نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
آیا میتوانیم در این دوره تاریخی به جای روایتهای ملالانگیز و دلگیر گذشته از شکست، به فنا رفتن و عقبگرد جلوگیری کنیم؟ آیا میتوان در میان این حجم دلزدگی و خروارها غم که سایه سنگینش بر زندگی ما گسترده شده است به آینده امیدوار بود؟ در این زمانه ظلمت که بارقههای نو میرود تا به […]
آیا میتوانیم در این دوره تاریخی به جای روایتهای ملالانگیز و دلگیر گذشته از شکست، به فنا رفتن و عقبگرد جلوگیری کنیم؟
سید محمدتقی حسینی، دکترای روابط بینالملل
آیا میتوان در میان این حجم دلزدگی و خروارها غم که سایه سنگینش بر زندگی ما گسترده شده است به آینده امیدوار بود؟
در این زمانه ظلمت که بارقههای نو میرود تا به دست سوداگران تاریکی خاموشی بگیرند بیش از هر زمان دیگری به تاباندن نور به وحشتگاه سوتوکور تاریخ خود محتاجیم. آیا باید امیدوار بود که در قعر این تاریکی دستی خاکها را کنار میزند، آیا میتوان در هیاهوی فضای دیکتاتوری امروز در جستجوی کسانی بود که به این وضع تن درندادهاند و بانگ خواهند برداشت که متحد شوید؟
میشل فوکو زمانی گفته بود «تصور نکنید برای مبارز بودن باید محزون بود، حتی اگر چیزی که با آن مبارزه میکنید، نفرتانگیز باشد.»
آیا این نفرتی که سراسر زندگی بشر افغانستانی را فراگرفته را میتوان کنار زد؟ توانی هست تا از شکستن کمر خمیده روزگار این مردمان جلوگیری کرد؟
مارکس در نامهای به آرنولد رگه نوشت: وضعیت ناامیدانهای که در آن زندگی میکنم مرا سرشار امید میکند. واقعیت این است که به امید جز از رهگذر نسبت دیالکتیکیاش با ناامیدی و خود آن وضعیتی که ناامید میکند، نمیتوان اندیشید. غیر از این اگر باشد سخن گفتن از امید چیزی بیش از دعوت به تماشای نیمه پر گیلاس نخواهد بود، حال آنکه گیلاس از اساس خالی است؛ تازه اگر حتی گیلاسی وجود داشته باشد. رفتار امیدورزانه به مثابه خلق امکان تنها در متن وضعیتی معنا پیدا میکند که همه امکانهای آن به پایان رسیده و زندگی در محاصره دیوارها قرار دارد، درست در دل تاریکی است که میتوان از امید حرف زد، در زمانهای که امید به لقلقه زبان سیاستبازان حرفهای بدل شده است تا از راه تکرار گوشخراش آن، مردم را با آنچه هست آشتی دهند. هر شکلی از سخن گفتن از امید به خودی خود این خطر را دارد که به ایدئولوژی «چه زیبا است آنچه هست» دامن بزند و از این طریق به ناگزیر با کاسبان امید همدست شود؛ کاسبانی که تنور معامله برایشان گرم و چراغ سودایشان پرنور و چرخ معاششان در گردش است.
امید را میتوان به چند صورت توضیح داد؛ امید ایدئالیستی، که گویی بر کل پهنه هستی حاکم است، از آن نیرو میگیرد و آن را به پیش میراند. امیدی که در ادیان ابراهیمی نیز دیده میشود. امید تاریخی؛ در اینجا پای یک رخداد در میان است، حادثهای پیشبینینشده و نامنتظر در دل تاریخ جمعی، یک نوآوری، یک رویداد، یک اتفاق. امید عینی؛ مسئله در اینجا بر سر فرصتهایی است که خود نظام اجتماعی و سیاسی پیش پای شهروندانش میگذارد تا زندگی خود را به هر معنایی ارتقا دهند. اینکه چنین امیدی در کار باشد یا نباشد مسبوق به آن است که نظام اجتماعی به واقع واجد ظرفیتهای ساختاری برای تحرک اجتماعی افراد هست یا نه و اینکه تا چه اندازه فرصتها برابر توزیع شدهاند یا نه؟ امیدی که برساخته شده، به میان آمده فهم شده و بعد توزیع شده، تا در راستای خیر همگان در دستور کار قرار گیرد. باید در نظر داشت که موقعیتهای تاریخی بسیاری وجود دارد که امید بستن به کم کاری و بیکاری انجامیده است، یک مدل موقعیت در انتظار و از طرف دیگر ناامیدی از وضعیت منجرشده به اینکه سوژههای وضعیت تکانی به خود بدهند تا نظم وضعیتی را که مولد ناامیدی است را زیرورو کند تا راهی باز و افقی گشوده شود که در آن بتوان به راستی امید بست.
