افغانستان در آتش جنگ؛ نقش پاکستان و عربستان در نبردهای منطقه‌ای

«پرونده افغانستان» نه تنها روایت تاریخی جنگ و سیاست منطقه است، بلکه نشان می‌دهد چگونه کشورهای همسایه و قدرت‌های جهانی با همکاری و برنامه‌ریزی، از مقاومت مردم افغانستان در برابر شوروی حمایت کردند و چگونه تصمیم‌گیری‌های اطلاعاتی و دیپلماتیک، مسیر جنگ را شکل داد. این اثر برای پژوهشگران تاریخ معاصر خاورمیانه و امنیت بین‌المللی منبعی خواندنی […]

«پرونده افغانستان» نه تنها روایت تاریخی جنگ و سیاست منطقه است، بلکه نشان می‌دهد چگونه کشورهای همسایه و قدرت‌های جهانی با همکاری و برنامه‌ریزی، از مقاومت مردم افغانستان در برابر شوروی حمایت کردند و چگونه تصمیم‌گیری‌های اطلاعاتی و دیپلماتیک، مسیر جنگ را شکل داد. این اثر برای پژوهشگران تاریخ معاصر خاورمیانه و امنیت بین‌المللی منبعی خواندنی و معتبر است.

در ساعت ۷ عصر ۲۴ دسامبر ۱۹۷۹، سرویس جهانی بی‌بی‌سی خبر حمله اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان را اعلام کرد. این خبر، شوکی بزرگ برای منطقه و متحدان غربی به‌ویژه آمریکا و عربستان ایجاد کرد. کمتر از یک سال پیش، سقوط دولت شاه در ایران و جایگزینی آن با جمهوری اسلامی، شرایط منطقه را حساس‌تر کرده بود، زیرا حکومت جدید ایران هم ضدکمونیست و هم ضدآمریکایی بود.

حمله شوروی به افغانستان نه تنها تهدیدی برای ثبات این کشور، بلکه زنگ خطری برای کشورهای همسایه بود که امنیت و منافع خود را در معرض خطر می‌دیدند. این تهاجم زمینه‌ای برای واکنش سریع پاکستان و کشورهای منطقه ایجاد کرد تا از گسترش نفوذ شوروی جلوگیری کنند.

نخستین واکنش جدی نسبت به حمله شوروی در پاکستان شکل گرفت. ژنرال ضیاءالحق، رئیس‌جمهور وقت، ژنرال اختر عبدالرحمن، رئیس سازمان اطلاعات ارتش (ISI)، را فراخواند تا گزارشی کامل از وضعیت افغانستان آماده کند و پیشنهادهای عملی برای مقابله ارائه دهد.

پاکستان به‌خوبی می‌دانست که تثبیت کنترل شوروی بر افغانستان می‌تواند امنیت مرزهای جنوبی و غربی این کشور را تهدید کند.

ژنرال اختر نگرانی‌های متعددی داشت. از یک سو، او از بعد نظامی نگران بود؛ زیرا پیش‌بینی می‌کرد نیروهای شوروی در استان‌های جنوبی افغانستان مستقر خواهند شد و امکان تهدید مستقیم پاکستان به‌وجود می‌آید. از سوی دیگر، اگر افغانستان روابط نزدیکی با هند برقرار کند، پاکستان می‌تواند از دو جبهه تهدید شود. نگرانی‌های ژنرال اختر هم از منظر امنیت ملی و هم از منظر دینی بود؛ او احساس می‌کرد پاکستان وظیفه اخلاقی دارد تا از مردم مسلمان افغانستان حمایت کند.

بر اساس تحلیل ژنرال اختر، بهترین راه مقابله با نیروهای شوروی، حمایت از مقاومت افغان‌ها بود. این حمایت شامل آموزش، تأمین سلاح و پول، ارائه مشاوره عملیاتی و فراهم کردن پناهگاه‌های امن در مرزهای ایالت سرحد شمال‌غربی و بلوچستان بود. وجود پناهگاه امن برای هر جنبش چریکی حیاتی بود؛ زیرا نیروهای مقاومت می‌توانستند عملیات خود را از این مناطق صعب‌العبور برنامه‌ریزی و اجرا کنند.

در اوایل سال ۱۹۸۰، ژنرال اختر با هماهنگی شاهزاده ترکی الفیصل و نمایندگان عربستان، شبکه پشتیبانی مجاهدین را تقویت کرد. این همکاری شامل کمک‌های مالی، تجهیزات و مشاوره عملیاتی بود. سیاست این بود که پاکستان مدیریت گروه‌های مجاهدین را تا حد امکان در دست داشته باشد تا کارآمدی عملیات و توزیع منابع حفظ شود. سرانجام در اوایل ۱۹۸۴، اتحادیه‌ای از هفت حزب مجاهدین شکل گرفت تا توزیع سلاح و منابع به‌صورت منظم انجام شود و «خط توزیع سلاح» تا پایان اشغال شوروی کارآمد باقی بماند.

با شدت گرفتن جنگ در سال‌های ۱۹۸۵ و ۱۹۸۶، آی‌اس‌آی بر تجهیز مجاهدین با موشک‌های ضدهوایی «استینگر» تأکید کرد. ورود این سلاح‌ها در سپتامبر ۱۹۸۶، موازنه جنگ را به نفع مقاومت تغییر داد. با این حال، جنگ پیچیده و پرخطر بود. انفجار اردوگاه اوجهری در سال ۱۹۸۸ و سقوط هواپیمای حامل ضیاء، اختر و دیپلمات‌های آمریکایی، نمونه‌ای از خطرات و تهدیدهای پنهان جنگ بود.

خروج شوروی در سال ۱۹۸۹ نقطه عطفی در تاریخ افغانستان بود. همکاری سه شریک اصلی – آمریکا، پاکستان و عربستان – تا آن زمان مؤثر بود، اما پس از خروج، منافع و رهبری تغییر یافت. سقوط رژیم‌های کمونیستی اروپا، فروپاشی دیوار برلین و تجزیه اتحاد شوروی در سال ۱۹۹۱ نشان داد که تهاجم شوروی به افغانستان نه تنها شکست نظامی این کشور را رقم زد، بلکه روند تحولات جهانی را نیز تسریع کرد.

کتاب پرونده افغانستان با ارائه جزئیات و تحلیل‌های میدانی و استراتژیک، تصویری روشن از این تحولات، تصمیمات کلیدی و نقش کشورهای منطقه در حمایت از مقاومت افغانستانی‌ها ارائه می‌دهد و برای پژوهشگران و علاقه‌مندان تاریخ معاصر منطقه، منبعی ارزشمند و معتبر به شمار می‌رود.