریک جرم شدن است.
مرد افغانستانی! برادرم!
سکوت تو، قویترین ابزار ستمگران است. اگر امروز برای دختر همسایهات نایستی، فردا کسی برای دختر خودت نخواهد ایستاد. اگر امروز اشک مادر بیپناه را نبینی، فردا عزای خانه خودت را کسی نخواهد شنید. غیرت، فقط فریاد نیست؛ اقدام است. فقط رگ گردن نیست؛ وجدان بیدار است. غیرت، خیزش علیه تحقیر زن و انسانیت است.
طالبان تنها یک گروه نیستند؛ بازتاب شکست ما در ساختن جامعهای انسانیاند. بازتاب نظامیاند که در آن زن، علم، آزادی و پیشرفت حذف شدند. آنان نتیجهٔ سکوتاند، سکوتی که در خانهها جا گرفت، در ذهنها لانه کرد، و در قلبهایی که روزی روشن بودند، سایه انداخت.
اگر امروز نمیخیزیم، فردا ممکن است دیر باشد. باید برخیزیم؛ نه فقط برای نجات زنان، بلکه برای نجات انسانیت. برای کودکانی که باید رویا ببینند، نه کابوس. برای مادرانی که باید لبخند بزنند، نه اشک بریزند. این خاک، خانه همه ماست؛ و اگر فرو بریزد، بر سر همهمان خواهد شکست.
ما زنان ایستادهایم؛ نه بهعنوان قربانی، که بهعنوان مبارز. اگر شما مردانه برخیزید، پشتیبانتان خواهیم بود. و اگر نه، سکوت را با فریاد زنانه در هم خواهیم شکست. آن روز، تاریخ به نام آنان خواهد نوشت که در تاریکی روشنی آفریدند؛ نه آنان که در سکوت، ظلم را تماشا کردند.
خاموشی، افتخار نمیآفریند؛ شرم میزاید. امروز زمان برخاستن است؛ زمان فریاد است. فریاد برای آنان که رفتهاند، برای آنان که ماندهاند، و برای فردایی که از دستان ما خواهد ساخت یا خواهد شکست.
در کشوری که حقیقت زیر خاکستر سکوت دفن شده، سازوکار تحقیقاتی مستقل، فانوس راه عدالت است. هر سند ثبتشده، نهتنها ابزار دادخواهی، بلکه سپری در برابر تحریف تاریخ و تطهیر جنایت است. این سازوکار، صدای قربانیان را زنده نگه میدارد و جهانیان را به یادآوری مسئولیتشان در برابر رنج مردم افغانستان فرا میخواند.
فدراسیون بینالمللی مدافعین حقوق بشر در تبعید، در واکنش به تصویب قطعنامه شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد مبنی بر ایجاد سازوکار مستقل حقیقتیاب برای افغانستان، این اقدام را «گامی مهم در مسیر عدالت، پاسخگویی و احقاق حقوق قربانیان» خواند و بر اهمیت آن در شرایط بحرانی کنونی تأکید کرد.
در سرزمینی که نبوغ میروید اما تحمل اندیشه ریشه نمیدواند، مهاجرت فکری بدل به سنتی تاریخی شده است؛ از ابنسینا تا صدیق افغان، مسیر اندیشه در افغانستان اغلب از تبعید میگذرد، نه از پذیرش.
طالبان تجهیزات شفاخانه محمدعلی جناح را از غرب کابل به شرق این شهر منتقل کردند؛ شهروندان محل این اقدام را تبعیضآمیز و غیرانسانی خواندهاند. وزارت صحت عامه تحت کنترل طالبان روند انتقال تجهیزات و پرسونل شفاخانه دولتی محمدعلی جناح را از منطقه دشتبرچی کابل آغاز کرد.
https://shorturl.fm/Uo9Z5
https://shorturl.fm/rMeGq
https://shorturl.fm/neNtG
https://shorturl.fm/Lx2QS
https://shorturl.fm/tSBOX
https://shorturl.fm/ItxIR
https://shorturl.fm/cdMEL
https://shorturl.fm/tqXu3
https://shorturl.fm/yvoYa
https://shorturl.fm/zdWXB
https://shorturl.fm/WGGMV
https://shorturl.fm/cztET
https://shorturl.fm/Uy8cQ
https://shorturl.fm/iQg8X
https://shorturl.fm/romnM
https://shorturl.fm/W2JbL
https://shorturl.fm/3cqxG