آخرالزمان؛ ترس از تغییر یا امید به آغاز؟

سعید موسوی در یادداشتی شخصی و تحلیلی، تجربه‌های کودکی خود را با نگاه دینی و علمی به مفهوم آخرالزمان پیوند می‌زند؛ جایی که تضاد میان برداشت کودکانه و نگرانی سنتی، پرسشی بنیادین درباره معنای واقعی پایان جهان را برمی‌انگیزد.

کودکی چهار، پنج‌ساله بودم. کنار محله‌مان تپه‌ای بود به نام «تپه فرهد»؛ جایی خوش‌منظره که جوان‌ها برای گردش می‌رفتند. یک روز چند دختر و پسر با دوچرخه به سمت تپه می‌رفتند. برای من فقط یک صحنه شاد بود، اما مادرم با نگرانی گفت:
«آخرالزمان شده… دخترها با دوچرخه می‌رن تپه فرهد.»

در آن سن نمی‌فهمیدم آخرالزمان چه ربطی به دوچرخه دارد، اما بعدها فهمیدم برای نسل مادرم شکستن مرزهای سنتی گاهی از هر زلزله‌ای ترسناک‌تر بود. همان تضاد ساده میان نگاه من و نگاه او، اولین جرقه یک پرسش همیشگی را در ذهنم روشن کرد:
چطور چیزی که برای یک بچه کاملاً عادی است، برای یک بزرگسال می‌تواند نشانه پایان دنیا باشد؟

سال‌ها گذشت. در تکیه محل، زیر منبر ملا در محرم می‌نشستیم. او می‌گفت در آخرالزمان منجی می‌آید و دنیا را از ظلم پاک می‌کند. صدها بچه و نوجوان آنجا بودند. اگر فقط نصفشان هم مثل من تصویری از رهایی ساخته بودند، می‌شود گفت در همان یک محله شاید صد نفر منتظر بودند که آخرالزمان روز نجاتشان باشد.

حالا سال‌های زیادی گذشته است. هنوز هم می‌بینم آدم‌هایی که در هر سختی و هر تغییر اجتماعی دوباره به آخرالزمان پناه می‌برند. انگار همان تصویری که ما در کودکی ساختیم، هنوز پناهگاه روانی خیلی‌هاست.

از دل همین تجربه‌ها بود که سوالم شکل گرفت:
آخرالزمان چیست؟ لحظه‌ای در آسمان؟ یا فقط تغییری در ذهن انسان؟

آخرالزمان در نگاه دینی

در ادیان ابراهیمی، آخرالزمان فاصله کوتاهی است میان ظهور منجی و قیامت. دقیقش را فقط خدا می‌داند. قرآن و روایات بارها تأکید کرده‌اند که زمان قیامت معلوم نیست و نباید برایش وقت تعیین کرد.

تنها نشانه زمانیِ قابل بررسی که قرآن داده، این است:
«وَإِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ»
وقتی خورشید درهم پیچیده و خاموش شود.

علم امروز چه می‌گوید؟

علم اخترفیزیک می‌گوید خورشید حدود ۵ میلیارد سال دیگر وارد مرحله غول سرخ می‌شود و زمین را غیرقابل سکونت می‌کند؛ سپس در بازه‌ای بسیار طولانی، تریلیون‌ها سال بعد، به یک کوتوله سیاه سرد و تاریک تبدیل خواهد شد.

این یعنی پایان طبیعیِ جهانِ قابل سکونت ما بسیار بسیار دور است؛ نه چند دهه، نه چند قرن، بلکه میلیاردها سال دیگر.

نتیجه

ما هنوز در ابتدای راه تاریخ ایستاده‌ایم، نه در انتهای آن.
نسل‌های بسیار خواهند آمد و رفت، تمدن‌ها ساخته و نابود خواهند شد، و خورشید هنوز میلیاردها سال نور خواهد داشت.

پس بیاییم ماسک فرسوده «آخرالزمان نزدیک است» را از چهره ترس‌ها و عقب‌ماندگی‌هایمان برداریم.
نه علم زمان قیامت را مشخص کرده و نه دین به ما اجازه داده هر تغییر، هر ناهنجاری و هر سختی را «نشانه قیامت» بدانیم و از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنیم.

آنچه دین از ما خواسته «آمادگی دائمی» است، نه «ترس دائمی».
و آنچه سال‌ها تجربه به من آموخته این است که بیشتر وقت‌ها، آنچه «آخرالزمان» نامیده می‌شود، فقط اسم رمز ترس ما از تغییر و ساختن آینده است.

به جای پناه بردن به پایان جهان،
به آغازهای تازه بیندیشیم:
به علم، به امید، به تمدن، به زندگی.

آخرالزمان نه لحظه‌ای قطعی در آسمان، بلکه اغلب رمز ترس انسان از تغییر است. اگر به جای انتظار پایان، به آغازهای تازه بیندیشیم، می‌توانیم با علم، امید و مسئولیت‌پذیری مسیر آینده را بسازیم.