نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
در بحث زن و مرد، معمولاً از شباهتها شروع میکنیم: هر دو انساناند، هر دو حق دارند، هر دو میتوانند. این گزارهها درستاند، اما اگر نقطهٔ پایان هم باشند، فهم ما ناقص میماند. خلقت از شباهت آغاز نشده؛ از تفاوت آغاز شده است؛ تفاوتی نه برای تحقیر و نه برای برتری، بلکه برای معنا و زیبایی.
اگر نقاشی چشم را جای بینی بنشاند، تصویر همچنان «صورت» است، اما دیگر زیبا نیست. زیبایی از هماهنگی میآید، نه از جابهجایی بیمنطق. زن و مرد نیز چنیناند؛ دو نقش مکمل، نه دو نسخهٔ تکراری. یکی گلدان را آب میدهد، یکی دیوار را بالا میبرد. اگر دیوارکش را مجبور کنیم گلدان بچرخاند، یا آبدهنده را ببریم بالای داربست، نتیجهاش نه عدالت است و نه پیشرفت؛ فرسایش است.
مشکل از جایی شروع میشود که عدالت را با مساوات اشتباه میگیریم. مساواتِ ظاهری میگوید همه باید یک کار بکنند، یکطور زندگی کنند، یکجور سنجیده شوند. اما عدالت میگوید هر چیز باید سر جای خودش باشد. همین.
در سالهای اخیر، گاهی حمایت از زن اینگونه تعریف شده که او را به میدانهایی بکشانیم که اساساً با الگوی مردانه طراحی شدهاند و بعد اسمش را آزادی بگذاریم. این بیشتر شبیه فشار است تا رهایی؛ مثل دستگاهی که برای صد تُن طراحی شده، اما صد و بیست تُن از آن کار میکشند. شاید مدتی دوام بیاورد، اما آخرش میشکند.
مادر شدن در این میان، اغلب یا نادیده گرفته میشود یا کمارزش جلوه داده میشود؛ گویی مانعی برای رشد است. حال آنکه مادر شدن نه عقبنشینی است و نه نقص، بلکه شکلی از کمال انسانی است. مادری رازی دارد که نه خریدنی است و نه قرضگرفتنی. همانطور که پدر بودن هم راز خودش را دارد: حضوری آرام، تکیهگاهی محکم، بیسروصدا اما پایدار. این نقشها قابل جابهجایی کامل نیستند، چون اساساً برای جابهجایی طراحی نشدهاند.
در متون دینی، تعابیری مانند «ناقصالعقل» اگر از بستر انسانیشان جدا شوند، به سوءبرداشت میانجامند. مقصود از این تعبیر، ناتوانی یا کمهوشی نیست، بلکه تفاوت در مدل عقلانیت است. علم اکتسابی است؛ آموختنی و توسعهپذیر. اما عقل، شیوهٔ مواجهه با جهان است. عقل زن برای لطافت، مهربانی و پیوند عاطفی عمیق طراحی شده است؛ نه برای خشکیِ مداوم رقابت. این تفاوت، نقص نیست؛ مدل است.
میشود این تفاوت را با مثالی ساده دید: کامیون و خودروی سواری. کامیون برای حمل بار سنگین ساخته شده و سواری برای رساندن مسافر با سرعت بیشتر. اگر از سواری انتظار حمل بار کامیون را داشته باشیم، یا کامیون را با معیار سرعت سواری بسنجیم، هر دو را خراب کردهایم؛ نه چون بدند، بلکه چون کارشان چیز دیگری است.
عدالت دقیقاً همینجاست. اگر دو نفر قد متفاوتی دارند و میخواهند از پشت دیوار ببینند، عدالت آن نیست که هر دو یک ابزار بگیرند؛ عدالت آن است که هر دو بتوانند ببینند. یکی با صندلی، یکی با شانه. مساواتِ خشک ابزار را یکی میکند و انسان را نادیده میگیرد؛ عدالت هدف را یکی میکند و انسان را میبیند.
جامعه زمانی زیبا میشود که تفاوتها را حذف نکند، بلکه بفهمد. نه زن برای مرد شدن آفریده شده و نه مرد برای جایگزینی زن. هرکدام اگر نقش خود را، نه از سر اجبار بلکه از سر آگاهی بپذیرند، جامعه متعادلتر، انسانیتر و زیباتر میشود.
زن، زن بماند. مرد، مرد بماند. و هر دو، انسان.
این نفی برابری نیست؛ دفاع از زیباییِ آفرینش است.
در کشوری که حقیقت زیر خاکستر سکوت دفن شده، سازوکار تحقیقاتی مستقل، فانوس راه عدالت است. هر سند ثبتشده، نهتنها ابزار دادخواهی، بلکه سپری در برابر تحریف تاریخ و تطهیر جنایت است. این سازوکار، صدای قربانیان را زنده نگه میدارد و جهانیان را به یادآوری مسئولیتشان در برابر رنج مردم افغانستان فرا میخواند.
فدراسیون بینالمللی مدافعین حقوق بشر در تبعید، در واکنش به تصویب قطعنامه شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد مبنی بر ایجاد سازوکار مستقل حقیقتیاب برای افغانستان، این اقدام را «گامی مهم در مسیر عدالت، پاسخگویی و احقاق حقوق قربانیان» خواند و بر اهمیت آن در شرایط بحرانی کنونی تأکید کرد.
اجرای علنی مجازات شلاق بر ۱۶ شهروند افغانستانی در کابل، بار دیگر توجه جهانی را به شیوههای قضایی طالبان جلب کرده است. این اقدام که بدون نظارت نهادهای مستقل و در غیاب دادرسی عادلانه صورت گرفت، نهتنها کرامت انسانی را زیر پا گذاشت، بلکه نشان داد که عدالت در افغانستان به ابزاری برای ارعاب و […]
«حرکت فکری افغانها»، با رویکرد اندیشهمحور و اجتماعی که به رهبری جنرال محمد داود جلالی فعالیت میکند، با انتشار اعلامیهای رسمی خواستار آغاز فوری گفتوگوی ملی میان افغانستانیها و تشکیل حکومتی فراگیر، عادلانه و ملی شد که صدای همه شهروندان کشور را بازتاب دهد. این حرکت با تأکید بر ضرورت عبور از فضای بیعدالتی، انحصار […]