زن‌ستیزی در فرهنگ؛ چرخه‌ای که باید شکسته شود

نازی مظفری، نویسنده و منتقد مقیم اروپا، با نگاهی تیزبینانه و انتقادی، به بررسی برنامه‌های فرهنگی زن‌ستیزانه پرداخته است. او با تأکید بر ضرورت بازنگری جدی در محتوای این برنامه‌ها، از نهادینه‌شدن خشونت و تحقیر زنان در جامعه هشدار داده و خواستار شکستن چرخه‌های آسیب‌زننده شده است. اکنون متن او را می‌خوانیم. از هرچه انجمن […]

نازی مظفری، نویسنده و منتقد مقیم اروپا، با نگاهی تیزبینانه و انتقادی، به بررسی برنامه‌های فرهنگی زن‌ستیزانه پرداخته است. او با تأکید بر ضرورت بازنگری جدی در محتوای این برنامه‌ها، از نهادینه‌شدن خشونت و تحقیر زنان در جامعه هشدار داده و خواستار شکستن چرخه‌های آسیب‌زننده شده است.

اکنون متن او را می‌خوانیم.

از هرچه انجمن و کارهای فرهنگی است، احساس بیزاری می‌کنم. اما در این اواخر، حس بیزاری جایش را به خشم داده است. هر چه به این مسئله مربوط می‌شود، نارضایتی عمیقی را در من بیدار می‌کند.

می‌دانید در برخی از برنامه‌های فرهنگی چه اتفاق می‌افتد؟ ما را ساعت‌ها نگه می‌دارند. بعد هنرمندی را می‌آورند که نه تنها چیزی برای گفتن ندارد، بلکه با افتخار، زنان اقوام مختلف را با هم مقایسه می‌کند. سپس با یک آهنگ سطحی، کلیشه‌ و زن‌ستیز، آن را به نام «فرهنگ» به خورد جمعیت می‌دهد. انگار زن افغانستان، تنها تا جایی که اندامش با معیارهای قوم‌محور یا مردانه جور باشد، ارزش دارد: دختر هزاره این‌چنین است، دختر فلان قوم آن‌چنان… و همه می‌خندند.

اکثر این برنامه‌ها را کسانی ترتیب می‌دهند که بر اساس روابط شخصی در رأس قرار گرفته و خود را همه‌چیزدان و همه‌کاره می‌دانند. حلقه‌ اطراف‌شان هم معمولاً بر پایه‌ روابط شخصی، قومی یا سیاسی شکل گرفته و بسته شده است.

در هر برنامه، همان چهره‌های تکراری با تسبیح یا گوشی به‌دست، در صف اول جا خوش می‌کنند. گویی جایگاه‌شان را به ارث برده‌اند.

تصمیم‌گیری، اجرا، شعرخوانی و رقص، همه سهم مردان است. زنان آن‌قدر به حاشیه رانده شده‌اند که انگار اصلاً حق حضور ندارند. اگر زنی بخواهد در برنامه شرکت کند، باید مطابق به خواست آقایان رفتار کند. در غیر آن، نه تنها حذف می‌شود، بلکه هدف تحقیر و برچسب‌زنی نیز قرار می‌گیرد.

مردان آزادند هرچه خواستند بگویند، بخوانند و بخندند، بدون هیچ نظارتی. اما زنان، در بهترین حالت، به عنوان کالای پشت ویترین دعوت می‌شوند. آن‌ها برای گرفتن چند عکس فیسبوکی حضور دارند، تا آقایان هم فاز روشنفکری و «حمایت از زنان» بگیرند.

این رفتار آن‌قدر در میان مردم عادی شده که آوازخوان آمد، شعر و آهنگی دربارۀ شکل ظاهری زنان یک قوم خاص ‌خواند و زنان دیگر را تحقیر ‌کرد. ولی نه تنها کسی واکنش نشان نداد، که خیلی‌ها با لبخند یا خنده‌ی پنهانی، از آن لذت هم بردند.

این‌جاست که خشونت، از بالادست تا توده، نهادینه می‌شود. وقتی تحقیر زن، شوخی به شمار آید و مخاطب و اهانت‌کننده هم‌دست ‌شوند، دیگر نمی‌توان صرف برگزارکننده را مقصر دانست.

تمام این رفتارها یک پیام دارند: زن افغانستان باید در حاشیه بماند، صدایش سانسور شود و بدنش سوژه‌ای برای تفریح و خنده باشد. این چرخه‌ی آسیب‌زننده باید شکسته شود. این درد فرهنگی، در بدن جمعی ما رسوخ کرده و رهایی از آن، تنها با سکوت‌شکنی و نقد پی‌در‌پی ممکن است. ما به زنانی نیاز داریم که نه تنها در حاشیه‌های فرهنگ و هنر، بلکه در مرکز آن باشند.

اگر همچو برنامه‌ها قرار است واقعاً به فرهنگ و جامعه خدمت کنند، باید بازنگری جدی در محتوا داشته باشند. باید نقدهای منصفانه به جای تمسخر و تحقیر ارائه شود. باید زن افغانستان به عنوان یک انسان با توان‌مندی‌ها و اختیارات خود دیده شود، نه به عنوان نمادی برای پر کردن فضاهای خالی.

شاید امروز هنوز این مسیر پر پیچ و خم به نظر برسد. اما با هر صدای اعتراض، با هر شکستن سکوت، قدمی به جلو برمی‌داریم. ما می‌توانیم در کنار هم ساختارهای فرهنگی را تغییر دهیم و فضایی ایجاد کنیم که در آن، هر زن به صدای خود احترام بگذارد و دیگر هیچ زن افغانستان در سایه‌ی ترس و تحقیر باقی نماند.

منبع: صفحه صبور سیاهسنگ