خاموشی اینترنت؛ تکرار دردِ بسته شدن دروازه‌های آموزش برای دختران افغانستان

بانو فروغ، دانشجوی خبرنگاری خبرگزاری شانا، در روایت خود از قطع اینترنت، تجربه‌ای شخصی را به یک درد جمعی پیوند می‌زند. او نشان می‌دهد که خاموشی ناگهانی شبکه‌ها برای دختران افغانستانی تنها یک مشکل فنی نیست، بلکه بازتاب همان زخم بسته شدن مکاتب و دانشگاه‌هاست؛ زخمی که امید آموزش و آینده روشن شهروندان افغانستان را در تاریکی فرو می‌برد.
ذکیه فروغ، دانشجوی برحال صنف خبرنگاری در خبرگزاری «شانا»، در روایت خود تجربه‌ای شخصی را با یک موضوع اجتماعی بزرگ پیوند می‌زند. او ابتدا از روزی می‌گوید که پس از مراجعه به داکتر و شنیدن خبر درمان بیماری معده‌اش، با خوشی به خانه بازمی‌گردد. این شادی اما خیلی زود با نگرانی دیگری جایگزین می‌شود؛ نگرانی از قطع اینترنت که برای او و بسیاری از دختران افغانستانی تنها راه ارتباط با جهان و ادامه آموزش است.
در این یادداشت، فروغ به شکلی هنرمندانه نشان می‌دهد که چگونه یک مشکل ظاهراً ساده ـ خاموشی اینترنت ـ می‌تواند برای دختران افغانستانی معنایی بسیار عمیق‌تر داشته باشد. همان‌طور که بسته شدن مکاتب و دانشگاه‌ها امید آنان را از بین برد، قطع اینترنت نیز آخرین روزنه‌ی آزادی و آموزش را می‌بندد. او این خاموشی را به «سیاهی به پهنای کوه» تشبیه می‌کند؛ تصویری که شدت ناامیدی و فشار روانی دختران را بازتاب می‌دهد.
بانو فروغ همچنین به واکنش خانواده‌اش اشاره می‌کند؛ برادرانش با نگرانی او را آرام می‌کنند و مادرش با اشک‌هایش نشان می‌دهد که قطع اینترنت برای او نیز یادآور همان درد بسته شدن دانشگاه‌هاست. در نگاه مادر، اینترنت نردبان آزادی دختران در قفس است؛ ابزاری که می‌تواند آنان را به آموزش و آینده‌ای روشن پیوند دهد.
در پایان، پس از دو شبانه‌روز تاریکی و اشک، اینترنت دوباره وصل می‌شود و فروغ با شادی به درس‌های آنلاین بازمی‌گردد. اما او تأکید می‌کند که این وصل و قطع‌ها تنها یادآور زخم عمیق محرومیت آموزشی است؛ زخمی که همچنان بر قلب مردم افغانستان سنگینی می‌کند و تا باز شدن دوباره دروازه‌های آموزش، هیچ درمانی ندارد.

ساعت چهار عصرِ یک روز خزان بود؛ با شتاب از داکتر به خانه برگشتم. از صبح تا آن لحظه، بی‌خیال از هیاهوی بیرون، روی چوکی دهلیز یک کلینیک خصوصی در تخار نشسته بودم و انتظار می‌کشیدم. وقتی وارد اتاق شدم، داروهایم را کنار میز کتاب گذاشتم و موبایلم را از دستکول بیرون آوردم. پیش از آنکه چیزی به مادرم بگویم، به یاد بیماری معده‌ام افتادم؛ سال‌ها گرفتار ایچ پایلوری بودم، اما این بار داکتر خبر خوش داد: «نتیجه منفی است، درمان شدی.» شنیدن این خبر، لبخندی کودکانه بر قلبم نشاند.

اما درد بزرگ‌تر از هر بیماری جسمی، نبود آموزش برای دختران بود؛ بسته بودن مکاتب و دانشگاه‌ها زخمی است که درمان ندارد. این درد، منبع بیماری‌های روحی و روانی دختران افغانستان است؛ دردی که تنها با باز شدن دوباره دروازه‌های آموزش التیام می‌یابد.

آن روز، وقتی خواستم اینترنت موبایلم را روشن کنم تا درباره داروی «Lanzedid» جستجو کنم، ناگهان همه‌چیز خاموش شد. هر بار حالت پرواز را روشن و خاموش کردم، اما بی‌فایده بود. خاموشی اینترنت، مثل خاموشی دانشگاه، امیدم را برید.

نگرانی برای صنف انگلیسی آنلاینم در ساعت شش شام بیشتر و بیشتر می‌شد. اتاقم پر از غبار ناامیدی بود. به برادرانم پناه بردم و پرسیدم: «اینترنت چرا کار نمی‌کند؟» با نگاه‌های خیره و ناامید گفتند: «طالبان همه شبکه‌ها را بستند، رسانه‌ها اعلان کردند.»

شنیدن این خبر، مثل کوهی سیاه بر وجودم فرود آمد. جیغ کشیدم، موبایلم را دور انداختم و در آغوش برادرانم فرو رفتم. مادرم با چشمان اشک‌آلود به من نگاه می‌کرد؛ اشک‌هایش یادآور همان روزی بود که خبر بسته شدن دانشگاه‌ها را شنیدیم. برای او، اینترنت نردبان آزادی دختران در قفس بود.

به اتاقم برگشتم و به کتاب‌هایم چشم دوختم؛ کتاب‌هایی که برایم از هر طلای سرخ ارزشمندترند. اما حتی کتاب‌ها هم نمی‌توانستند جای خالی آموزش و ارتباط با جهان را پر کنند. دو شبانه‌روز در تاریکی و اشک گذشت؛ نبود اینترنت برایم مثل دور شدن عزیزان، سخت و غیرقابل تحمل بود.

بالاخره، پس از چهل‌وهشت ساعت، اینترنت دوباره وصل شد. چشمانم برق گرفت و قلبم از شادی لرزید. توانستم بار دیگر به درس‌های آنلاین ادامه دهم؛ اما این تجربه نشان داد که هر لحظه ممکن است نردبان آزادی شهروندان افغانستان از زیر پایشان کشیده شود.

اینترنت برای دختران افغانستان تنها یک ابزار نیست؛ آخرین روزنه‌ای است که آنان را به جهان وصل می‌کند، به آموزش، به امید و به آینده. خاموشی آن، تکرار همان درد بسته شدن مکاتب و دانشگاه‌هاست. تا زمانی که دروازه‌های آموزش باز نشود، هر وصل و قطع اینترنت، یادآور زخم عمیقی خواهد بود که بر قلب مردم افغانستان نشسته است.

  • ذکیه فروغ؛ دانشجوی صنف خبرنگاری