وضعیت اکنون تاریخ ما تصور وجود لیوانی با نیمه پر است و یا اساساً ندیدن هیچ لیوانی است؟ امید تاریخی که برای زیست کنند گان این سرزمین در اولایل ۲۰۰۱ رقم خود، میرفت تا صفحه جدیدی را در سرنوشت جمعی بنویسید با عنوان سرنوشتی امیدوار کننده!، اما غافل از اینکه هیچ دولتی دوست مفاهیم نیست هر مفهومی به دست دولت بیفتد دیر یا زود از معنا تهی میشود.
خودکامگی دوران امید را از معنا تهی و چیزی که برای مردم باقی گذاشتند ناامیدی بود. امید عینی در همین غالب از میان رفت، سران قبلی و فعلی با نخواستن قراردادن فرصت برای شهروندان خود و عدم ظرفیتسازی اجتماعی این امید را نیز به ناامیدی مبدل کردند.
اقتصاد ورشکسته و رانتیر، فساد سیستماتیک درون نظام سیاسی و اقتصادی، مدیریت در پستوهای تاریک، عقبماندگی نوع مدیریت کلان کشور و دهها علت دیگر، مردم را در تنگای معیشت و ناتوانی در درمان و تأمین مسکن قرار داد.
به جز اقلیتی که از امتیازات خاصی بهره دارند نزدیک به چند ۳۰ میلیون نفر میکوشند تا زنده بمانند. بدیهی است که عارضههای این مشکلات جامعه را به انواع مسائل اجتماعی دچار خواهد کرد. از سوی دیگر غیبت دانشگاه از حوزه عمومی افق امر ممکن امید را از مردم سلب کرد، غیبت فاحش دانشگاه در حل مشکلات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و گره خوردن نام دانشگاهها با افرادی که در آن مشغول به تدریس هستند و ماندن آگاهی در سطح فردی به صورت محدود این امید آخر را نیز بیرمق کرده و از پای انداخته است. دانشگاههایی که جز نام و ساختن سلیریتی برای تبیلغات قومی چیزی دیگری عاید مردم نکردند.
امروز حق داریم به امید دولتی شک کنیم و باید از خود بپرسیم این امید اساساً چگونه امیدی است؟
امیدی که در دولت ادغام شده باشد به این فرمان فرو کاسته میشود که دست به تغییر هیچ چیزی نزنید و رشته امور را به دست دولت بسپارید.
آیا میشود به این امید دل خوش داشت؟ هر آمدنی را رفتنی است، امید ما در این میان به کجا نظر دارد؟
یوناما در نظرسنجی ماه اپریل خود به این نتیجه رسیده است که تنها چهار درصد از مردم افغانستان خواستار به رسمیتشناسی رژیم طالبان هستند.
رئیس سازمان پیمان امنیت جمعی گفت تهدید هراسافگنی از افغانستان افزایش یافته است.
یک عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی ایران گفته است افغانستان و پاکستان بر مرزهای خود کنترل ندارند و «اشرار و تروریستها» بر مرزهای این دو کشور حاکماند.
رهبر جبهه مقاومت ملی روز یکشنبه گفت که در سهسال اخیر برآیند هر نوع تعامل با طالبان، ظلم بیشتر این گروه بر مردم افغانستان بوده است. احمد مسعود در یک نشست مجازی گفت که با «گذشت هر روز اتحاد ما بیشتر و عمر طالب کوتاهتر میشود. از آغاز امسال تلاشهای زیادی برای انسجام و اتحاد […]
دیدگاه بسته شده است.