نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
افغانستان در چهار دهه اخیر همواره صحنه شکلگیری و فروپاشی ائتلافهای سیاسی و نظامی بوده است. از دوران جهاد علیه شوروی تا سالهای پس از سقوط طالبان در ۲۰۰۱، رهبران سیاسی و جهادی بارها گردهم آمدهاند تا با تشکیل ائتلافهای گوناگون، قدرت را در دست گیرند یا در برابر رقیب مشترک صفآرایی کنند. اما تجربه تاریخی نشان میدهد که این ائتلافها اغلب شکننده، کوتاهمدت و مبتنی بر منافع شخصی و قومی بودهاند. در افغانستان دوست و دشمن به شدت تابع منافع زودگذر بوده است؛ به همین دلیل ائتلافها بسیار سریع رنگ عوض کرده و متزلزل بودهاند.
از منظر علمی، «ائتلاف» به معنای اتحاد موقت میان افراد، گروهها یا سازمانها برای دستیابی به هدف مشترک است. در علوم سیاسی، ائتلافها معمولاً زمانی شکل میگیرند که هیچ بازیگر واحدی توانایی تحقق اهداف خود را ندارد و نیازمند همکاری با دیگران است.
اما دوام و کارآمدی ائتلافها وابسته به میزان همپوشانی منافع، اعتماد متقابل و وجود یک برنامه مشترک است. در افغانستان، این شرایط کمتر فراهم بوده و به همین دلیل ائتلافها بیشتر به ابزار سهمخواهی کوتاهمدت بدل شدهاند.
در دوران جمهوری (۲۰۰۱–۲۰۲۱) نمونههای فراوانی از این ائتلافها شکل گرفت. در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۰۹، ائتلافی میان عبدالله عبدالله، یونس قانونی و شماری از رهبران جهادی شکل گرفت تا در برابر حامد کرزی صفآرایی کنند. این ائتلاف با شعار اصلاحات و عدالت اجتماعی وارد میدان شد، اما به دلیل اختلافات داخلی و سهمخواهی از قدرت، به سرعت فروپاشید.
در انتخابات ۲۰۱۴، ائتلافی بزرگتر میان عبدالله عبدالله، عطامحمد نور، محمد محقق و دیگر رهبران جهادی شکل گرفت که در برابر تیم اشرف غنی قرار گرفت. این ائتلاف توانست بخش بزرگی از آرا را کسب کند، اما پس از بحران انتخاباتی و تشکیل حکومت وحدت ملی، رهبران آن بیشتر به تقسیم وزارتها و ولایتها پرداختند و انسجام اولیه از میان رفت.
در انتخابات ۲۰۱۹ نیز ائتلافی میان عبدالله عبدالله، عطامحمد نور، احمد ولی مسعود و شماری دیگر شکل گرفت، اما باز هم به دلیل اختلافات داخلی و نبود برنامه ملی، به سرعت فروپاشید.
ائتلافهای دیگری نیز در طول بیست سال جمهوری شکل گرفتند، مانند «شورای حراست و ثبات» به رهبری عبدالرب رسول سیاف و یونس قانونی، که هدفش نظارت بر حکومت و مقابله با فساد بود. این شورا در ابتدا با استقبال روبهرو شد، اما به دلیل اختلافات داخلی و نبود پایگاه مردمی، به سرعت از صحنه کنار رفت.
«ائتلاف نجات افغانستان» نیز در سال ۲۰۱۷ با حضور عطامحمد نور، محمد محقق و جنرال دوستم شکل گرفت. این ائتلاف در ابتدا با شعار اصلاحات و عدالت اجتماعی وارد میدان شد، اما به دلیل اختلافات داخلی و سهمخواهی از قدرت، به سرعت فروپاشید. در همه این موارد، علت اصلی تشکیل ائتلافها کسب سهم بیشتر از قدرت و منابع بود و علت فروپاشی آنها اختلافات داخلی، قومگرایی و نبود برنامه ملی.
در این میان، ائتلاف تازهای که به رهبری حنیف اتمر و با مشارکت شماری از رهبران و مقامات حکومت پیشین شکل گرفته است، بار دیگر بحث اعتماد به این چهرهها و کارآمدی چنین اتحادهایی را به میان آورده است.
این رهبران همان کسانیاند که در بیست سال گذشته فرصت داشتند کشور را از بحران بیرون آورند، اما کارنامه آنان بیشتر با فساد، قومگرایی و ناکارآمدی گره خورده است. آنان بارها میان حکومت و اپوزیسیون جابهجا شدند؛ زمانی که سهمی در قدرت داشتند، مصالح ملی را نادیده گرفتند و زمانی که کنار گذاشته شدند، همه چیز را زیر سؤال بردند. افغانستان کنونی، با بحران مشروعیت، فروپاشی اقتصادی و اجتماعی، نتیجه مستقیم عملکرد همین رهبران است.
حنیف اتمر در این میان چهرهای مرموز و پیچیده است. او در طول بیست سال جمهوری بارها در نقشهای مختلف ظاهر شد؛ زمانی مشاور امنیت ملی، زمانی وزیر داخله، زمانی وزیر خارجه و زمانی نامزد ریاستجمهوری. اتمر همواره توانسته است خود را در موقعیتهای کلیدی قرار دهد، اما هیچگاه بهطور کامل به یک جریان سیاسی وفادار نبوده است.
او بارها میان حکومت و اپوزیسیون جابهجا شد و توانست با مهارت سیاسی خود، جایگاهش را حفظ کند. این مرموز بودن باعث شده است که بسیاری به او بیاعتماد باشند؛ زیرا مشخص نیست که هدف اصلی او چیست و تا چه اندازه به مصالح ملی پایبند است.
