نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
زن با کرامت انسانی زاده میشود، اما در بسیاری از جوامع، این کرامت از او سلب میشود. از زندهبهگور کردن دختران در جاهلیت تا سلطه طالبان امروز، خشونت علیه زنان همچنان ادامه دارد. این جنایت نه فرهنگی است، نه سنتی؛ بلکه نقض آشکار حقوق بشر است. آیا زمان آن نرسیده که سکوت را بشکنیم؟ زن […]
زن با کرامت انسانی زاده میشود، اما در بسیاری از جوامع، این کرامت از او سلب میشود. از زندهبهگور کردن دختران در جاهلیت تا سلطه طالبان امروز، خشونت علیه زنان همچنان ادامه دارد. این جنایت نه فرهنگی است، نه سنتی؛ بلکه نقض آشکار حقوق بشر است. آیا زمان آن نرسیده که سکوت را بشکنیم؟
زن بودن در بسیاری از جوامع سنتی و مردسالار، هنوز هم با تبعیض، خشونت و محرومیت همراه است. تولد دختر در برخی خانوادهها با اندوه و شرم استقبال میشود؛ گویی زن بودن، جرم ناگفتهای است که باید با سکوت و سرکوب پاسخ داد.
این نگاه، ریشه در ساختارهایی دارد که زن را نه بهعنوان انسان، بلکه بهعنوان ابزار، ملک یا تابع مرد تعریف کردهاند.
در دوران جاهلیت، زندهبهگور کردن دختران نماد خشونت آشکار بود. امروز، در سلطه طالبان، زندانی کردن دختران در خانه، محرومیت از آموزش، ازدواجهای اجباری و سلب حق تصمیمگیری، شکل مدرن همان جنایت است.
این خشونت نه فقط فیزیکی، بلکه روانی، اجتماعی و حقوقی است؛ و قربانیان آن میلیونها زن و دختر افغان هستند که صدایشان شنیده نمیشود. زنکشی تنها به معنای قتل فیزیکی نیست. هرگونه سلب حق زندگی، آموزش، انتخاب، و مشارکت اجتماعی از زنان، نوعی زنکشی است.
وقتی دختری از رفتن به مکتب محروم میشود، وقتی زنی مجبور به ازدواج با مردی ناخواسته میشود، وقتی زنی به دلیل جنسیتش از کار، تحصیل یا تصمیمگیری محروم میشود، اینها همه مصادیق زنکشیاند. این جنایت، در سکوت قانون، در سایه سنت، و با تأیید ساختارهای مردسالارانه ادامه مییابد.
ما زنان در برابر این ظلم سکوت نمیکنیم. سکوت، همدستی با جنایت است. ما از همه میخواهیم که در برابر زنکشی و خشونت جنسیتی بایستند. طالبان را به رسمیت نمیشناسیم و از سازمانهای حقوق بشری میخواهیم که این گروه را محکوم کنند. هر دختر حق دارد درس بخواند، کار کند، و برای آیندهاش تصمیم بگیرد. این حقوق انسانی، نه لطف، بلکه حق مسلم اوست. مبارزه برای این حقوق، مبارزه برای انسانیت است.
با گذشت سه سال از صدور فرمان رهبری گروه طالبان مبنی بر ممنوعیت کار زنان در نهادهای غیردولتی و بینالمللی، ابعاد فاجعهبار این تصمیم اکنون در تمام لایههای جامعه افغانستان دهان باز کرده است. این سیاست که با هدف حذف هویتی نیمی از پیکره جامعه اجرا شد، خانوادههای زنسرپرست را با بنبست معیشتی روبرو کرده و بسیاری از نانآوران سابق را به سوی گدایی سوق داده است.
پژوهش تازه در بریتانیا نشان داد زنستیزی خشونت خانگی را به افراطگرایی پیوند میدهد. در افغانستان تحت طالبان، این چرخه به سیاست رسمی بدل شده؛ زنان از آموزش، کار و حقوق اساسی محروماند و خشونت سیستماتیک زندگیشان را رقتبار ساخته است.
با روز جهانی محو خشونت علیه زنان، این پرسش مطرح است: آیا میتوان پدیدهای را محو کرد که تعریفی واحد ندارد؟ خشونت فراتر از عمل فیزیکی، شامل ساختارهای ناعادلانه بینالمللی و فرهنگی است. در جوامعی مانند افغانستان، خشونت ثواب شمرده میشود. محو آن نیازمند ادبیاتسازی عمیق و تعریف مشترک مصادیق است.
دولت در تبعید افغانستان در بیانیهای به مناسبت روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان، خشونت ساختاری علیه زنان را «جنایت علیه بشریت» خواند و خواستار اقدام فوری جامعه جهانی شد.
دیدگاه بسته شده است.