سقوط سینما بر پله‌های ترازوی تجارت

تخریب سینماهای کابل نشانه‌ای از فروریختن زیرساخت‌های فرهنگی کشوری‌ست که سال‌ها برای حفظ هویت هنری خود جنگیده است. این ویرانی، تنها حذف یک بنا نیست؛ خاموش‌کردن فضایی‌ست که قصه‌ها، خاطره‌ها و آگاهی جمعی در آن شکل می‌گرفت. جامعه‌ای که فرهنگش را از دست بدهد، آینده‌اش را نیز از دست می‌دهد.
عادله ادیم، سینماگر، از چهره‌های فعال در حوزه هنرهای نمایشی افغانستان، از جمله هنرمندانی‌ است که سینما را نه صرفاً یک رسانه سرگرمی، بلکه ستون مهمی از حافظه جمعی، روایت‌گری تاریخی و نیروی محرک توسعه فرهنگی می‌داند.عادله ادیم
در روزهایی که خبر تخریب سینماهای قدیمی کابل – از جمله سینمای آریانا – دل بسیاری از اهل فرهنگ را به درد آورده، عادله ادیم با قلمی سرشار از احساس و آگاهی، به این رویداد واکنش نشان داده است. نوشته پیش‌رو، تنها یک اعتراض هنرمندانه نیست؛ بیانیه‌ای فرهنگی است که در آن نویسنده با نگاهی ژرف، پیامدهای ویران‌کردن مراکز فرهنگی را بر هویت، تاریخ و آینده یک ملت یادآور می‌شود.
این متن، دعوتی‌ است به تأمل دوباره؛ تأمل درباره اینکه چرا سینما و فرهنگ باید در کنار نان و اقتصاد، بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی اجتماعی ما باشند. عادله ادیم در این نوشته، با صدایی صریح و صمیمی، از زخمی سخن می‌گوید که تنها بر دیوارهای یک ساختمان وارد نشده، بلکه بر روح یک ملت نشسته است.

 

من، به‌عنوان یک سینماگر، با دلی آکنده از اندوه این سطرها را می‌نویسم. ویران‌کردن سینما – چه «بهزاد» باشد و چه «آریانا» – فرو ریختن چند دیوار سنگی نیست؛ این آوار، بر سر تاریخ، خاطره‌ها و هویت یک ملت فرود می‌آید.

چند روز است که از تخریب سینمای آریانا عمیقاً غمگینم. اما امروز، وقتی سخنان برخی هم‌وطنانم را از کابل شنیدم، این اندوه چند برابر شد. آنچه قلبم را شکست، هم‌نواییِ شماری از جوانان با تخریب سینما بود. اشک‌هایم بی‌اختیار جاری شد؛ از ویرانی سینما خوشحال بودند و با یک صدا می‌گفتند: «بازار تجارتی بهتر است؛ چند نفر کار پیدا می‌کنند، یک لقمه نان به دست می‌آید.»

این سخنان برایم تکان‌دهنده بود. فقر، بزرگ‌ترین تراژدی سرزمین ما شده است. دشمنان وطن تنها جیب‌ها را خالی نکرده‌اند؛ ذهن‌ها را نیز تهی ساخته‌اند. سایه‌ سنگین فقر چنان بر نگاه مردم مظلوم ما افتاده که شکوه فرهنگ را نمی‌بینند و تنها به یک لقمه نان می‌اندیشند.

اما دردناک‌تر این است که نمی‌دانند سینما یک صنعت است؛ صنعتی که با هنر، نان می‌آفریند. سینما می‌تواند چرخ اقتصاد یک شهر را به حرکت درآورد و صدها نفر در یک سینما کار کنند. در بازارهای تجارتی، تنها ثروتمندان ثروتمندتر می‌شوند و حتی کراچی‌داران فقیر را پشت دروازه‌های خود راه نمی‌دهند. با ویران‌کردن سینما، فقرا ثروتمند نمی‌شوند. بازار تجارتی شکم را سیر می‌کند، اما سینما روح را زنده نگه می‌دارد.

چرا نمی‌دانیم که سینما دشمن دین و مذهب نیست؟ سینما دشمن جهل و تاریکی است. هیچ مسجدی با ویران‌کردن فرهنگ مقدس‌تر نمی‌شود و هیچ بازار تجارتی جای علم و فرهنگ یک ملت را پر نمی‌کند. اگر چراغ علم و فرهنگ خاموش شود، جامعه کور و کر می‌شود؛ و این دقیقاً همان چیزی‌ست که بدخواهان وطن می‌خواهند.

امروز افغانستان از بازارهای تجارتی پر شده، اما آیا یک کشور به مرکز فرهنگی نیاز ندارد؟ مردم فراموش کرده‌اند که در کشوری بدون سینما، قصه‌ای وجود ندارد؛ و بی‌قصه، تاریخ شکل نمی‌گیرد؛ و ملتی که تاریخ نداشته باشد، آینده‌اش تاریک است.

برخی هم‌وطنان در پاسخ به خبرنگار می‌گفتند: «سینماها استفاده نمی‌شود، بهتر است تخریب شود.»
هم‌وطن عزیزم، استفاده‌نشدن دلیل تخریب نیست. اگر این منطق درست باشد، باید مکتب‌های بسته را ویران کنیم، کتابخانه‌های خالی را نابود کنیم، دانشگاه‌ها را ببندیم و کتاب‌هایی را که کمتر خوانده می‌شوند، بسوزانیم. رادیو و تلویزیونی که پنج سال است برنامه مؤثر ندارد، آیا باید تخریب شود؟ نه؛ عقل می‌گوید باید احیا شوند، نه حذف.

تخریب، آسان‌ترین و بی‌فکرترین تصمیم است. ساختن، اندیشه می‌خواهد؛ احیا، برنامه می‌خواهد؛ پیشرفت، مدیریت می‌خواهد. اما تخریب؟ تنها یک بلدوزر کافی‌ست. افسوس بر جامعه‌ای که با چنین منطق، آینده‌اش را ویران می‌کند.

از نظر من، تخریب سینما تنها یک اشتباه نیست؛ یک جنایت فرهنگی است؛ جنایتی نابخشودنی که تاریخ آن را فراموش نخواهد کرد. اما پایان این قصه، ناامیدی نیست. کسانی که سینما را ویران می‌کنند، در حقیقت می‌خواهند روح یک ملت را زخمی کنند. اما ما زخمی نمی‌شویم. ما دوباره می‌سازیم؛ از نو. و از دل همان دیوارهای فرو ریخته، صدای آزادی، علم و ادب بار دیگر بلند خواهد شد.

به امید طلوع دوباره‌ی آفتاب علم و فرهنگ در سرزمین‌مان.