چرندیات جذاب‌تر از حقیقت؛ اصل پیش‌پاافتادگی پارکینسون

وقتی سیاست‌مداران مسائل کلان و حیاتی را بی‌سروصدا تصویب می‌کنند، افکار عمومی سرگرم بحث‌های پیش‌پاافتاده می‌شود. اصل پیش‌پاافتادگی پارکینسون نشان می‌دهد چگونه چرندیات جذاب‌تر از حقیقت جلوه می‌کنند؛ مردم برای مشارکت در تصمیم‌گیری به موضوعات ساده وارد می‌شوند و رسانه‌ها نیز آن را بزرگ می‌کنند، در حالی‌که مسائل بنیادین و پیچیده به حاشیه رانده می‌شوند.

وقتی موضوعات بزرگ و حیاتی در سکوت تصویب می‌شوند، افکار عمومی اغلب سرگرم بحث‌های بی‌اهمیت و پیش‌پاافتاده است. پارکینسون در سال ۱۹۵۷ این پدیده را «اصل پیش‌پاافتادگی» نامید؛ قانونی که هنوز هم در سیاست و فرهنگ ما جاری است.

پارکینسون بر اساس تجربه‌ خود در کمیته‌ احداث نیروگاه اتمی دریافت که مردم به مسائل ساده و قابل فهم بیش از موضوعات پیچیده و تخصصی توجه نشان می‌دهند. اعضای کمیته ساعت‌ها درباره‌ سقف پارکینگ دوچرخه‌ کارمندان بحث می‌کردند، در حالی‌که مسائل حیاتی طراحی و تجهیزات نیروگاه تقریباً نادیده گرفته می‌شد. این رفتار ناشی از میل افراد عادی به مشارکت در تصمیم‌گیری است؛ جایی که هر کس می‌خواهد چیزی اضافه کند و سهمی در روند کلان داشته باشد.

اصطلاح «ساختن پارکینگ دوچرخه» به استعاره‌ای بدل شد برای بحث‌های بی‌اهمیت که توجه رسانه‌ها و مردم را جلب می‌کنند، اما در نهایت موجب غفلت از مسائل اصلی می‌شوند. سیاست‌مداران نیز از این اصل بهره می‌برند: موضوعات مهم و فنی را بی‌سروصدا تصویب می‌کنند، بودجه‌های کلان را می‌گیرند و اجرای آن را به تعویق می‌اندازند، در حالی‌که افکار عمومی را با موضوعات پیش‌پاافتاده سرگرم می‌سازند.

در افغانستان نیز نمونه‌های مشابه دیده می‌شود. کتاب‌هایی از خاطرات شخصی، روایت‌های فرار از کابل یا بحث‌های سطحی درباره‌ هویت و فلسفه‌ خیابانی توجه عمومی را جلب می‌کنند، اما کمتر کسی به مباحث جدی‌تر اندیشه مانند روشنگری، ایده‌آلیسم آلمانی، نقد عقل محض یا پدیدارشناسی روح می‌پردازد. این غفلت فرهنگی همان بازتولید اصل پیش‌پاافتادگی است؛ سرگرمی با چرندیات به جای مواجهه با پرسش‌های بنیادین.

اصل پیش‌پاافتادگی تنها یک نظریه تاریخی نیست؛ آینه‌ای است که نشان می‌دهد چگونه جامعه می‌تواند در دام بحث‌های بی‌اهمیت گرفتار شود و مسائل حیاتی را نادیده بگیرد. اگر روزی جایی یافتید که گفت‌وگوهای جدی درباره‌ی فلسفه، اندیشه و نقد عقل جریان دارد، خبرش را بدهید؛ شاید همان نقطه آغاز رهایی از چرندیات باشد.