اتمر همچنین توانسته است روابط گستردهای با کشورهای خارجی برقرار کند و از این روابط برای حفظ جایگاه خود استفاده کند. او بارها توانسته است با استفاده از حمایت خارجی، موقعیت خود را در داخل کشور تقویت کند. این ویژگی مرموز بودن و توانایی در بازی با قدرت، باعث شده است که اتمر همواره در صحنه سیاست افغانستان حضور داشته باشد، اما هیچگاه بهطور کامل مورد اعتماد مردم و رهبران سیاسی قرار نگیرد.
نکته مهم دیگر این است که زمانی که این رهبران میتوانستند در آخرین لحظات با انسجام نیروهای نظامی و افراد وابسته به خود نظام را از فروپاشی حفظ کنند، با وجود وعدههای زیاد برای استقامت، فرار را بر قرار ترجیح دادند.
جنرال دوستم پیش از سقوط میگفت: «من تا آخرین نفس در کنار مردم میایستم.» محمد محقق بارها وعده داد که «هرگز مردم را تنها نمیگذاریم.» عطامحمد نور نیز در سخنرانیهایش تأکید داشت: «ما در کنار مردم خواهیم ماند و مقاومت میکنیم.» اما در لحظه حساس، همه این وعدهها رنگ باخت و آنان کشور را ترک کردند. این رفتار نشان میدهد که آنان بیشتر به منافع شخصی خود فکر میکردند تا به مصالح ملی.
در همین روزهای نخست شکلگیری ائتلاف تازه به رهبری حنیف اتمر، شاهد انشعاب سریع صلاحالدین ربانی بودیم. او با صدور اعلامیهای از این ائتلاف فاصله گرفت و نشان داد که اتحادهای سیاسی در افغانستان حتی پیش از آنکه به مرحله عمل برسند، در معرض فروپاشیاند.
این انشعاب زودهنگام بهترین شاهد بر این است که چنین ائتلافهایی نه بر پایه برنامه ملی و اعتماد متقابل، بلکه بر اساس محاسبات شخصی و زودگذر شکل میگیرند و به همان سرعت نیز از هم میپاشند.
نکته دیگر آن است که بسیاری از این رهبران اکنون در خارج از کشور به سر میبرند؛ در خانهها و املاکی که سالها پیش در کشورهای موردنظر خریداری کردهاند و کمترین مشکلی برای اقامت و زندگی مرفه ندارند.
در چنین شرایطی، آنان به جای بازاندیشی در کارنامه گذشته، بیشتر به فکر آن هستند که فرزندان خود را بهعنوان رهبران بعدی مطرح کنند و آنان را برجسته سازند. این رفتار نشان میدهد که مردم هیچ جایگاهی در محاسبات آنان ندارند؛ زیرا بازتولید قدرت در حلقههای خانوادگی و قومی، جایگزین مشارکت واقعی مردم شده است.
از سوی دیگر، در کنگرهها و نشستهای سالانه احزابشان، بارها دیده شده که همین رهبران دوباره خود را کاندید میکنند و خودشان دوباره بهعنوان رهبر یا دبیرکل حزبشان رأی میآورند.
در کجای جهان چنین دیدهایم که رهبران سیاسی بدون گردش قدرت، بدون رقابت واقعی و بدون حضور چهرههای تازه، سالها و دههها بر کرسیهای حزبی تکیه بزنند و هر بار خود را بازتولید کنند؟ این چرخه بسته، نه تنها امید به تغییر را از میان میبرد، بلکه نشان میدهد که ائتلافهای آنان چیزی جز ابزار حفظ موقعیت شخصی و خانوادگی نیست.
جمعی از احزاب و جریانهای عضو مجمع ملی برای نجات افغانستان با نشر اعلامیهای تازه، مواضع خود را درباره «پیمان همصدایی» بیان کردند. آنان ضمن استقبال از هر اقدام صادقانه برای همگرایی سیاسی، تأکید کردند که این مجمع در تهیه متن اعلامیه نقشی نداشته و تصمیمات آن تنها از طریق شورای رهبری رسمیت مییابد. این احزاب بر ضرورت یک روند فراگیر و شفاف تأکید کردند.
رهبران سیاسی و جهادی افغانستان در نوروز ۱۴۰۴ پیامهایی منتشر کردند که در آنها ضمن تبریک سال نو، به مسائلی چون عدالت، آزادی، حقوق بشر و تغییر شرایط کنونی تحت حاکمیت طالبان پرداختند. این پیامها نشاندهنده همبستگی و امید برای آیندهای بهتر است. مارشال عبدالرشید دوستم، رهبر جنبش ملی اسلامی افغانستان، در پیام نوروزی خود […]
مارشال عبدالرشید دوستم، رهبر و مؤسس حزب جنبش ملی اسلامی افغانستان، در پیامی به مناسبت نوروز ۱۴۰۴، ضمن تبریک این جشن باستانی به مردم افغانستان، بر لزوم مقابله با چالشهای موجود و تلاش برای ایجاد تغییرات اساسی در کشور تأکید کرد. مارشال عبدالرشید دوستم، رهبر و مؤسس حزب جنبش ملی اسلامی افغانستان، با انتشار پیامی […]
به گزارش شانا به نقل از آماج؛ محمدحنیف اتمر و شماری دیگر از مقامهای دولت پیشین افغانستان در خارج از کشور جریان سیاسی «حرکت ملی صلح و اعتدال» ایجاد کردهاند. این جریان سیاسی از سوی کسانی به راه افتاده است که در نظام جمهوریت، خود متهم به فساد بودند و پس از فروپاشی نظام به […]